شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

بازسازی اسلامی حقوق بشر


بازسازی اسلامی حقوق بشر
((یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون.))(آل عمران ۱۰۲)
واژه ((حق)) به معنای جدید ((حقوق انسان)), ((حقوق مصرف كننده)) و حتی ((حقوق حیوانات)) كه روزنامه های ما را پر كرده است, در قرآن یافت نمی شود. معنای ((حق)) در منابع اسلامی ـ قرآن و احادیث, ـ ناشی از تكلیف شخص است و یا به خاطر نظم موزون و دارای سلسله مراتب جهان, شایسته انسان است. ((حقی)) كه در آیه بالا ذكر شده: ((حق خداست كه از او پروا كنند)) و ((حقی)) كه در رساله منسوب به امام سجاد علیه السلام, رساله الحقوق,(۲) به كار رفته است, به همین معنا می باشد:
اكبر حقوق الله علیك ما اوحیه لنفسه تبارك و تعالی من حقه الذی هو اصل الحقوق و منه تفرع. ثم اوحیه علیك لنفسك من قرنك الی قدمك علی اختلاف جوارحك. فجعل لبصرك علیك حقا و لسمعك علیك حقا و للسانك علیك حقا و لیدك علیك حقا و لرجلك علیك حقا و لبطنك علیك حقا و لفرجك علیك حقا. فهذه, الجوارح السبع التی بها تكون الافعال.
ثم جعل عز و جل لافعالك علیك حقوقا فجعل لصلاتك علیك حقا و لصومك علیك حقا و لصدقتك علیك حقا و لهدیك علیك حقا و لافعالك علیك حقا.
ثم تخرج الحقوق منك الی غیرك من ذوی الحقوق الواجبه علیك. و اوحیها علیك حقوق أمتك, ثم حقوق رعیتك, ثم حقوق رحمك.(۳)
یكی از چالش های اصلی كه دنیای جدید غرب برای جهان اسلام پیش آورده, مربوط به موضوع حقوق به ویژه حقوق بشر است; در این مقاله من می خواهم این چالش را بررسی كنم و نشان بدهم كه وجهه مذهبی اسلام چگونه می تواند به آن پاسخ دهد.
● چالش سیاسی
این چالش علاوه بر این كه سیاسی است, اخلاقی هم هست. سیاست خارجی ایالات متحده در طول دهه های گذشته قرن بیستم روی موضوع های حقوق بشر و دموكراسی متمركز شده است. البته این سیاست, هماهنگ نبوده است. همان طور كه ساموئل هانتینگتون Samuel P. Huntington)) یاد آوری می كند, ((شبه تناقض دموكراسی)) آرزوی غرب را در برقراری دموكراسی پس از جنگ سرد جهانی تضعیف كرده است. منظور او در ((شبه تناقض دموكراسی)), این است كه ممكن است حكومت های منتخب دموكراتیك در جوامع غیر غربی, قلمرو نفوذ سیاسی غرب را محدود كنند و از همكاری با اقدامات سیاست غربی اجتناب نمایند. هانتینگتون می نویسد:
((وقتی ارتش الجزایر در ۱۹۹۲ دخالت كرد و انتخاباتی را كه جبهه بنیادگرای نجات اسلامی(۴) به وضوح در آن پیروز می شد, باطل نمود, غرب آسوده خاطر شد. و وقتی كه حزب بنیادگرای رفاه(۵) در تركیه و حزب ملی گرایی بی جی پی ردی ف:(۶) در هند بعد از موفقیت در پیروزی انتخاباتی در سال ۱۹۹۵ و ۹۶ از رسیدن به قدرت منع شدند, غرب خاطر جمع شد. اما از طرف دیگر, ایران پس از انقلاب, در بعضی از جهات یكی از دموكراسی ترین رژیم های جهان اسلام را دارد. همچنین انتخابات رقابتی در بسیاری از كشورهای عربی, از جمله سعودی و مصر, قریب به یقین, حكومت های به ارمغان میآورد كه در مورد تمایل به غرب, با اسلاف غیر دموكراتیك خود, بسیار كمتر هم فكر هستند.))(۷)
به هر حال, علی رغم ناهماهنگی در سیاست های غربی, این نكته باقی می ماند كه حكومت های غربی به شدت به اتكای به حقوق بشر ادامه می دهند تا سیاست های خود را توجیه كنند. ناهماهنگی هایی كه هانتینگتون تذكر داده, در واقع منحرف كننده است; زیرا ذكر این ناهماهنگی ها مغالطه آمیز است(۸) و پاسخی به سیاست های ناهماهنگ حكومت های غربی است(۹), و ما را از توجه به مسأل عمیقتر اخلاقی كه از چالش حقوق بشر ناشی می شود, باز می دارد.(۱۰)
● چالش اخلاقی
ممكن است این چالش اخلاقی و فقهی را كسانی ایجاد كنند كه با خود اسلام مخالفند و دلیل مخالفتشان این است كه حكومت های اسلامی, حقوق بشر را زیر پا می گذارند و این, حاكی از آن است كه اسلام از نظر اخلاقی و فقهی ناقص است. یك پاسخ نسبتا سطحی به این ادعا, این است كه ((تجاوز به حقوق بشر در جوامعی كه حكومت اسلامی دارند, بیشتر از جوامعی كه نظام های غیر دینی دارند, رخ نمی دهد. سطحی بودن این پاسخ, به خاطر این است كه ظاهرا این پیش فرض را می پذیرد كه احترام به حقوق بشر یك معیار اخلاقی است و دینی كه آن را رعایت نمی كند, محكوم است. پاسخ دیگر, كه آن هم رضایت بخش نیست, چنین است: مفهوم حقوق بشر با اسلام بیگانه است; بنابراین, همه آرای ارزشی كه بر مبنای حقوق بشر استنتاج شده, غیر اسلامی و مردود است. رضایت بخش نبودن این پاسخ بدین خاطر است كه تالی آن به دنبال مقدمش نمیآید و نتیجه منطقی آن نیست. بسیار آموزنده است اگر بفهمیم چرا این استلزام معتبر نیست.
● بیگانگی مفهوم حقوق بشر با اسلام
ابتدا باید توضیح بدهم كه منظور من از جمله ((مفهوم حقوق بشر با اسلام بیگانه است)) چیست. در حقیقت مناسب است تا از همه تفسیرهای مختلف حقوق بشر صحبت كنیم; زیرا صاحب نظران اخلاقی و سیاسی غرب معانی متفاوت حقوق را توسعه داده اند و در مورد آنها اختلاف نظر زیادی وجود دارد. این معانی, با كلیات فقه مردم روم و نظریه حقوق طبیعی رواقیون,(۱۱) تاریخ مشترك دارد. این معانی به وسیله اكهام Ockham)), هابزHobbes) ) و لاكLocke) ) از آن كلیات نشإت گرفت و به وسیله صاحب نظران معاصر نظیر ولمنWellman) ), نوزیكNozick) ) و رازRaz) ) توسعه یافت. این مفاهیم با آرایی كه در جهان فكری اسلام درباره حقوق بشر ارأه شده, كاملا متفاوت است.
● ناسازگاری مبانی عقلانی حقوق بشر با اسلام
آرای غربی درباره حقوق بشر همراه با نهضت های طرفدار قانون اساسی, در قرن نوزدهم در جهان اسلام شناخته شد. اكنون نیز این مفاهیم, بحث های سیاسی را ـ كه در همایش های بین المللی به شیوه تفكر سیاسی غربی مطرح می شود ـ تحت الشعاع خود قرار داده است. بنابراین, رواست بگوییم كه مفهوم حقوق بشر با اسلام بیگانه است; ولی از این جمله, چنین نتیجه گرفته نمی شود كه همه آرای ارزشی كه بر اساس حقوق بشر ارأه شده, ضد اسلامی,یعنی متعارض با نظریات وارزش های اسلامی است. بعضی از آرایی كه بر اساس مبانی فكری غیر اسلامی بیان شده, ممكن است با اسلام هماهنگ باشد. مثلا كسی ممكن است به این نظر برسد كه چند نظام مختلف فكری نظیر ماركسیزم, بودأیزم و اسلام اتفاق نظر دارند كه باید به فقرا كمك شود. البته این یك مطلب پیش پا افتاده است (گر چه به خاطر پیش پا افتاده بودنش كم اهمیت نیست) و بعید است یك نظام فكری ـ كه پیروان زیادی دارد ـ پیدا شود كه با كمك به فقرا موافق نباشد.
بنابراین, ما باید در تمیز دادن مبانی عقلایی آرای ارزشی از خود آن آرا, دقیق باشیم و بین آن دو فرق بگذاریم. ابطال یك مبنای عقلی, برای ابطال آرای مبتنی بر آن, كافی نیست. برای ابطال آن آرا باید از منابع عقلی مورد قبول خودمان دلیل بیاوریم. به همین دلیل, متفكران مسلمان بسیاری از ـ نه همه ـ مطالبی را كه ((اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۲) هست, پذیرفت هاند و در اعلامیه حقوق بشر اسلامی(۱۳) تكرار كرده اند.(۱۴)
آرایی كه از دیدگاه های عقلی صد در صد متفاوت نشإت می گیرد, ممكن است با هم هماهنگ باشند; اما این خطر وجود دارد كه با تصریح این هماهنگی, یا حتی عدم هماهنگی, شاید ناآگاهانه یك سرایت عقلی رخ دهد.(۱۵) برای توضیح این مطلب, می توان از این مثال كمك گرفت: یك پزشك, بیماری را كه كلسترولش بالاست, از خوردن گوشت خوك منع می كند. فرض كنید بیمار, مسلمانان است و به خاطر تحریم دینی از خوردن گوشت خوك اجتناب می كند. دكتر و بیمار در این نظر توافق دارند كه از گوشت خوك باید پرهیز كرد; اما مبانی فكریی كه این نظر مبتنی بر آنهاست, خیلی با هم فرق دارند. این مثال شاید به این حقیقت اشاره كند كه كلسترول غذای روزانه یك مسلمان كم است; اما این یك موضوع اخلاقی نیست. همان طور كه مفهوم نجاست با پزشكی نوین بیگانه است, مفهوم رژیم غذایی با كلسترول كم نیز با اسلام بیگانه است. البته این وضع در مورد حقوق پیچیده تر است و ما برای كنكاش در آن, به یك تصویر روشن از مفهوم غربی حقوق بشر نیازمندیم.
● مفهوم جدید غربی حقوق
جك دانلیJack Donnelly) ) در (Universal Human Rights in Theory and (۱۶ Practice
درباره مفهوم جدید غربی حقوق و به ویژه حقوق بشر, گزارش روشن و مختصری ارأه می دهد. در نظریه جدید حقوقی, تفاوت زیادی بین این دو جمله است: ((الف حق دارد ب داشته باشد.)) و ((الف نسبت به ب حق دارد.))(۱۷) اما به نظر تئوری پردازان حقوق, این تقاوت لازم نیست به عنوان تفاوت مصداقی مطرح شود. یعنی می توان در مورد همه ب ها به این صورت بیان كرد كه فقط در صورتی كه الف نسبت به ب حق دارد, الف حق دارد ب داشته باشد. این تفاوت, بالنسبه مرتبط است با قوت آن دعوای مربوط به حقوق و آیین های اجرایی و رویه های اجتماعی خاصی كه به دنبال آن میآید. بر طبق نظر رونالد دووركین(Ronald Dworkin) (۱۸) قوت مخصوص دعاوی مربوط به حقوق, از این حقیقت ناشی می شود كه ملاحظات دیگر از قبیل سود را تحت الشعاع خود قرار می دهد; زیرا اولا, حقوق معمولا نقض نشدنی به حساب میآیند و نمی شود به خاطر ضرورت های سیاسی یا اجتماعی, آنها را كنار گذاشت. ثانیا, كسی كه دعوایی مربوط به حقوق دارد, روالی را شروع می كند كه از طریق آن, خسارت نقض حقوق جبران شود و جریان هایی برای پاسداری از آن حقوق شكل گیرد.
● گرایش حقوق بشر به حقوق فردی
حقوق بشر, حقوق فراقانونی, زمینه ساز دعاوی مربوط به اخلاق است; دعاویی كه علیه نظام های سیاسی اقامه می شود تااستحقاق های قانونی برای افراد جعل كند.(۱۹) گفته می شود, حقوق بشر از طبیعت اخلاق ذاتی انسان و (بنابر قرار دادهای بین المللی حقوق بشر) از ((شإن ذاتی شخص انسان)) ناشی می شود. دانلی می نویسد: ((حقوق بشر, از نگاه خاص اخلاقی, گزینشی, اجتماعی از استعداد انسان ارأه می دهد كه مبتنی بر یك گزارش مستقل ویژه, از كمترین نیازهای یك زندگی ذیشإن است.))(۲۰) حقوق بشر, حقوق فردی انسان است. آیا خانواده ها, موسسات, ملت ها و مردم حقوق بشر ندارند؟ (۲۱) به هر حال, حقوق بشر می تواند علیه موسسات و به نفع افراد ادعا بشود و معمولا هم چنین است, هر چند كه گاهی دعاوی مربوط به حقوق بشر علیه افراد نیز اقامه می شود, و آنان كه این دعاوی به درستی علیه شان اقامه می شود وظیفه دارند خود را برای دفاع آماده كنند.
● شإن انسان, منشإ حقوق بشر غربی
اگر چه مفهوم جدید غربی حقوق بشر از مفهوم شإن انسان ناشی می شود و تكالیفی هم كه باید انجام بشود تا احترام به آن شإن را تإمین نماید, از همین مفهوم شإن انسان سرچشمه می گیرد; ولی ما باید در تفكیك اعتراف به شإنی كه مبنای تكالیف است و اعتراف به حقوق بشر, دقیق باشیم. یك آدم اخلاقی شاید به خاطر شإن انسانی یك گدا, كمك به او را تكلیف شخصی خود بداند, همچنین به مقتضای شإن انسانی شنوندگانش, بپذیرد كه مكلف است راست بگوید; با وجود این, كمك او به گدا و راست گویی اش به شنوندگان, پاسخی به دعوای مربوط به حقوق بشر برای آن گدا, شنونده یا دیگران نیست; زیرا این جا سخنی از استحقاق نیست, سخن از عدم نقض این تكلیف در مواجهه با تعارض اخلاقی نیست یا سخن از اجرای آیین های جبران خسارت, توسط كسانی كه نسبت به این سوال مكلفند و به انجام آن وادار می شوند, نیست.(۲۲)
● تكالیف, منشإ حقوق بشر اسلامی
برای نویسندگان مسلمانی كه درباره حقوق بشر می نویسند, عادی است سعی كنند نشان بدهند كه چگونه انواع مختلف حقوق بشر كه با قرار دادهای جدید وضع شده است, می تواند مورد تإیید منابع دینی قرار گیرد; اما اینان مایلند مبانی فلسفی ویژه مفاهیم حقوق بشر و تفاوت بین اعتراف به حقوق و اعتراف به تكالیف را نادیده بگیرند. دانلی می نویسد:
بسیاری از مولفان حتی استدلال می كنند كه نظریه های امروزی حقوق بشر صرفا نظریه های اسلامی ۱۴۰۰ سال پیش را تكرار می كند; اما این ادعاها تقریبا بی اساس از آب در میآید. مسلمانان مرتب و با تإكید سفارش می شوند كه با هم نوعان خود با احترام و عزت برخورد كنند, اما اساس این سفارشات, فرمان های الهی است كه فقط تكالیف بشر را جعل می كند, نه حقوق او را. در اسلام در حوزه حقوق بشر (و به تعبیر دیگر, شإن انسانی) آنچه مهم است, تكلیف است به جای حقوق, و همه حقوقی كه در این حوزه در اسلام وجود دارد, نتیجه منزلت یا عمل یك فرد است نه نتیجه این حقیقت ساده كه آن فرد, یك انسان است. كسی حتی ممكن است استدلال كند كه ((هیچ جنبه ای از نیاز انسانی نیست مگر این كه اسلام در دستورات اخلاقی, اجتماعی و عبادیاش, آن را پیش بینی كرده است.))(تابنده ۱۰ : ۱۹۷۰) تكالیف سیاسی و اجتماعی اسلام, یك ارتباط قوی با خیر انسان و شإن انسانی منعكس می كند. چنین ارتباطی به خودی خود مهم است و حتی پیش نیاز اندیشه های حقوق بشر است; اما به هیچ وجه با ارتباط با حقوق بشر یا اعتراف به آن یكسان نیست.(۲۳)آنان كه سیگار نمی كشند, ادعا می كنند كسی كه سیگار می كشد, حق آنان را نسبت به هوای تمیز نقض می كند. حل چنین ادعاهای متعارض مربوط به حقوق, نیازمند استدلال اخلاقی است كه اغلب جایش خالی است; زیرا دعاوی مربوط به حقوق مطرح می شوند تا به عنوان مبنا در نظر آیند.
وقتی حقوق به عنوان مبنا به كار رود, بحث درباره قوانین, افراطی و متعصبآمیز می شود; زیرا وقتی كه برای بیان حقوق اساسی افراد, ادعاهای ضد و نقیض در مورد حقوق آنان مطرح می شود, جایی برای بحث باقی نمی ماند. شاید لیبرال ها از این كه توسط مسلمانان به تعصب و افراط گرایی متهم شوند;(۲۹) به شگفت آیند; اما اسلام برای فهم حقوق و استنباط آن از متون ـ كه پشتوانه هر حكم قانونی است ـ چار چوبی معین می كند و راه هایی برای ارزیابی مسأل عقلی ارأه می دهد. ادعاهای اسلامی درباره حقوق, هرگز نمی تواند به صورت مطلق و مبنا تلقی شود.
● آثار كاربرد زبان ارزش ها در جوامع اسلامی
اگر مباحثه سیاسی میان مسلمانان به زبان ارزش های اسلامی انجام شود, علما می توانند برای تدوین هماهنگ ترین خط مشی ها با اسلام, با یك تلاش, اولویت های مناسب و مهم احكام و آرای فرعی مختلف رابه بحث بگذارند. به هر حال, رواج زبان حقوق, حتی حقوق اسلامی, به سركوب كردن مباحثه تمایل خواهد داشت; زیرا فرض می كند حقوق (تقریبا) غیر قابل فسخ هستند. بدون نظریه غیر قابل نقض بودن حقوق, یا چیزی شبیه آن, اعتبار حقوق در بیان سیاسی معاصر در غرب از بین خواهد رفت; زیرا به خاطر غیر قابل نقض بودنش است كه برای صاحبان خود, چنین امتیاز قوی فراهم می كند. رونالد باینرRonald Beiner) ), منتقد لیبرالیزم در دوره معاصر, چنین پیشنهاد می كند: ((ما باید از همه زبان حقوق صرف نظر كنیم; زیرا این زبان به سادگی همان شیوه بیان مطالبات قانونی است كه ما را به اظهار ادعای مطلق و نقض نشدنی علاقه مند می كند.)) (۳۰)
باینر با یادآوری یكی دیگر از دلایل عدم اولویت, حقوق نسبت به هم, چنین ادامه می دهد كه این عدم اولویت شاید مسلمانان را وادار سازد كه در اخذ كامل مفهوم حقوق از غرب تردید كنند.
مانع بعدی بحث حقوق از جهت نحوه بیان و ارأه آنهاست; زیرا همه حقوق می خواهند مجرد از ملاحظات متباین و متفاوتی كه ما را به توصیف چیزی به صنف ((خیر یا مفید)) سوق می دهد, در یك سطح مساوی قرار بگیرند. در واقع, جذابیت همین نحوه بیان حقوق,به وضوح, در تجرید و بی تفاوتی اش نسبت به محتوای استحقاق های مختلف است (كه ما می توانیم آن را اثر یك نواخت بودن و هم سطح بودن حقوق بدانیم)... . این حقیقت كه یك حق مفروض در خطر است, به جای این كه سبب تحقیق در محتوای استدلال شود, صرف نظر از موضوع بحث مقدار زیادی شور و شوق و افراط به بحث وارد می كند. این مسإله, ناشی از ظاهر گرایی به بحث حقوق است, بر عكس ویژگی محتوایی بحثی كه به زبان ((خیر)) بیان می شود.(۳۱)(۳۲)
● گرایش به فردگرایی در زبان حقوق
حقوق به این عنوان كه غیر قابل نقض و یا تقریبا نقض نشدنی هستند, به كار می روند.
دعاوی مربوط به حقوق ایجاب می كند كه توجه به نفع یا نیازهای جامعه, به عنوان یك كل, مغلوبآن دعاوی شود. از آن جا كه دعاوی مربوط به حقوق توسط افراد علیه موسسات طرح می شود, نتیجه اش تمایل به فردگرایی است. حتما اگر معرفی حقوقی كه اسلام به افراد داده است, مشروع باشد, این گونه دعاوی مربوط به حقوق, كه هر بحثی در مورد قانون را تحت الشعاع خود قرار می دهد, از نظر اسلام نامتعادل است; زیرا منافع جامعه را بدون توجیه مستند به متون دینی در اولویت بعدی قرار می دهد. شایان ذكر است كه هگل نیز به تمایل دعاوی مربوط به حقوق به فردگرایی, اعتراض كرد.
نه تنها بحث سیاسی امروزی درباره دعاوی متعارض مربوط به حقوق, فردگرایی را ترویج می كند; بلكه مدنیت را نیز به عنوان مجموعه مدعیانی كه در به رسمیت شناختن حقوق متعارض با هم رقابت می پردازند, معرفی می نماید. در حقیقت افراد, نه به تنهایی; بلكه به عنوان اعضای گروه های ذی نفع دعاویشان را در مورد حقوق افزایش می دهند.
هر گروهی منافعش را از راه افزایش دعاویاش در مورد حقوق غیر قابل نقض یا تقریبا غیر قابل نقض دنبال می كند. این باعث می شود كه كسانی كه گمان می كنند حقوقشان نقض شده, از هر گونه سازش یا تلاش برای یافتن بهترین راه حل برای همه جناح های رقیب دل خور شوند. بدین ترتیب دعوای سیاسی, جنبه مخالفت و مقابله به خود می گیرد و دادگاه ها در دعاوی مربوط به حقوق متعارض گرفتار می شوند; بدین صورت كه هر گروه در این تلاش, منافع خودش را دنبال می كند تا این كه تفسیرهای مناسب قانون را بیابد; و این تإثیر عمیقی روی آهنگ بحث اجتماعی سیاسی می گذارد. از آن جا كه مسلمانان حقوق اسلامی شده را مشتاقانه می پذیرند, لازم است بپرسیم كه آیا این نوع جامعه سیاسی, كه از دعاوی متعارض مربوط به حقوق اسلامی شكل می گیرد, با ارزش هایی كه اسلام ترویج كرده است, منطبق می باشد؟
ارزش حقوق به خاطر این است كه حافظ منافع است. از آن جا كه در جامعه, گروه های مختلف سازماندهی می شوند تا برای دست یابی به منافع متعارضشان با هم رقابت كنند, حقوق به عنوان كالایی كه در میان رقیبان توزیع می شود, در نظر گرفته می شوند. همان طور كه كمیابی, وضعیت خاصی برای برنامه های توزیع عادلانه كالاهای مادی ایجاد می كند, تعارض منافع هم همین وضعیت را برای برنامه های توزیع عادلانه حقوق پیش میآورد. نمی شود هر كسی كه حقی را ادعا می كند, آزادانه آن را به او داد; زیرا حقوق, متعارض هستند. چنین نیست كه هر ادعایی در مورد حقوق, بتواند مورد احترام قرار بگیرد. بنابراین, آنان كه برای پیروزی خود تلاش می كنند, حقوق را به عنوان كالاهایی كه می تواند و باید توسط دولت توزیع شود, در نظر می گیرند. به نظر می رسد این نوع طرز تلقی با اعتماد به خدا, كه در اسلام مورد تإیید قرار گرفته, مغایر است. مسلمانان نباید به دولت به عنوان ابزاری برای حل همه مشكلاتشان نگاه كنند. طرز تلقی یك مسلمان متقی, باید تسلیم خواست خدا بودن و توكل به او باشد. مسلمانان به پیروی از حقوق انسانی گرایش دارند; زیرا اسلام از آنان چنین خواسته است. اما یك مسلمان متقی بیشتر به این مسإله توجه می كند كه آیا تكالیف انجام می شوند؟ بر عكس, طرز تلقی یك غربی كه با طرح ادعاهایی در مورد یك حق (حقی كه در مقابل تكلیف است), در تلاش برای افزایش منافع خود است, به نظر می رسد خود خواهانه یا در نهایت خود محور است.
● حقوق اسلامی یك فرد به معنای تكالیف دیگران
این نظر كه ((حق, چیزهایی را به عنوان تكلیف یك فرد تعیین می كند)), با حقوق اسلامی بیگانه نیست. چنان كه قبلا تذكر داده شد, اصطلاح حق الله و حق العبد در متون مربوط به قرون میانی فقه اسلامی وجود دارد, و مسلمانان جدیدی كه اسلام را شامل مفهوم خاصی از حقوق بشر می دانند و از آن دفاع می كنند, اغلب به این اصطلاحات ارجاع می دهند.(۳۳) اما منظور از این اصطلاحات, این است كه بر طبق حقوق اسلامی وظیفه یك فرد در مقابل خدا یا یك فرد دیگر چیست؟ مثلا پرداخت فطریه در آخر ماه رمضان, حق خداست و حقی كه یك وارث به ارث خود دارد, یك نمونه حق بنده است. اما اصطلاح حق در این جا, به معنای جدید حقوق, به عنوان ضابطه های اخلاقی ای كه براساس آن, می توان ادله قانونی ارأه داد و اقدام كرد, به كار نمی رود. این نكته صرفا بازی با كلمات نیست. كسی ممكن است بدین گونه اعتراض كند كه, ((خوب, من می پذیرم این معنای مضیق و اصطلاحی حق كه در فلسفه سیاسی)) رایج در غرب وجود دارد, بیگانه با اسلام است; اما یك معنای عام تر و شامل تر از حق وجود دارد كه بر طبق آن, ما می توانیم بگوییم عناوینی كه مورد بحث صاحب نظران غربی است و عناوینی كه در حقوق اسلامی مورد تإیید قرار گرفته است, هر دو, حقوق هستند; چرا ما روی معنای محدود و مضیق پافشاری كنیم; مخصوصا با توجه به این حقیقت مفروض كه به نظر نمی رسد در بحث های حقوقی در میان مسلمانان, این معنای محدود مقصود باشد[ ((.پاسخ من به این اعتراض این است كه] ما نمی توانیم به سادگی معنای محدود حقوق را با معنای عام تر و موسع آن, مخلوط كنیم; زیرا معنای حقوق بشر كه در بحث سیاسی بین المللی رواج دارد, معنای لیبرال غربی است. وقتی كه نامی از سازمان های حقوق بشر به میان میآید, و وقتی كه حكومت های مختلف به خاطر گزارش هایی كه حاكی از ضعف حقوق بشر در آن حكومت هاست, مورد انتقاد قرار می گیرند, و وقتی كه حكومت های غربی ادعا می كند كه حقوق بشر را از طریق سیاست های خارجی شان رواج می دهند, همین اندیشه لیبرال غربی حقوق مراد آنان است.
● لزوم یافتن پاسخ مناسب برای اعتراض های به مسلمین در مورد حقوق بشر
اگر مسلمانان تلاش كنند اعتراض هایی را كه در مورد حقوق بشر به آنان می شود, با متهم كردن معترضان پاسخ دهند و ادعا كنند كه طرفداران حقوق بشر اسلامی هستند, به جوامع خودشان و حقوق اسلامی صدمه خواهند زد. مثلا مشكل كار كودكان را ملاحظه كنید. سازمان های حقوق بشر, حكومت ها را به خاطر اجازه كار به كودكان, محكوم می كنند و آنان را به نقض حقوق كودكان متهم می كنند. اگر ما چنین پاسخ دهیم كه مفهوم اسلامی حقوق بشر در مورد حقوقی كه به خاطر كار كودك پایمال می شود, بی تفاوت است و اقدامی انجام نمی دهد, این عقیده را مطرح كرده ایم كه به نظر ما; كار غلطی انجام نشده است و تلویحا این نظر را تصدیق كرده ایم كه تنها معیار حكومت عادل, پاسداری از حقوق بشر ـ اگر چه, حقوق بشر اسلامی ـ است. از طرف دیگر, اگر چنین پاسخ دهیم كه مفهوم اسلامی حقوق بشر از این كودكان حمایت می كند, به همین نظر معتقد شده ایم.
زیاد مهم نیست كه ما پا فشاری كنیم روی این كه آیا فلسفه ای كه پشت سر حقوق بشر لیبرال غربی است, با فلسفه ای كه از مفاهیم اسلامی حقوق بشر پشتیبانی می كند, تفاوت زیادی دارد؟ و آیا مبنای حقوق, در طبیعت انسانی است یا در عدالت و رحمت الهی, یا در هر دو و یا در هیچ كدام؟ مهم نیست كه كدام یك از پاسخ های ذكر شده آماده است و كدام بحث سیاسی در مورد حقوق, مورد تصدیق و امضا قرار می گیرد; ولی از آن جا كه مفاهیم لیبرال غربی حقوق, همراه با كار برد زیان بار حقوق بشر بر این بحث سلطه و نفوذ دارند, راه برای تجاوز تدریجی فرهنگ سیاسی لیبرال به تفكر اسلامی باز است و با این مكانیسم, استیلای فرهنگی رخ می دهد.
نكته مهم تر این كه اسلامی كردن مفاهیم حقوق بشر, مركز توجه را از قربانی های اعمالی(۳۴) كه غالبا در اسلام ممنوع است, به بحث هایی كه حقوق را سزاوار تإیید اسلامی می داند و بحث هایی كه در مورد انسان گرایی و خداگرایی مطرح می شود, منتقل می كند. مسلمانان, به یقین, از جهت فقر و توده های تعلیم و تربیت نیافته مردم در جوامعشان, كمتر از مدافعان غربی حقوق بشر در معرض خطر نیستند. به هر حال, حتی بهترین حكومت اسلامی غالبا بهآسانی نمی تواند این مشكلات را ریشه كن كند. مسلمانان لازم است به اتفاق مذهبشان و سازمان های حكومتی, استراتژیهای دفع تهاجم به حقوق خدا را, كه در جوامعشان رخ می دهد, گسترش دهند. مسلمانان برای پذیرش برنامه عمومی حقوق بشر لیبرال غربی به آشفتگی سیاسی, اقتصادی و فشار نظامی نیاز ندارند. این گونه فشار در واقع از سوی امپریالیزم فرهنگی اعمال می شود; گر چه به نظر می رسد حتی متفكران دقیقی مثل رالز, دانلی وبسیاری دیگر كه نمی شود همه را ذكر كرد, از نظر اخلاقی آن را مجاز می دانند.
نیاز واقعی, گسترش الگوهای اسلامی و روش های نهادینه شده ای است كه از آنها پاسداری كند. در جوامع اسلامی فقرا و محرومان از مزایای اجتماعی و فرهنگی, نیازمند حفظ شدن از سوء استفاده های قانونی هستند. خانواده های مسلمان نیز كمتر از آنان نیازمند حفظ شدن از فرسایش نیستند. وقت آن رسیده است قبول كنیم كه هنوز یك استراتژی موثر برای اجرای حقوق اسلامی و پاسداری ازارزش های اسلامی در جامعه مدرن كشف نكرده ایم. این مسإله, نباید باعث خجالت زدگی یا دستپاچگی ما شود, و گر نه مسلمانان چشمهایشان را می بندند و به مشكلاتی كه با آنها مواجه هستند, نگاه نمی كنند, یا راهنمایی های الهی را به نفع شیوه های غربی نادیده می گیرند و به این صورت, تحت تإثیر واقع می شوند. امید است خدا ما را از شیطان های این دو مكر حفظ كند:
۱ ـ عجز از شناخت كوتاهی های خودمان
۲ ـ تلاش برای برطرف كردن كوتاهی ها با كنار گذاردن راهنمایی های الهی.● معایب كاربرد زبان حقوق بشر در جوامع اسلامی
بالاخره من پیشنهاد می كنم كه مسلمانان از زبان حقوق بشر اجتناب كنند; زیرا:
۱ ـ زبان حقوق بشر ارزیابی اسلامی را بر طبق معیارهای سنت لیبرال غربی می پذیرد;
۲ ـ مفاهیمی را از سنت لیبرال غربی, به طور پنهانی در بحث سیاسی ملسمانان وارد می كند;
۳ ـ رقابت مرافعه جویزیان بار را در میان گروه های ذی نفع در جامعه رواج می دهد;
۴ ـ این نظر را ترویج می كند كه دولت باید با توزیع حقوق, تمایلات افراد را ارضا كند;
۵ ـ اهتمام متعادل جامعه وارزش های سازمانی را به نفع اصرار بر آزادیهای فردی از بین می برد;
۶ ـ بحث سیاسی مستدل را خفه می كند; زیرا از پیش فرض می كند كه حقوق باید تقریبا مطلق و بنیادین باشند;
۷ ـ جوامع جدید مسلمان برای جلوگیری از سوء استفاده ها و بی عدالتی هایی كه فقهای قرون میانی آنها را تصور هم نكرده بودند, نیازمند گسترش آیین ها و حمایت های قانونی هستند; اما وقتی كه روشنفكران مسلمان ((حقوق بشر اسلامی)), كه مورد تإیید حقوق اسلامی سنتی است,(۳۵) تحسین می كنند, زبان حقوق بشر این نیازمندیها را عوضی نشان می دهد, به طوری كه به جای اجتهاد واقعی در مورد مسأل جدید, راه حلهای غربی بدون تفسیر به آسانی اخذ می شود;
۸ ـ مسلمانان در جوامع اسلامی باید برای حذف بی عدالتی, قدم هایی بردارند; ولی زبان حقوق بشر توجه مردم را از این ضرورت, به تفاوت های حقوق و اصول فلسفی حقوق منتقل می كند.
در عین حال كه من منع كار برد زبان حقوق بشر را پیشنهاد می كنم, مسلمانان را دعوت می نمایم كه در برابر ادعاهای غربی جهان شمولی حقوق بشر ایستادگی كنند; ادعاهایی كه صاحب نظران مهم در گرد آوری استدلال های مهم و جدی در اثبات و تإیید آن شكست خورده اند. پایداری مسلمانان در برابر این ادعاها, نیازمند این است كه مسلمانان با نظریه های حقوق غربی در فلسفه اجتماعی / سیاسی, همانند فقه آگاهی بیشتر داشته باشند. در مواجهه با فشار اجرای حقوق بشر, مسلمانان نیاز دارند قوی بایستند و آماده باشند ازارزش های اسلامی دفاع كنند. اما همزمان طرح های بزرگتری باید تهیه شود تا اندیشه اسلامی درباره حقوق را در غرب توضیح بدهد. این توصیه ها ممكن است مرتجعانه یا ضد مدرنیزم در نظر آید; اما از طرف دیگر من پیشنهاد می كنم برای پرداختن به مشكلات جدید به ویژه در ارتباط با چگونگی كنترل ملت / دولت, چگونگی كاركرد سازمان های اجتماعی مستقل از دولت در جامعه اسلامی و چگونگی رسیدگی به مشكلات دنیوی از قبیل بی كاری گسترده, نقصهای تعلیم و تربیتی و فقر گسترده, كاستی های حقوق سنتی اسلامی شناخته شود. در حالی كه لیبرال ها برای حل این مشكلات, ابزار حقوق بشر را مطرح می كنند, و سنت گرایان ظاهرا فكر می كنند كه دستورات قانونی قرون میانی اسلامی برای انجام این وظیفه كافی است, من معتقدم به كار بیشتری نیاز است تا برطبق تعالیم وارزش های اسلامی راه حل هایی برای مشكلات معاصر یافته شود. روش های قانونی سنتی برای انجام این وظیفه, كافی نیست. گر چه من در برابر فشارهای غربی برای قبولاندن برنامه حقوق بشر لیبرال, مقاومت را پیشنهاد می كنیم; اما تصدیق می كنم كه از طریق مشاركت با بعضی از گروه های بین المللی طرفدار حقوق بشر, كه در صدد توسعه استراتژیهای محو بی عدالتی هستند و هم مسلمانان و هم لیبرال ها آن را قبول دارند, راه حل هایی به دست میآید.
((وجاهدوا فی الله حق جهاده, هو اجتباكم و ما جعل علیكم فی الدین من حرج مله ابیكم ابراهیم هو سماكم المسلمین من قبل و فی هذا, لیكون الرسول شهیدا علیكم و تكونوا شهدإعلی الناس فاقیموا الصلوه واتوا الزكاه واعتصموا بالله هومولیكم فنعم المولی ونعم النصیر.))(حج / ۷۸)
پی نوشت ها:
*- ترجمه مقاله The Islamic Righting of Human Rights)) )) از كتاب Contemporary Topies of Islamic Thought ـ نشر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
The translation is included as an appendix to William C. chittick&#۰۳۹;s - ۱ translation of Al - Sahifah al - Sajjadiyyah, The psalms of Islam (London: Muhammadi Trust , ۱۹۸۷) , ۲۷۹ - ۲۹۲.
Ibid., ۲۸۲. - ۲
The fundamentalist FIS. - ۳
The Fundametalist Welfare Party. - ۴
The nationalist BJP. - ۵
Samuel P.Huntington , The Clash of civilizations and The Remarking of - ۶ The World Order (New York : Simon and Schuster , ۱۹۹۷), ۱۹۸.
ad hominem response. - ۷ ـ زیرا غرب از ما سوال می كند كه شما حقوق بشر را قبول دارید یا نه. اگر ما به او پاسخ دهیم كه سیاست های شما در باب حقوق بشر, ناهماهنگ است و شما به آنچه می گویید, عمل نمی كنید; این گونه پاسخ دادن, یك مغالطه است و بالاخره معلوم نمی شود كه موضع ما در قبال حقوق بشر چیست و آن را قبول داریم یا نه. م.
۹ ـ این مسأل اخلاقی و فقهی باعث شده است مسلمانان به حقوق بشر غربی خیلی پای بند نباشند. این بی میلی فقط به خاطر هماهنگی در سیاست های غربی و شبه تناقض دموكراسی نیست. م Roman jurisprudence and Stoic natural law Theory. -۱۰ ـ اعلامیه جهانی حقوق بشر با اتفاق نظر مجمع عمومی ملل متحد در دهم دسامبر سال ۱۹۴۸ تصویب شد.
۱۲ـ كنفرانس اسلامی, اعلامیه اسلامی حقوق بشر را در دسامبر سال ۱۹۸۹ در تهران تا…یید كرد, و سرانجام آن را در یك گردهمایی در قاهره به پایان رساند. رجوع كنید به: Muhammad &#۰۳۹;Ali Taskhiri, "The Analysis and Development of The Concept ۰f Human Righs", Message of Thagalayn, vol.۳ , No ۴, Winter ۱۹۹۸, ۶۱ - ۷۴. ـ پس ممكن است اسلام اصول و مبانی حقوق بشر را قبول نداشته باشد; ولی آرای مبتنی بر آن را بپذیرد.م
۱۴ ـ و فرد فكر كند كه در اصول و مبانی هم با طرف دیگرش هماهنگی یا نا هماهنگ است.م Jack Donnelly , Universal Human Rights in Theory and Practice, -۱۵ (Ithaca : Cornell, ۱۹۹۳). ـ جمله اول, بیان گر یك مطلب صرفا اخلاقی و حقوقی است; ولی جمله دوم, قانونی است و پشتوانه اجرایی دارد. بعضی از حقوق است كه مردم دارند ولی ضمانت اجرایی ندارد; مثلا هر كسی حق دارد كه از دیگران دروغ نشنود; ولی اگر كسی به او دروغ گفت, نمی تواند علیه او اقدام قانونی بكند. بعضی از حقوق شرعی هم در قانون منعكس نمی شود و در امعه لازم الاجرا نمی گردد; مثل حقوقی كه در برابرش تكالیف مستحب قرار دارد.م Ronald Dworkin , Taking Rights Seriously (Cambridge : Harvard -۱۷ university Press , ۱۹۷۷). ـ یعنی حقوق بشر و وظایف حكومت را در قبال مردم و حقوقی كه مردم نسبت به آن دارند, بیان می كند.م Donnelly , ۱۷. -۱۹ ـ به هر حال, بیانیه های رسمی اخیر, بیان گر این است كه خود مختاری, حق بشر ایالت هاست. نگاه كنید به: U. N documents number E / CN. ۴ / ۱۹۸۷ / SR. ۱۰, pp.۷ (ukraine) and ۱۰ Cuba) ; ibid , SR. ۱۱, pp.۱۳ (U.S.S.R.) and ۱۴ (Morocco) ; and ibid , SR. ۱۴,) p.۵ (Argentina) , Cited in Donnelly , p.۱۴۸ , M.۳.
ـدرست است كه هر دو از شان انسان سرچشمه می گیرند; ولی حقوقی كه از شان شرچشمه می گیرد, برای فرد استحقاق ایجاد می كند و انجامش لازم است و ضمانت اجرایی دارد; مثل این كه می گوییم الف نسبت به ب حق دارد. اما تكالیفی كه از شا…ن انسان ناشی می شود; برای فرد استحقاق ایجاد نمی كند, قانونی نمی شود و ضمانت اجرایی ندارد; مثل این كه یگوییم الف حق دارد ب داشته باشد. ولی اگر تكالیف از حقوق بشر ناشی بشود, الزام آور است.م Donnelly , ۵۱ - ۵۲. The reference to Tabandeh is Sultanhussein -۲۲ Tabanden, A Muslim Commentary no The Universal Declaration of Human Rights (London: F.T. Goulding and Company , ۱۹۷۰).
see Mahdi Muntazir Qa&#۰۳۹;im, "Life and libery ," Message Of Thaqalayn, -۲۳ vol.۴, No. ۱, Spring ۱۹۹۸ /۱۴۱۸, ۷۹ - ۱۰۲.
John Rawls, "The Law of peoples" , in Stephen Shute and Susan Hurley , -۲۴ eds., On Human Rights: The Oxford Amnesty Lectures ۱۹۹۳ (New York: Basic Books , ۱۹۹۳ ) , ۴۱ - ۸۲.
Rawls , ۶۳. -۲۵
This paragraph is modeled on Philip Pettit&#۰۳۹;s explanation of The -۲۶ defference between Conformity to a rule and Following a rule in his article , Problem of Rule - Following," in jonathan Dancy and Ernest Sosa, eds. ,A" ompanion to Epistemology, (Oxford: Blackwell, ۱۹۹۲) , ۳۸۸. ـ منظور من از حقوق مردم, یك مفهوم قانونی از حق و عدالت است كه در اصول و معیارهای حقوق و رویه بین الملل به كار می رود.)) رالز, ۴۲.
۲۸ ـ چون در طرفداری از حقوق و احترام گذاردن به آن, افراط می كنند و متعصبانه می گویند; حقوق اولویت پذیر نیستند و همه در یك سطح مساوی می باشند.م Ronald Beiner , What&#۰۳۹;s The Matter With Liberalism? (Berkely : -۲۹ Univesity of Californiapress, ۱۹۹۲) , ۹۱.
Ibid , ۹۱ - ۹۲. -۳۰ ـ مثلا وقتی كسی فكری می كند كه حق دارد دیر سركار بیاید یا حق دارد هر گونه لباس بپوشد, اصلا حاضر نیست بیندیشد كه چه چیزی برای خود یا كشورش ((خیر)) است و این تعصب, راه هر گونه تفكر و بحث كردن را می بندد. اما اگر زبان ((حقوق)) كنار گذارده شود و از زبان ((خیر)) استفاده شود, بحث محتوایی شكل می گیرد و همه در مورد این كه چه كاری بهتر است, می اندیشند. در زبان حقوق, فرض بر این است كه خیر مطلق پشتیبان حقوق است, از این رو حقوق, مطلق به حساب میآیند.م ۳۲- See "Human Rights" by Ann Elizabeth Mayer in John L.E sposito , ed , The Oxford Encyclopedia of The Modern Islamic World (New York: Oxford University Press, ۱۹۹۵ ). ۱۴۳ - ۱۴۸. Also see Ann Mayer , Islam and Human Righs : Tradition and Poltics (Boulder : ۱۹۹۱).
۳۳
ـ اعمالی از قبیل استبداد, چپاول, فقر و. كه در جوامع مسلمان وجود دارد و هر روز قربانی می گیرد.م As in The essaye on righs in Islam by Tuhami Negra (Tunis) and -۳۴ Abdal - Aziz Kamil C Cairo and Kuwait ) in A. Boudhiba , ed. , The Differnt&#۰۳۹; Aspects of Islamic Culture : The Individual and Society in Islam (Paris : UNESCO Publishing , ۱۹۹۸).
منبع:فصلنامه علوم سیاسی ، شماره ۸
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید