جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


کنکاشی پیرامون دیه زن


کنکاشی پیرامون دیه زن
تمام مكتب هایی كه علاوه بر بعد فردی انسان بر بعد اجتماعی او نیز تأكید می ورزند، برای سامان و سعادت پیروان خود در سطح جامعه و نظم دادن به امور اجتماعی آنان راهكارهایی پیشنهاد می كنند و در سطح خرد و كلان به وضع قوانین می پردازند. مكتب اسلام نیز در شمار مكاتبی كه بر بعد اجتماعی انسان تأكید می ورزد و سلامت اجتماع را از ضروریات تعالی انسان می داند. قرارداد در راستای همین هدف است كه اسلام به تشریع قوانین اجتماعی پرداخته است؛ دیه نیز از جمله قوانینی است كه شارع مقدس و برای تأمین نظم و امنیت عمومی وضع كرده است. دیه عبارت از مبلغی وجه نقدی یا جنسی ثابت و معین است كه معمولاً در ازای تخلفات غیرعمدی به مجنی علیه (كسی كه از جنایت متضرر شده است) تعلق می گیرد. (۱)
از جمله مواردی كه مشمول قانون دیه می شود قتل غیرعمد است. اسلام دیه مرد را شش چیز قرار داده (۲) و دیه زن را نصف دیه مرد مقرر كرده است. (۳)
ممكن است برخی افرادی كه با مبانی حقوق اسلامی آشنا نیستند این گونه قضاوت كنند كه قانون دیه ایران (كه همان قانون دیه اسلام است) به زنان بی عدالتی روا داشته و مقام انسانی زن را پایین آورده است. برای پاسخ دادن به این ایرادات و روشن شدن مسأله باید ابتدا از فلسفه دیه، كاربرد و هدف آن سخن گفت و سپس به این نكته پرداخت كه چرا دیه زن نصف دیه مرد است و این كه آیا این امر مخالف عدالت و برابری است و آیا نوعی مردسالاری به شمار می رود؟
قبل از توضیح درباره مفهوم دیه، نكته ای كه باید روی آن تأكید كرد، دقت در تفكیك معنای دیه از خون بها است؛ چرا كه اختلاط این دو مفهوم و قیاس نابجای آن ها از دلایل مهمی است كه منجر به ناعادلانه تلقی كردن قانون دیه می شود.
خون بها شامل مواردی می شده كه پیش از اسلام افراد خانواده ها یا قبایل، در قبال كشته شدن یكی از اعضای خود، از قاتل طلب می كردند كه مبلغ درخواستی نیز با توجه به شرایط مقتول متفاوت بود. به طور مثال خون بهای اشراف اعم از زن و مرد با مردم عادی متفاوت بود، یا این كه بردگان هیچ گونه حقی در این زمینه نداشتند كه این خود نشانگر نوعی تبعیض در ارزش گذاری برای مقام انسانی است و كاملاً برخلاف كرامت انسانی. ولی آیا می توان چنین ادعا كرد كه چون دیه نیز برای دو جنس زن و مرد متفاوت است و استثنائاً در این مورد فقط شباهتی ظاهری با خون بها دارد، دیه نیز ادامه دهنده شیوه عرفی و نادرست خون بها است؟ و آیا می توان تنها با استناد به همین شباهت ظاهری به این نتیجه رسید كه مبانی تشریع دیه با مبانی تشكیل خون بها یكی است؟ و بالاخره این كه دیه نیز مانند خون بها موهن به مقام انسانی زن است و قانونی متعارض با كرامت ذاتی زن است؟
در پاسخ باید گفت كه پیدایش مفهوم دیه با تولد اسلام تقارن زمانی دارد و اسلام در صدد بوده تا با وضع قانون دیه، جایگزین صحیحی (با مبانی كاملاً متفاوت از خون بها) برای قانون عرفی و نادرست خون بها ارائه كند.
با توجه به این كه پیامبر اكرم (ص) بارها و بارها بر كرامت و منزلت اجتماعی اهل بیت (ع) خود تأكید فرمودند (۴) و در عین حال درباره قانون دیه هیچ گونه امتیاز خاصی نسبت به سایر اقشار جامعه برای ایشان قائل نشدند (برخلاف خون بها كه با توجه به موقعیت اجتماعی افراد متغیر بود) و همچنین صراحتی كه اسلام و قرآن كریم در مقام بیان معیار ارزش گذاری برای افراد به كار برده (ان اكرمكم عندالله اتقاكم: همانا برترین شما نزد خدا با تقواترین شما است)، به خوبی گواه این است كه هیچ كدام از قوانین اسلام (از جمله دیه) در صدد ارزش گذاری برای ذات انسانها نیست و متوجه می شویم كه مقصود و هدف دیه ـ برخلاف خون بها ـ به هیچ وجه مطالبه و دریافت ارزش ذاتی و اجتماعی افراد نیست و مسلماً هدف چیز دیگری است. هدف خون بها مطالبه ارزش های شخصی، اجتماعی و خانوادگی مكتسبه یا موروثی فرد مقتول بود كه از قاتل گرفته می شد ولی با توجه به توضیحات مذكور، دیه به هیچ وجه درصدد ارزش گذاری نیست و هدف آن مطلقاً چیز دیگری است(۵) كه بعداً به آن اشاره خواهد شد.
پس بعد از درك تفاوت فلسفه دیه و خون بها دیگر نمی توان آن دو را مقایسه كرد و اینطور ادعا كردكه چون در قدیم قانون عرفی و بی پایه و اساس خون بها، به غلط میان انسان ها (ازجمله زن و مرد) تفاوت قائل می شد، دیه نیز به دلیل این تشابه ظاهری به همان راه رفته و میان زن و مرد تفاوت ارزشی قائل شده و نسبت به زن بی عدالتی رواداشته است. چرا كه قیاس دو چیز كه مبنا و هدف و كاربرد كاملاً متفاوتی دارند فی الذاته غلط است. (۶)
پس با توجه به مبنای متفاوت این دو مفهوم، به هیچ وجه نمی توان مدعی شد كه دیه ادامه شیوه نادرست خون بها است و این گونه استدلال كرد كه به این دلیل دیه مرد در اسلام بیشتر مقرر شده كه ارزش ذاتی او بیشتر از زن درنظر گرفته شده است؛ چون همانطور كه ذكر شد دیه به هیچ وجه در مقام ارزش گذاری نیست و هدف آن چیز دیگری است. بنابراین، این كه دیه زن نصف دیه مرد باشد، خارج از چارچوب ارزش گذاری برای ذات وجودی زن و مرد است (چون هردو انسانند و از نظر اسلام انسان ها برابرند) و قطعاً هدف از تشریع این قانون چیز دیگری است و فلسفه این تفاوت را باید درجای دیگری جست وجو كرد.
حال باید دید
الف) هدف قانون دیه چیست؟
ب) فلسفه تفاوت قائل شدن میان دیه زن و مرد چیست؟
ج) ادله تشریع حكم دیه زن چیست؟درپاسخ باید گفت.
الف) هدف ـ هدف دیه صرفاً اقتصادی است. دیه تنها برای جبران بخشی از خسارت اقتصادی واردآمده بر خانواده مقتول است كه از فقدان وجود مقتول ناشی شده، به عبارت دیگر، دیه نوعی جایگزین برای آن میزان ارزش اقتصادی ازدست رفته (و نه جایگزین مقام انسانی مقتول) است كه مقتول در طول عمر خود می توانسته برای خانواده خود فراهم آورد. (البته به صورت فرضی) و خانواده وی در حال حاضر از آن محروم است. به عبارت دقیق تر، نقش دیه فقط جبران خلأ و فشار اقتصادی ناشی از فقدان یك نان آور و نیروی انسانی كارگر است و تنها هدف آن جلوگیری از فقر و مشقت اقتصادی خانواده مقتول است. مهمترین دلیلی كه درباره اقتصادی بودن هدف دیه می توان به آن استنادكرد، آیه ۱۸۷ سوره بقره درباره قصاص است. با دقت در این آیه متوجه می شویم كه اسلام درباره قصاص كه ناظر بر تسكین و تسلی خاطر مجنی علیه است، میان زن و مرد تفاوتی قائل نشده، لكن درباره دیه قائل به تفاوت شده كه این خود گویای اقتصادی بودن هدف دیه است.
پس تاكنون روشن شد كه:
الف) هدف دیه صرفاً اقتصادی است.
ب) دیه برخلاف خون بها نگاهی یكسان، برابر و عادلانه نسبت به انسانها دارد.(۷)
حال می پردازیم به سؤال دوم: فلسفه تفاوت دیه زن و مرد چیست؟
ب) فلسفه تفاوت ـ اما آیا این كه دیه زن و مرد متفاوت باشد، نشانگر نوعی بی عدالتی و جفا و نقض برابری حقوق اجتماعی آن دو است؟
مسلماً خیر؛ چرا كه عدالت و برابری به هیچوجه با تشابه قائل شدن و یكسان انگاری ملازمه ندارد و برابری حقوق یك چیز است و تشابه حقوق مقوله ای دیگر؛ امر مهم در اینجا برابری حقوق زن و مرد و اجرای عدالت درباره آنهاست، لیكن شیوه اجرای عدالت می تواند متناسب با شرایط هر یك متفاوت باشد. مانند این كه پدری به پسر خود یك تفنگ اسباب بازی و به دخترش یك عروسك هدیه بدهد. ملاحظه می شود كه پدر درعین رعایت برابری و مساوات در توجه به فرزندان خود، سلایق و شرایط آنها را درنظرگرفته است.
هرانسانی به خوبی واقف است كه تفاوت های بنیادین و شگرفی از حیث جسمی، روحی، روانی و بیولوژیكی میان زن و مرد وجوددارد. لذا هر فرد منصف و منطقی به راحتی می پذیرد كه حقوق و تكالیف زن و مرد درعین برابری ارزشی، باید غیرمتشابه باشد؛ چرا كه این مسأله با تفاوتهایی كه میان دو جنس وجود دارد ملازمه كامل دارد و نیز همانطور كه ذكر شد میان تشابه و تساوی هیچ ارتباطی وجودندارد.
در اسلام نیز این عدم تشابه درحقوق (در عین رعایت تساوی) را هركجا كه پای حقوق زن و مرد با هم مطرح شده (مثل دیه)، به خوبی مشاهده می كنیم. اسلام در عین این كه قابلیتهای اجتماعی و كاری زنان را محترم داشته و به آنها اجازه انجام فعالیت های مفید اقتصادی و اجتماعی را داده است، دراین زمینه به تفاوت های بنیادین میان زن و مرد توجه وافری كرده؛ بدین معنی كه مرد با توجه به برخی خصوصیات ویژه اش (مانند شرایط بدنی، روحیه خاص جنگندگی و شخصیت عمدتاً ثابت و محكم)، توانایی و آمادگی ذاتی بیشتری برای انجام فعالیت های اقتصادی و حضور عملی تر در صحنه های كار و فعالیت اجتماعی دارد.(۸) لذا در اسلام در عین این كه زن از كار و فعالیت های اقتصادی و اجتماعی سالم(۹) منع نشده است، لیكن جزو تكالیف وی نیست و همان طور كه می دانیم تأمین معاش و رفاه خانواده از وظایف و تكالیف سنگینی است كه بر عهده مرد قرار داده شده و در این زمینه انتظار قطعی و مسلم ازمرد است تا رفاه اقتصادی همسر و فرزندانش را تأمین كند. كما این كه پرداخت نفقه از وظایف قانونی و شرعی مرد است و ممانعت از پرداخت نفقه مجازات وی را در پی دارد.(۱۰) در عین حال كار كردن برای زن اختیاری تلقی شده و حتی دارایی او جدای از دارایی شوهر است(۱۱) یعنی هیچ تعهد والزامی درباره تأمین اقتصادی خانواده ندارد.(۱۲)
پس اسلام (با توجه به شرایط متفاوت زن و مرد) به این نكته توجه داشته كه ممكن است كار و فعالیت اقتصادی به زن فشارهای زیادی وارد آورد (در عین این كه كار كردن را از وظایف مسلم مرد برشمرده است)، لذا نه تنها زن رادر كار كردن مخیر نموده و مرد را مجبور به كار كرده، بلكه دقیقاً در ارتباط با همین مسأله است كه دیه مرد را دو برابر دیه زن قرار داده است.
بله؛ اسلام با توجه به این كه هدف قانون دیه، هدفی صرفاً اقتصادی است و این كه تأمین اقتصادی خانواده از وظایف مسلم مرد است، دیه مرد را كه در واقع به زن وخانواده او تعلق می گیرد، دو برابر دیه زن مقرر كرده؛ «اصولاً درباره احكامی كه دارای بار اقتصادی هستند چون ارث ودیه، می توان گفت بدان دلیل كه اسلام هیچ بار اقتصادی و تكلیف مالی بر دوش زن نگذاشته و او را فقط دارای حقوق مالی - و نه وظایف مالی - دانسته و كلاً مسئولیت شاق تأمین معیشت اقتصادی را بر عهده مرد می داند، این قوانین می باید به همین صورت اجرا شوند، چرا كه مرد باید نیازهای اقتصادی خانواده را تأمین كند ودر نبود او، خانواده از نظر مالی لطمه می خورد وباید با دیه بیشتر، زن و فرزندان تا حدودی تأمین شوند... و هیچ كجا اشاره نشده كه مردان به دلیل برتری ذاتی، ارث بیشتری دریافت می كنند و یا اگر دیه آنان دو برابر است از آن رو است كه رتبه و شأن بالاتری دارند، این احكام صرفاً جنبه اقتصادی دارند و فایده آن عاید زنان و همسران آنها می شود.»(۱۳) بدین ترتیب نه تنها این قانون در تضاد وتقابل بامقام انسانی زن نیست و هیچ ضرری را متوجه زن نمی كند، بلكه كاملاً در جهت منافع او تنظیم شده است. در واقع اگر قرار باشد كسی به این قانون اعتراض كند، این مردان هستند كه می بایست معترض شوند، چرا كه دیه تعلق گرفته به عضو مؤنث فوت شده از خانواده مرد، نصف مبلغ عادی آن است و درنتیجه از فشار اقتصادی وارد بر مرد كمتر می كاهد كه البته دلیل این امر هم این است كه تأمین اقتصادی خانواده بر عهده مرد است و اصولاً زن وظیفه ای در ارتباط با این امر ندارد. اما در عین حال چون احتمال این هست كه زن هم در تأمین اقتصادی خانواده شریك و یاور مرد باشد، برای زن نیز دیه ای درنظر گرفته شده است. (البته ممكن است این طور ادعا شود كه برخی زنان نسبت به مردان خانواده خود، فعالیت اقتصادی بیشتری داشته و یا سود اقتصادی بیشتری نصیب خانواده می كنند، اما باید به این نكته توجه داشت كه ممكن است در هر موردی استثنائاتی وجود داشته باشد لیكن نمی توان با استناد به این مطلب، شكل كلی قوانین را كه برپایه عرف مسلم و داشتن مصادیق متعدد استوار است، بر هم زد.)
پس عدم تشابه دیه زن و مرد نه تنها باعث تنزل مقام انسانی زن نمی شود و مردسالاری نیست، بلكه از مصادیق درایت و دوراندیشی یك قانونگذار در حمایت از حقوق زن، با در نظر گرفتن واقعیات و مصالح جامعه است. چرا كه با توجه به هدف اقتصادی دیه، خانواده ای كه مرد خود را از دست داده (مثل زن بیوه)، دیه بیشتر برای جبران ضرر اقتصادی دریافت می دارد تا خانواده ای كه یك عضو مؤنثی (كه معمولاً نقشی درنان آوری ندارد یا به نسبت مردان، نقش بسیار كمتری در این امر دارد) را از دست داده (مثل مردی كه همسر خود را از دست داده)، آری این نتیجه و اثری است كه با تفاوت قائل شدن میان دیه زن و مرد حاصل آمده و كاملاً بر واقعیات اجتماعی منطبق است و به خوبی روشنگر و گواه توجه و حمایت این قانون از زن و نقض نظریه مردسالار و ناعادلانه بودن این قانون است.
پی نوشت ها:
۱) ر. ك به مواد ۲۹۴ تا ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی
۲) ماده ،۲۹۷ همان؛
۳) ماده ،۳۰۰ همان؛
۴) حدیث ثقلین، حدیث سفینه نوح (انا وعلی ابوا هذه الامه)، (فاطمه بضعه منی)، (ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاهٔ)، ...
۵) چرا كه در اسلام ارزش زن و مرد به تقوای آنها است و جنسیت ایشان هیچ تأثیری در مقام انسانی آنها ندارد. كما این كه در خود قرآن از زنانی نام برده شده كه مقامی بس والا تر از مردان داشته اند، مثل آسیه همسر فرعون، كه یكی مقام ملكوتی دارد و دیگری اهل دوزخ است.
۶- این امر جزو بدیهیات علم منطق است.
۷- چرا كه همان طور كه ذكر شد مبنای برتری انسانها در اسلام تقوا است و جنسیت به هیچ وجه در این امر دخیل نیست. (برخلاف خون بها كه عوامل متعددی در میزان آن دخالت دارد).
۸) ـ البته این مطلب به هیچ وجه به معنای انكار قابلیت های ویژه زنان و توانایی كاری آنها، بخصوص در انجام كارهایی كه به ظرافت احتیاج دارد، نیست.
۹) ـ مسلماً اسلام فعالیت های ناسالمی را كه باعث خدشه دار شدن عفت عمومی می شود، برای زن و مرد مردود می داند و آزادی به مفهوم غربی را نفی می كند.
۱۰) ـ ماده ۶۴۲ قانون مجازات اسلامی
۱۱) ـ ماده ۱۱۱۸ قانون مدنی (قانون مدنی براساس فقه نوشته شده است).
۱۲) ـ اگر مشاهده می شود كه برخی زنان دوشادوش مردان كار می كنند و با رضایت كامل درآمد خود را به خانواده خود اختصاص می دهند، به خاطر روحیه غیرتمند و وجدان متعالی آنان است؛ چرا كه از لحاظ قانون و شرع هیچ مسئولیتی بر عهده آنان نیست.
۱۳) ـ كتاب نقد‎/ شماره ‎/۱۷ صص ۹۲ و ‎/۹۳ مصاحبه با خانم دكتر طوبی كرمانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید