جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
مغز و افسردگی
در اکثر تبلیغات مربوط به داروهای ضدافسردگی، علت بروز افسردگی، عدم تعادل مواد شیمیایی مغز عنوان گردیده و ادعا شده است که مصرف این داروها، این عدم تعادل را «تصحیح» میکند. امّا این همه واقعیت نیست!
اگر پرسیده شود که «علت افسردگی چیست؟»، دقیقترین پاسخ این است که: «خیلی چیزها»!
در بروز افسردگی، عوامل بیولوژیکی (شامل میزان آسیبپذیری ژنتیکی و عوامل بیوشیمیایی)، عوامل روانشناختی (مانند خلق و خو و سبک انطباق فرد با مشکلات زندگی) و عوامل اجتماعی (مانند محیط خانوادگی و وجود یک شبکه حمایتی) نقش دارند.
کسانی که تنها از دید بیولوژیکی به افسردگی نگاه میکنند و حتی آن را یک «بیماری جدّی که تنها توسط پزشک قابل تشخیص است» میدانند از مقدار زیادی شواهد انکارناپذیر غافلند که افسردگی چیزی به مراتب فراتر از «عدم تعادل مواد شیمیایی مغز» است.
دلایل زیادی وجود دارد که چرا سایر عوامل مؤثر در بروز افسردگی، که حداقل به همان اهمیت عوامل بیوشیمیایی هستند، برای عموم مردم به اندازه نظریههای «عدم تعادل مواد شیمیایی»، آشنا و جا افتاده نیستند. شاید ذکر همین دلیل کافی باشد که بودجه تبلیغاتی شرکتهای داروسازی فقط برای داروهای ضدافسردگی در سال میلادی گذشته بالغ بر چند میلیارد دلار بوده است. این بودجه عظیم، مصرف شده است تا این باور را در مردم تقویت و غالب کند که افسردگی یک «بیماری» است که به دارو درمانی نیاز دارد.
اولاً شرکتهای داروسازی میخواهند که داروهایشان را به فروش برسانند و امتیاز نسخهنویسی و تجویز دارو نیز فقط در اختیار پزشکان است. بنابراین، عموم مردم در زیر هجوم تبلیغات روزنامهای، تلویزیونی، رادیویی، اینترنتی، خیابانی و ... قرار گرفتهاند که اگر شما «این» عارضه را دارید باید از پزشکتان بخواهید که «آن» دارو را برایتان تجویز کند. هر چند این راهبرد تبلیغاتی بسیار مؤثر بوده است امّا به نظر نمیرسد که خدمت چندانی به مردم کند.
دلیل دیگری که نظریه «عدم تعادل مواد شیمیایی مغز» چنین پشتیبانی قوی و محکمی را به دست آورده این است که پزشکان عمدتاً چنین آموزش یافتهاند که اغلب مشکلات و مسائل را به صورت بیولوژیکی تعریف و درمان کنند. به عبارت دیگر، اغلب پزشکان به صورت غریزی به نسخهنویسی و تجویز دارو میپردازند.
و در آخر این که مردم نیز از نظر فرهنگی تمایل پیدا کردهاند مسائل و مشکلاتشان را به صورت بیولوژیکی توضیح دهند.
مثلاً بارها این جمله شنیده شده است که «من اعتیاد خرید کردن دارم». نتیجه این کار این است که دیگر نیازی نداریم شخصاً مسئولیت به عهده بگیریم و در خود، تغییر به وجود آوریم.
مشکل اصلی در نگرش به افسردگی به صورت پیامد «عدم تعادل مواد شیمیایی در مغز» این واقعیت است که رویدادهای زندگی، هم میتوانند عامل بروز افسردگی و هم از بین بردن آن باشند. برداشت اشتباهی که از تبلیغات داروهای ضدافسردگی در فرد القاء میشود این است که مغز به طریقی این عدم تعادل مواد شیمیایی را به وجود میآورد و نتیجهاش افسردگی است. یعنی یک فرایند یک طرفه.
امّا در واقع، رابطه بین مواد شیمیایی مغز و حالتی که در انسان به وجود میآید یک پدیده کاملاً دو طرفه است: تجربیات زندگی حداقل همان قدر بر روی مواد شیمیایی مغز اثر میگذارند که مواد شیمیایی مغز بر روی تجربیات زندگی.
شواهد فزایندهای وجود دارد که روان درمانی (و یا به عبارت دیگر، «گفتار درمانی») نیز میتواند همانند داروها، امّا بدون اثرات جانبی، مواد شیمیایی مغز را تغییر دهد و اصلاح کند.
نظریه «عدم تعادل مواد شیمیایی» غلط نیست. امّا تمام واقعیت را هم در بر ندارد.
منبع : ایرانیان انگلستان
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران انتخابات دانشگاه تهران عراق رهبر انقلاب احمد وحیدی مجلس شورای اسلامی دولت دولت سیزدهم روز معلم نیکا شاکرمی مجلس
سیل هواشناسی آتش سوزی تهران شهرداری تهران آموزش و پرورش قوه قضاییه پلیس فضای مجازی معلم سلامت زلزله
قیمت خودرو سهام عدالت تورم قیمت طلا سازمان هواشناسی خودرو بازار خودرو قیمت دلار قیمت سکه بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ایران خودرو
مهران غفوریان ساواک موسیقی تلویزیون سریال عمو پورنگ سینمای ایران تبلیغات نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی سینما عفاف و حجاب
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه حماس انگلیس نوار غزه اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر علی خطیر بازی باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران تراکتور رئال مادرید
اپل هوش مصنوعی فناوری آیفون گوگل ناسا مدیران خودرو تلفن همراه
خواب فشار خون چای کبد چرب دیابت