شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

آمریکادر منگنه افکار عمومی


آمریکادر منگنه افکار عمومی
مقایسه دو پژوهش یك نهاد تحقیقاتی غیرانتفاعی آمریكا در یك دوره هفت ماهه نشان می دهد كه مردم آمریكا، نظر نامساعدی به سیاست خارجی آمریكا دارند.
تروریسم و جنگ عراق تنها منابع نگرانی عمومی آمریكا درباره سیاست خارجی این كشور نیست. آمریكایی ها همچنین در زمینه وابستگی كشور خود به انرژی خارجی، ناتوانی ظاهری واشنگتن در متوقف كردن مهاجرت غیرقانونی و طیف گسترده ای از دیگر موضوعات نگرانند. حمایت عمومی برای ترویج دموكراسی در خارج از كشور نیز به طور جدی فرسوده شده است. بنیاد فورد یك سلسله مطالعات درباره اعتماد آمریكایی ها نسبت به سیاست خارجی واشنگتن انجام داده است. این بنیاد در مطالعه نخست كه در ژوئن سال گذشته (۲۰۰۵) انجام شد، دریافت كه جنگ عراق به نقطه عدم تعادل رسیده است. به عبارت دیگر در این نقطه نسبت زیادی از مردم از دولت می خواهند تا پاسخگوی عملكرد خود باشد. در مطالعه بعدی كه در اواسط ژانویه ۲۰۰۶ از هزار بزرگسال آمریكایی و به صورت نمونه گیری انتخابی برگزار شد، موضوع دومی نیز به این موقعیت رسید بر این اساس بی صبری مردم آمریكا نسبت به وابستگی این كشور به نفت خارجی افزایش یافته است و این ناشكیبایی می تواند به درخواست قدرتمندی مبنی بر تغییر سیاست های واشنگتن تعبیر شود.
در مجموع، اطمینان مردم به سیاست خارجی آمریكا از زمان مطالعه نخست (ژوئن ۲۰۰۵) مسیری نزولی داشته است. در هیچ موضوعی سیاست (خارجی) دولت، جایگاه بهتری را در مقایسه با تحقیق نخست دریافت نكرده و در چندین موضوع این موقعیت به وخامت گراییده است. مردم اطمینان كمتری نسبت به توانایی واشنگتن در زمینه رسیدن به اهداف خود در عراق و افغانستان، به دام انداختن تروریست ها، حفاظت از مرزهای آمریكا و پاسداری از مشاغل آمریكا دارند. ۵۹ درصد از كسانی كه در این تحقیق مورد نظرسنجی قرار گرفتند، معتقدند كه روابط آمریكا با دیگر كشورهای جهان در مسیر نادرستی پیش می رود. (در مقایسه با ۳۷ درصدی كه خلاف این نظر را دارند) و ۵۱ درصد نیز ابراز داشتند كه آنها از روابط آمریكا با دیگر كشورها ناامید شده اند (در مقایسه با ۴۲ درصدی كه نسبت به این روابط افتخار می كنند).
در زمینه هدف گسترش دموكراسی در دیگر كشورها، فقط ۲۰ درصد از پاسخ دهندگان آن را «بسیار مهم» شناخته اند كه این كمترین میزان حمایت اظهار شده برای هر موضوع مورد سؤال در این تحقیق بود. حتی در میان جمهوریخواهان، فقط سه نفر از هر ده نفر از دنبال كردن این هدف قویاً حمایت كردند. در واقع، بیشترین تضعیف در اطمینان داشتن به سیاست گسترش دموكراسی در میان جمهوریخواهان، به ویژه در جناح مذهبی تر این حزب به وقوع پیوسته است. این افراد كه غالباً در آیین های مذهبی شركت می كنند، در میان پرشورترین حامیان سیاست های دولت وی بوده اند، اما یكی از برجسته ترین یافته های تحقیق اخیر این است كه اگرچه این افراد هنوز به رئیس جهموری و دولت اعتماد دارند، در عین حال حمایت آنان از سیاست عراق دولت آمریكا و سیاست صدور دموكراسی به سردی گراییده است.
سؤالی كه اینجا پیش می آید این است كه تأثیر دگرگونی در چنین عقایدی بر اجرای روزانه سیاست خارجی چیست؟ برخلاف سیاست داخلی كه امر روشنی است و همواره به افكار عمومی مربوط است. درك این مسأله در سیاست خارجی كه آیا تغییرات در افكار عمومی به تغییرات در موضوعات می انجامد یا خیر، غالباً دشوار است. دلیل این ابهام این است كه مردم اختیارات بیشتری را به رئیس جمهوری و كنگره برای تصمیم گیری در سیاست خارجی در مقایسه با امور داخلی اعطا می كنند. آمریكایی ها تصور می كنند كه رئیس جمهوری و مشاوران وی اطلاعات ویژه ای در زمینه روابط بین المللی دارند كه آنها از آن آگاه نیستند. برخی مردم آمریكا ممكن است همچنین به توان خود برای قضاوت در سیاست های خارجی، اطمینانی نداشته باشند. تمامی اینها به میزان زیادی آزادی عمل برای سیاستگذاران تعبیر می شود. با این حال، مردم، محدودیت هایی را بر این آزادی وضع كرده و برخی اوقات آن را به ناگهان لغو می كنند. افكار عمومی تحت شرایط مشخصی می تواند نفوذ قاطعی داشته باشد. مهم دانستن این شرایط است.
ما در اواسط سال ۲۰۰۵ دریافتیم كه علاوه بر جنگ عراق، سه موضوع دیگر در حال حركت به سوی نقطه عدم تعادل است كه در این نقطه افكار عمومی برای نفوذ سیاسی به حد كافی قدرتمند خواهد بود. این موضوعات كاهش شغل مهاجرت غیرقانونی و روابط روبه وخامت آمریكا با جهان اسلام بود. براساس مطالعه ژانویه، نگرانی بر سر كاهش شغل و مهاجرت غیرقانونی اندكی تشدید شده و نگرانی درباره نفرت فزاینده از آمریكا در جهان اسلام اندكی فروكش كرده است. از سوی دیگر دغدغه بر سر وابستگی آمریكا به منابع انرژی خارجی كه موضوع آن در مطالعه سال ۲۰۰۵ نبود به خط مقدم هشیاری عمومی جهش یافته است.
در مطالعاتی كه اعتقادات را مدنظر قرار می دهد، همواره میزان دیدگاه های تغییر نیافته در مقایسه با دیدگاه های دستخوش تغییر بیشتر است. این مطالعه یك استثنا نیست.
این تصویری اثبات شده از تفكر و ثابت قدمی تفكر عمومی است. پاسخ دهندگان هنوز به دولت نمرات بالایی (نمره A و یا B) را در زمینه عملكرد دولت در دستیابی به اهداف سیاست خارجی نظیر كمك به ملت های دیگر به هنگام وقوع بلایای طبیعی می دهند و اطمینان دارند كه آمریكا ارتشی قدرتمند و مجهز دارد. ایشان همچنین بر این باورند كه دولت در تلاش های خود برای استقرار صلح میان اسرائیل و فلسطینیان و كمك هایی كه زندگی كشورهای در حال توسعه را بهبود می دهد، از نمره متوسطی برخوردار است و اما هم اینان هنوز در موضوعاتی نظیر متوقف ساختن ورود مواد مخدر به دولت نمره ردی می دهند.
جنگ در عراق، كه در مطالعه اواسط ،۲۰۰۵ (مطالعه نخست) به نقطه عدم تعادل خود رسیده بود، همچنان به عنوان موضوع اصلی سیاست خارجی كه در آن فشار افكار عمومی به افزایش خود ادامه می دهد باقی مانده است. اگرچه مهاجرت غیرقانونی و كاهش شغل در نظرسنجی ژانویه ۲۰۰۶ به نقطه عدم تعادل نزدیك شده اند، با این همه هیچ یك واقعاً به میزان جنگ عراق نرسیده اند. بالعكس، نگرانی عمومی بر سر روابط آمریكا با جهان اسلام اندكی از نقطه عدم تعادل عقب نشینی كرده است و موضوع وابستگی به انرژی كه در تحقیق قبلی در ذیل فهرست موضوعات قرار داشت در تحقیق اخیر به محدوده نقطه عدم تعادل جهش یافته است.
هیچ تغییری در افكار عمومی مردم، برجسته تر از وابستگی آمریكا به نفت نیست. آمریكایی ها از اینكه مشكلات در خارج ممكن است در قیمت نفت تأثیرگذار باشد نگرانی بیشتری دارند. نسبت كسانی كه در این زمینه اظهار «نگرانی زیاد» كرده اند از ۴۲ درصد به ۵۵ درصد افزایش یافته است. تقریباً ۹ نفر از هر ۱۰ آمریكایی كه در این مطالعه مورد پرسش قرار گرفتند در این زمینه نگران بودند و وابستگی نفتی را در صدر ۱۸ موضوع مورد سؤال ما قرار دادند. تقریباً تمامی آمریكایی ها (۹۰ درصد) كمبود استقلال انرژی را عامل به خطر انداختن امنیت ملی تلقی می كنند. ۸۸ درصد گفتند كه آنها معتقدند مشكلات خارجی می تواند عرضه نفت آمریكا را با خطر مواجه سازد و قیمت ها را برای مصرف كنندگان آمریكایی افزایش دهد و ۸۵ درصد اظهار داشتند دولت آمریكا در صورتی كه تلاش می كرد، قادر به انجام تغییری بود. این آخرین باور، ممكن است دلیلی بر این باشد كه فقط ۲۰ درصد از افراد شركت كننده در این مطالعه به دولت نمره ای خوب و متوسط به بالا داده اند. در صورتی كه قیمت بنزین در ماه های آینده كاهش یابد، این موضوع ممكن است به طور موقت مقداری از اهمیت سیاسی خود را از دست دهد، اما با توجه به كمبود عرضه نفت و افزایش تنش های ژئوپولستیكی، فشار عمومی احتمالاً افزایش می یابد.
اما همان طور كه گفته شد موضوع دیگری كه به نقطه عدم تعادل رسیده، جنگ عراق است. این موضوع در سیاست خارجی مهم ترین موضوع به شمار می رود و پاسخ دهندگان به طور مستمر این جنگ (همراه با تروریسم) را به عنوان مهم ترین مشكلی كه آمریكا در برخورد با دیگر نقاط جهان با آن روبروست می بینند. نگرانی به ویژه بر سر تلفات فزاینده نیروهای آمریكایی در عراق افزایش یافته است. ۸۳ درصد از آنان در ژانویه ۲۰۰۶ گفتند كه آنها به جنگ عراق اهمیت می دهند. علاوه بر این كه میزان و شدت نگرانی درباره عراق نسبتاً باثبات باقی مانده است، ارزیابی مردم در زمینه اینكه آمریكا در رسیدن به اهداف خود تا چه حد موفق بوده، نیز كاهش داشته است.۳۹ درصد از پاسخ دهندگان در تابستان گذشته به دولت نمرات بالایی را در این زمینه دادند، این رقم در مطالعه ژانویه (۲۰۰۶) به۳۳ درصد كاهش یافت. علاوه بر آن، این تضعیف تقریباً به تمامی از سوی جمهوریخواهان صورت می گیرد: در مطالعه نخست ۶۱ درصد به دولت نمراتی خوب و بالای متوسط را دادند، اما در مطالعه دوم این رقم به ۵۳ درصد كاهش یافت. اطمینان به سیاست آمریكا در عراق نیز به طور قابل ملاحظه ای در میان كسانی كه به طور مرتب در آیین های مذهبی شركت می كند، كاهش یافته است و آنها نیز از تلفات (نیروهای آمریكایی در عراق) نگرانی خود را نشان می دهند.
یك دلیل برای این گرایش نزولی، تردید مردم درباره صادق بودن واشنگتن در زمینه دلایل خود برای حمله به عراق است. ۵۰ درصد از پاسخ دهندگان احساس می كنند كه فریب خورده اند. از طرفی فقط ۲۲ درصد از آمریكایی ها معتقدند كه دولت آنها قادر به ایجاد یك دموكراسی در عراق است. از دیگر سو اغلب آمریكایی هایی كه در این مطالعه شركت كردند (۷۴ درصد) احساس می كنند كه در حالی كه نیروی كار در كشورهای دیگر ارزان تر است، بعید است كه این شركت ها مشاغل را در داخل كشور (آمریكا) نگه دارند.
از سوی دیگر تعداد قابل ملاحظه دیگری (۴۴ درصد) اظهار داشتند كه به اعتقاد آنها در صورتی كه دولت آمریكا واقعاً تلاش می كرد می توانست از رفتن نیروی كار به خارج از كشور جلوگیری كند. نگرانی درباره مهاجرت غیرقانونی نیز افزایش یافته است.
به گونه جالب توجهی، احساسات مردم درباره موضوع سوم در جهت مخالفی حركت كرده است. این موضوع سؤال نامحسوس اما مهمی در زمینه روابط آمریكا با دیگر نقاط جهان و مشخصاً با كشورهای اسلامی است. در فاصله دوره میان دو مطالعه افكار عمومی آمریكا درباره احساسات ضدآمریكایی در جهان اسلام و دیگر نقاط جهان، نگرانی كمتری دارند. تعداد كسانی كه گفتند درباره افزایش نفرت به آمریكا در جهان اسلام بسیار نگرانند از ۴۰ درصد (در مطالعه اول) به ۳۴ درصد (مطالعه سال ۲۰۰۶) كاهش یافته است و درصد كسانی كه درباره از دست رفتن اعتماد مردم دیگر كشورها ابراز نگرانی عمیق كرده اند از ۴۰ درصد به ۲۹ درصد، یكی از بزرگ ترین تغییرات این مطالعه، نزول كرده است. دلیل این تغییرات روشن نیست. به نظر می رسد احساس شرم درباره رفتار با زندانیان زندان ابوغریب كه در سال ۲۰۰۵ بسیار قوی بوده است، با گذشت زمان كاهش یافته باشد.
فقط حدود یك سوم از آمریكایی هایی كه در این نظرسنجی شركت كردند (۳۵ درصد) گفتند كه دولت باید فعالیت زیادی را برای ایجاد روابط حسنه با مسلمانان میانه رو انجام دهد... اما تقریباً دوسوم (۶۴ درصد) به دولت نمره ضعیفی در قصور برای انجام این كار دادند. آمریكایی ها همچنین به این تصور عادت كرده اند كه چنان كه بایدو شاید در خارج گرامی داشته نمی شوند. اكثریتی از پاسخ دهندگان (۶۵ درصد) تشخیص داده اند كه دیگر كشورهای جهان آمریكا را در چهره ای منفی می بینند. هنگامی كه از آمریكایی ها سؤال شد كه تصویر آمریكا را در دیگر كشورها توصیف كنند، نتایج حكایت ازناهمخوانی و سردرگمی بسیار داشت. اگرچه اكثریتی از آنان گفتند كه معتقدند آمریكا در جهان به گونه ای منفی نگریسته می شود.
با این وجود افكار عمومی آمریكا دیدگاه روشن قابل توجهی درباره اولویت های سیاست های خارجی آمریكا دارند. از دیگر سو اختلافات حزبی بر سر اهداف آمریكا وجود دارد. بیشترین میزان اختلاف میان جمهوریخواهان و دموكرات ها به موضوع اقدامات نظامی بدون یا با حضور متحدان بازمی گردد. تقریباً دوسوم از دموكرات هایی كه در این مطالعه شركت كرده بودند . اصل چندجانبه گرایی را تصویب كردند. در مقابل جمهوری خواهان كمتر به این اصل معتقدند. اما هیچگونه اختلاف نظر قابل ملاحظه ای میان جمهوریخواهان و دموكرات ها در زمینه آرمان های بشردوستانه وجود ندارد. به هر حال، این احزاب در زمینه شرایط مطلوب ترویج دموكراسی در دیگر كشورها با یكدیگر اختلاف نظر دارند. در حالی كه
۳۰ درصد از جمهوریخواهان با این راهبرد موافق اند ۱۶ درصد دموكرات ها از آن حمایت كرده اند.
همچنین اكثر مردم آمریكا از آرمان گسترش دموكراسی حمایت كردند. ۵۳ درصد از شركت كنندگان در این مطالعه معتقدند: «هنگامی كه كشورهای بیشتری به دموكراسی دست یابند، جنگ كمتری در كار خواهد بود.» با این حال آمریكایی ها تردید دارند كه سیاست فعال و یكجانبه آمریكا بتواند در این پیامد سهمی داشته باشد. در حالی كه شك و تردیدها در این زمینه افزایش می یابد، از حمایت برای تلاش در خلق دموكراسی در خارج كاسته می شود.
مطالعه سال ۲۰۰۵ اختلاف نظر عظیمی را میان جمهوریخواهان و دموكرات ها در اغلب جنبه های سیاست خارجی نشان می دهد. مطالعه اخیر در ژانویه ،۲۰۰۶ نشان داد كه این اختلافات حزبی عمیقاً باقی مانده است. اختلاف میان این دو حزب بر سر اینكه آمریكا چگونه باید سیاست خارجی خود را انجام دهد و تا چه حد به دولت بوش می توان اعتماد كرد در اوج خود قرار دارد.
جمهوریخواهان به طور اساسی فكر می كنند كه این كشور سیاست خارجی خود را خوب انجام می دهد و این در حالی است كه دموكرات ها به گونه چشمگیری معتقدند كه آمریكا در این زمینه شكست خورده است.
اما كندوكاوی در اعداد فاش می سازد كه اگرچه جمهوریخواهان به طور كلی سیاست خارجی كنونی كشور را تأیید می كنند، با این حال آنها در ارزیابی انتقادی خود در برخی از موضوعات مشخص با دموكرات ها شریك هستند و هر دو گروه از دادن نمره خوب و یا بالای متوسط به دولت در زمینه تلاش های این كشور برای متوقف ساختن مهاجرت غیرقانونی، دستیابی به استقلال انرژی، جلوگیری از ورود موادمخدر به كشور، محدود كردن میزان بدهی خارجی و یا مذاكره برای موافقتنامه تجاری سودآور، اكراه دارند.
نخستین مطالعه شباهت قابل ملاحظه ای را میان دیدگاه های پاسخ دهندگان جمهوریخواه و دیدگاه های پاسخ دهندگانی كه به طور مرتب در مراسم مذهبی شركت می كنند ، نشان داد.
اگرچه هنوز اختلافات قابل ملاحظه ای میان دیدگاه های كسانی كه در مراسم مذهبی شركت نمی كنند با كسانی كه در این آیین ها حضور می یابند وجود دارد، با این حال این شكاف شروع به باریك شدن كرده و بیانگر كاهش تضاد بر مبنای دین است.
در مطالعه نخست، اقلیتی از كسانی كه به طور مرتب در آیین های مذهبی شركت می كنند (۴۵ درصد) نگرانی جدی خود را درباره تلفات عراق ابراز كردند. هم اكنون (در مطالعه دوم، این رقم به ۵۲ درصد افزایش یافته است) اگرچه افرادی كه به طور مرتب در آیین های مذهبی شركت می كنند، هنوز حامیان اصلی سیاست آمریكا در عراق هستند، با این حال تعداد كمتری از آنان (۴۱ درصد) به دولت آمریكا نمره بالایی را در زمینه رسیدن به اهداف واشنگتن در عراق در مقایسه با مطالعه هفت ماه قبل (۴۶ درصد) دادند. در پژوهش اول، ۳۲ درصداز كسانی كه به طور مرتب در آیین های مذهبی شركت می كنند گفتند كه آنها از اینكه جنگ عراق هزینه زیادی را به خود اختصاص داده بسیار نگرانند. در مطالعه ژانویه نسبت این افراد به ۴۰ درصد افزایش یافت. تقریباً نیمی از كسانی كه در مطالعه ژوئن ۲۰۰۵ شركت كردند (۴۸ درصد) گفتند كه آنها معتقدند آمریكا می تواند به كشورهای دیگر برای دستیابی به دموكراسی كمك كند. در (مطالعه) ژانویه، این رقم به ۳۷ درصد كاهش یافت. اینها تغییرات بزرگی نیستند، اما همین بیانگر آن است كه فعال ترین افراد مذهبی آمریكا، شروع به عكس العمل هایی نظیر دیگر مردم این كشور كرده اند. با این حال و با وجود ملاحظه كاری های فزاینده آمریكایی های مذهبی درباره برخی از سیاست های آمریكا، اكثریتی از آنان در این باره كه دولت حقیقت را به آنان درباره روابط این كشور با دیگر كشورهای جهان گفته است اعتماددارند.
این در شرایطی است كه مطالعات اخیر درباره افكار عمومی كشورهای عرب در اواخر سال ۲۰۰۵ توسط (مؤسسه نظرسنجی) «زاگبی اینترنشنال» و «شیبلی تلها» استاد دانشگاه مریلند انجام شد، نتایج ناامیدكننده ای از دیدگاه آنان نسبت به آمریكا را نشان داد. اكثر آنها معتقدند كه جنگ (آمریكا) در عراق، اوضاع عراق را وخیم تر خواهد كرد. صلح منطقه را تهدید می كند، تروریسم را پرورش می دهد و چشم اندازهای حل و فصل منازعه اعراب _ اسرائیل را بدتر می كند. بیشتر شركت كنندگان در نظرسنجی اظهار داشتند كه آنها سیاست خارجی آمریكا را نه برای آرزوی دموكراسی، بلكه برای جست وجوی نفت، تلاش برای غلبه بر خاورمیانه با هدف حفاظت از اسرائیل و یا آرزویی برای تضعیف جهان اسلام تلقی می كنند.
در پاسخ به نظرسنجی زاگبی _ تلهامی، در پاسخ به سؤال انگیزه اصلی سیاست خاورمیانه ای بوش، فقط ۱۳ درصد از اعراب «نیاز برای اعتبار دین مسیحیت» را ذكر كردند و ۶۱ درصد آنان در پاسخ منافع ملی آمریكا را یادآور شدند. مقایسه این مطالعات كاهش محبوبیت دولت بوش و افزایش تردید درباره سیاستهای آمریكا را در داخل و خارج این كشور نشان می دهد. اكنون بسیاری از مردم آمریكا ، اروپا و كشورهای عربی دیگر به شعارهای كاخ سفید در مبارزه با تروریسم اعتمادی نداشته و بر این باورند كه این جنگ نه تنها تروریسم را ریشه كن نكرده بلكه باعث رشد آن نیز شده است.
ترجمه: محمدرضا باقری
Foreign affairs
منبع : روزنامه ایران