جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


خودکشی سینمایی با عشق های آتشین


خودکشی سینمایی با عشق های آتشین
فیلم «مجنون لیلی» پنجمین فیلم سینمایی قاسم جعفری درمقام کارگردانی است که براساس مولفه های آشنای سینمای گیشه ای یا تجاری خلق شده است. فیلمی که سعی کرده به طور همه جانبه از عناصر و عواملی که موجب افزایش مخاطبان و فروش بالای فیلم می شوند، استفاده کند. از پوستر و عکس های تبلیغاتی گرفته تا انتخاب بازیگران، داستان، موسیقی متن و فضای فیلم، همه در یک راستا که موفقیت اقتصادی است، شکل گرفته اند.
«مجنون لیلی» روایت چند داستانک عاشقانه است که به واسطه یک جعبه قدیمی ارزشمند، به عنوان عامل مشترک همه داستانک ها، به هم مرتبط شده اند. همه چیز در روز «ولنتاین» اتفاق می افتد: جعبه ابتدا قراراست به این مناسبت از سوی «فرهاد» به «پروانه» هدیه شود. اما با تصادف پسر، جعبه به دست پسر دیگری می رسد که او هم به مناسبت همین روز جعبه را به معشوق خود هدیه می کند. اما جعبه بازهم از دست آنها می رود و همین طور بین زوج های عاشق دست به دست می شود تا این که مجددا به جای اولش، یعنی فرهاد و پروانه می رسد. فیلمنامه این فیلم براساس طرح روایی دوری نوشته شده است. یعنی داستان می چرخد تا این که دوباره به نقطه آغاز خود می رسد.
«مجنون لیلی» اگرچه سعی کرده تا جای ممکن خطوط قرمز اخلاقی را رعایت کند و مثل برخی از فیلم های تجاری، به ورطه ابتذال قبیح نیافتد، با این وجود از حد فیلمی که فقط برای گیشه ساخته شده و از جنبه های فرهنگی و محتوایی خالی است، فراتر نمی رود. محور اصلی فیلم نسل جوان کشور است، اما موضوع قرارگرفتن جوانان دراین فیلم، بیش از آن که دغدغه مند و آسیب شناختی باشد، ابزاری و تزیینی است.
کارگردان فیلم درحالی درمصاحبه با یکی از خبرگزاری ها «مجنون لیلی» را ادای دین به فرهنگ ایران دانسته است که در تمام فیلم به تکرار روز ولنتاین می پردازد. فقط در یکی از صحنه ها اشاره ای کوچک به روز اسفندگان (که روز عشق ایران در دوران باستان بوده است) می کند. درحالی که نسل جوان کشورمان مورد سخت ترین تهاجمات فرهنگی و اخلاقی فرهنگ بیگانه- و البته مشکلات اقتصادی داخلی- است، آقای فیلمساز نیز اقدام به تداعی و بزرگداشت یکی از عناصر فرهنگی غربی می کند. ولنتاین یا همان روز عشق، یکی از روزهای تاریخی در کشورهای غربی است که نه تنها تناسبی با فرهنگ ملی و دینی ما ندارد که ماهیتا درتضاد با آن است. چون عشق در فرهنگ امروز غرب، با عشق در پندار ایرانی فرق می کند. نمی توان به بهانه عشق ایرانی، یک رفتار وارداتی را ترویج کرد.فیلمنامه این اثر از نظر منطق روایی دارای ایراد های اساسی است. به طوری که گویی مخاطب خود را دست کم گرفته است. به عنوان مثال در سکانس انتقال جعبه به راننده تاکسی، پروانه سوار تاکسی می شود و برای یافتن نامزد مصدوم خود به بیمارستانی که در آن بستری شده می رود. پس از این صحنه راننده تاکسی مسافت هایی را طی می کند و سپس جعبه به زن و مرد آشغال جمع کن می رسد و پس از آن ماجراها و اتفاقات فراوانی می افتد، تا این جعبه به بیمارستان می رسد. یعنی از ورود پروانه به بیمارستان، تا رسیدن جعبه به آنجا ساعت ها گذشته است. اما با کمال سهل انگاری، جعبه زودتر از پروانه به بیمارستان می رسد! با این حساب فیلمنامه منطق زمان را رعایت نکرده است.
فیلم از نظرکارگردانی دو مقطع متفاوت را سپری کرده است. مقطع اول به شدت سطحی و تکراری است. به طوری که فیلم استفاده ای صرفا زینتی از بازیگران شبه ستاره می کند. به جز اندکی تفاوت در گریم، بازی گلزار و شاکردوست. مشابه بازی های گذشته آنها در برخی فیلم های گذشته است.
لوکیشن فیلم در فضاهایی کلیشه ای اتفاق می افتد؛ فضاهای شیک و چشم نواز شمال شهری، موسیقی متن، استفاده از نوع نازل موسیقی و آواز پاپ است و کشمکش ها نیز صرفا براساس اتفاقات و حوادث رخ می دهند. اما این روند، هرچه جلوتر می رود متفاوت می شود. تا آنجا که صحنه های پایانی وارد دنیایی دیگر می شود؛ جنوب شهر، قهوه خانه ، کارکترهای ضدکلیشه و عصیان گر وحوادثی که نفس مخاطب را بند می آورند. حتی بازی بازیگران در سکانس پایانی فیلم چند سر و گردن از بازیگران سکانس های ابتدایی بالاتر است. مثلا بازی حامد بهداد و رامین استاد را با بازی گلزار و شاکردوست مقایسه کنید. یا صحنه مسابقه بسته شدن به ریل و فرار از زیر قطار را در انتهای فیلم با صحنه های آبکی و خواب آور پارک و کافی شاپ، در ابتدای فیلم قیاس کنید. با تمام این اوصاف، وجود مناسبات گیشه سالارانه باعث شد که در عکس ها و پوسترهای تبلیغی فیلم، بیشتر از گلزار و شاکردوست استفاده شود.
قاسم جعفری، در پنجمین فیلم سینمایی خود نشان داد که همچنان تکیه اش درفیلمسازی بر الگوگیری از آثار خارجی است. می توان فیلم بر محور عشق ساخت، حتی عشق زمینی. اما مهم این است که این موضوع از چه جنبه و چگونه پرداخته شود.
هرچند جعفری، هنوز در ابتدای راه فیلمسازی است و با توجه به جوان بودن و کسب تجربه، فیلم هایی که تاکنون ساخته است می تواند پا را از فتح گیشه فراتر نهد و به فتح دغدغه های فرهنگی- که قطعا از آن برخوردار است- دست یابد. مسایلی که در رأس دغدغه های جامعه امروز ایران و نسل جوان کشورمان است.
آرش فهیم
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید