چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


ویژگی‌های فرهنگی و هنری ، استان اردبیل


زبان تركی آذری زبان مادری عامه مردم این منطقه است. البته ساكنان برخی از روستاهای نمین و شهرستان خلخال به لهجه طالش و تات نیز سخن می‌گویند. دین رسمی مردم استان اردبیل اسلام و مذهب آنان شیعه جعفری است. شهر اردبیل خاستگاه تشیع است كه به عنوان مذهب رسمی ایرانیان به شمار می‌رود. منطقه دارای بافت فرهنگی سنتی است كه مذهب عمده‌ترین و قوی‌ترین عنصر آن است. مردم استان اردبیل علاقه‌مندی شدید به مبانی اسلام و تشیع دارند.
فولكور یا ادبیات شفاهی مردم منطقه نیز مانند تاریخ و زبان آن از سابقه‌ای كهن برخوردار است.
اشكال مختلف ادبیات فولكوریك این خطه محصول پیكار و تلاش مردمی است كه غم‌ها، شادی‌ها، آرزوها، نفرت و محبت خود را در قالب‌های آن منعكس كرده‌اند. نمونه‌های گوناگون این نوع آثار،‌ عادت‌ها، روش‌ها،‌‌ آداب، رسوم،‌ اعتقادات،‌ باورهای دینی، دلبستگی‌ها و ارزش‌ها و نهادهای اجتماعی عصرهای مختلف را به خوبی نشان می‌دهند.
مردم آذربایجان كه استان اردبیل نیز جزئی از آن است، خالق یكی از غنی‌ترین گنجینه‌های ادبیات شفاهی ملل خاورمیانه و ایران‌اند. چنانكه هر جهانگردی كه از این خطه دیدن كرده، شیفته فولكلور آن شده است. بیشتر آنان، این دیار را سرزمین شعر و هنر نام نهاده‌اند.
اهالی آذربایجان،‌ مردمانی شاعر مسلك‌اند كه هر بار با پدیده‌های طبیعی، رخدادهای اجتماعی و پیشامدهای ناگوار یا خوشایندی كه روبرو شده‌اند، احساسات خود را با زبان شعر بیان كرده و برای هر مناسبت «بایاتی» سروده‌اند: از عادی‌ترین كارهای روزانه تا عالی‌ترین احساسات و عواطف بشری، شعر و بایاتی همیشه در زندگی مردم حضور داشته است:
مادر با «لالایی» سحرانگیز و شیرین نونهال خود را در گلبرگ‌های بایاتی می‌پیچد و او را به خواب شیرین و رویایی دلپذیر فرو می‌برد. عروسی با شعر آغاز و با آن نیز پایان می‌یابد. عزا و سوگواری با «آغی» شروع می‌شود و خاتمه می‌یابد. كشتگر آذری،‌ آفتاب و باران را با شعر فرا می‌خواند،‌ باد و بوران را با شعر نفرین می‌كند، مزرعه طلایی و گاو و گوسفندانش را با شعر توصیف می‌كند. سواركارانش،‌ رزمندگانش همه و همه با شعر توأمان زاده می‌شوند، می‌بالند و می‌میرند.
به هر گوشه‌ای از زندگی مردم این سرزمین كه نظر بیفكنی، شعری سرك می‌كشد. زلالی چشمه‌سارانش، رقص خاموش گلبوته‌های قالی‌هایش، ساز عاشیق‌هایش و ... جملگی در هماهنگی بی‌مانند خود با امیال و آرزوها،‌ ترس و اضطراب‌ها و عشق و نفرت مردم این دیار به طرزی شگفتی‌انگیز بیان می‌كردند.
برجسته‌ترین نوع سخن شعری آذربایجان «بایاتی» است. در فرهنگ شفاهی مردم آذربایجان بایاتی‌ها به خاطر گستردگی و مضمون‌های رنگارنگ، ایجاز در كلام و قالب‌های زیبا و دلنشین، مقام اول را دارند. در واقع تاریخ پرتلاطم و سرشار از حوادث آذربایجان در لابه‌لای هزاران بایاتی گنجانده شده است. اگر همه بایاتی‌ها در یك جا گردآوری شوند و از دید جامعه‌شناختی و مردم‌شناختی مورد بررسی قرار گیرند، تاریخی مدون می‌شود كه طرز زندگی، هستی‌شناسی و باورهای فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و دینی قومی را منعكس خواهد كرد.
بایاتی‌ها از زندگی و راز و نیازهای مردم ساده و پاكدل مایه می‌گیرند و در قالب الفاظی روان و بی‌تكلف جاری می‌شوند. این نغمه‌های نغز و دلكش از چنان لطف و خلوص و صفا و صراحتی برخورداراند كه وقتی با آهنگ ویژه خود ادا شوند، دل از كف می‌رود و سرشك بر چهره جاری می‌شود.
ارادت و اعتقاد مردم ساده شهر و روستا به این آثار موزون و دلفریب تا بدان پایه است كه بایاتی‌ها را برحسب حال، آئینه سرنوشت نمای خویش می‌پندارند و به هنگام ملال و سرگشتگی و حرمان به آن متوسل می‌شوند و به عنوان تفأل از آن مدد و مراد می‌جویند.
بایاتی‌ها به همه مردم تعلق دارند. زیرا مردم در طول نسل‌ها آن‌ها را سینه به سینه بازگو كرده‌‌اند، آنچه را كه با زبان و سلیقه خود بیگانه دیده‌اند به یك سو نهاده و به اقتضای احساس و نیازهای عاطفی تغییراتی در آن داده‌اند و به این ترتیب، نام فرد را از روی آن‌ها زدوده و به تملك گنجینه فرهنگ عامه در آورده‌اند.
محتوی و مضمون بایاتی‌ها، از یك سو مظهر عشق و آرزو و امید و رنج و شادی است و از سوی دیگر، كتاب ناگشوده معتقدات و آداب و رسوم و خصائل و خلق و خوی قومی انسان‌های ساده و پاكدل در طول نسل‌ها است.
برای پی بردن به عمق دید فلسفی، امیال و آرزوها، حسرت و حرمان و شكوه‌ها و سرایندگان بایاتی‌ها، ترجمه چند بایاتی آورده می‌شود. این بایاتی‌ها كه از میان هزاران بایاتی به طور نمونه انتخاب شده‌ است، بیانگر عظمت آفرینش مردمی است كه زیبایی‌های هستی دغدغه خاطر همیشگی آنها بوده است:
آذری فارسی
بوداغلار اولو داغلار، كنار كوهها، این سربلندان،
چشمه لی، سولو داغلار، پر از چشمه، پر از آب غزلخوان.
بوردا بیر آتلی اؤلوب سواری مرده و در ماتمش ابر
گؤی كیشنر، بولودآغلار زند شیهه میان برق و باران.

بوردان بیر آتلی گئچدی سحر آمد سواری از بر دشت
آتین اویناتدی گئچدی دمی جولان گرفت و تند بگذشت.
آی كیمی شفق ساچدی، چو مهتاب سحرگاهان شفق ریخت
گون كیمی باتدی، گئچدی. چو خورشید شبانگاهان بدر رفت.

داغلارا قار دوشوبدو، نشسته برف سنگین روی كوهسار،
گؤر نه هامار دوشوبدو، لطیف و نرم همچون خواب جویبار.
قبریمی یادلار قازیب مرا نااهل، گوری كنده دلتنگ
اهلتیم‌دار دوشوبدو. برش دیوار خنجر، بسترش خار.

عزیزیم غمده گول، میان غم بزن لبخند هر دم،
غمده دانیش، غمده گول. بزن حرف و بزن لبخند در دم.
آغ گونده گولن كؤنول. دلا، خندی چو روز آفتابی
مرد ایگیدسن غمده گول. اگر مردی بزن خنده به ماتم.

آشدیم، آشدیم گول اولدوم، شكفتم نرم - نرمك، گل شدم من،
بوی آتدیم سونبول اولدوم، جوانه بستم و سنبل شدم من.
بیردیل بیلمز قوشودوم به گلشن بی‌زبان بودم، ز هر گل
او خودوم بولبول اولدوم ورق‌ها خواندم و بلبل شدم من.


همچنین مشاهده کنید