شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


معمار مطبوعات آزاد ا یران


معمار مطبوعات آزاد ا یران
اوایل تابستان ۵۹ و چند هفته بعد از ورودم به سازمان «خبرگزاری پارس» آن زمان و «خبرگزاری جمهوری اسلامی» کنونی برای اولین بار احمد را همراه چند مشتاق به فعالیت روزنامه نگاری در اتاق مدیریت اخبار سازمان دیدم. انقلاب فرهنگی دانشگاه ها را به تعطیل کشانیده و نیروی انسانی عظیمی فارغ از تحصیل، با شور و شوق بسیار به صحنه های مختلف کارزار انقلاب سرازیر شده بود.
هفته دوم تیرماه ۵۹ زمانی که دکتر خرازی با حکم شورای انقلاب به سرپرستی خبرگزاری پارس منصوب شد، ایشان از مهندس نصیری و بنده خواستند در گردش امور با ایشان در این سازمان همکاری کنیم. در آن زمان در خود خبرگزاری نیروی حرفه یی قابل توجهی وجود داشت که اکثریت قریب به اتفاق این نیرو علاقه مند به خدمت بود و همراه انقلاب، چرا که عمدتاً روزنامه نگاران از جزییات تحولاتی که به انقلاب منجر شده بود، مطلع و خود گزارشگر لحظه به لحظه صحنه های تاریخی و حماسی بودند که به فروپاشی رژیم سلطنتی منجر شده بود. با ورود مدیریت جدید، کارکنان قدیمی خبرگزاری طبیعتاً نگران امواج پرتلاطم «پاکسازی پرسنلی» بودند که در آن زمان در کلیه سازمان های سیاسی، اداری و نظامی کشور به راه افتاده و یک کمیته فعال آن نیز در طبقه چهارم سازمان مستقر شده بود. کار روزمره خبرگزاری که اصولاً تعطیل بردار نبود در واقع تامین منظم خوراک خبری برای بخش اعظم بخش های خبری رادیو و تلویزیون و مطبوعات کشور را شامل می شد. این مهم به دقت، پیگیری و جدیتی واقعی نیازمند بود و مدیریت تازه را ناگزیر می کرد در کنار انجام کارهای روزمره، برای تامین نیروی کار پشتیبان و تقویتی، به صورتی جدی برنامه ریزی کند. انقلاب فرهنگی و آزاد شدن نیروی کار جوان و جویای نام و خدمت، بارقه امید بود و خیل دانشجویان علاقه مند به فعالیت روزنامه نگاری روانه سازمان های سیاسی مملکت شده و طبیعی بود که خبرگزاری نیز در این میان مشتاقان زیادی داشته باشد. دکتر خرازی خود بر جذب نیروی جدید نظارت عالیه می کرد. مهندس نصیری و من نیز به تمامی طرق ممکن و با کمک دوستان و آشنایان در جست وجوی علاقه مندان کارآمد بودیم. مصاحبه حرفه یی روزنامه نگاری با داوطلبان جدید در ساعات بعدازظهر تابستان در اتاق من که به صورت «دوفاکتو» و بدون حکم رسمی اداری «مدیر اخبار» بودم، انجام می گرفت و من به رغم بضاعت متوسط علمی، مجبور بودم از میان تعداد زیادی داوطلب که گاه شمارشان روزانه به ۲۰ تن می رسید، چند نخبه و علاقه مند واقعی روزنامه نگاری را شناسایی و دعوت به کار کنم. ملاک تشخیص برای این انتخاب دشوار و مسوولیت آفرین، عموماً بر داشتن شم خبری، قدرت نویسندگی خبری، معلومات کافی سیاسی، قدرت تحلیل مسائل، سرعت انتقال قابل توجه، نکته سنجی و بهره بری از هوش بالا و داشتن روح پرسشگری داوطلبان استوار بود.
در این مسیر بود که در یک بعدازظهر داغ تیرماه ۵۹، احمد را به اتفاق دو سه هم محلی نظام آبادی اش برای نخستین بار در اتاق مدیریت اخبار خبرگزاری پارس به نظاره نشستم. احمد بعد از تعطیل دانشگاه مشهد که در آن جغرافیا می خواند به تهران آمده بود و آن گونه که بعدها برایم تعریف کرد چند هفته یی در کار ساختمان به پدر معمارش کمک بنایی کرده و در کنار آن در محله وحیدیه و تسلیحات نظام آباد تهران به فعالیت های معمول انقلابی مشغول بود. احمد به مصاحبه با من نشست و به رغم تمایلم در انتخاب هرچه کمتر بچه محل های مهندس نصیری (که می توانست بعداً پارتی داوطلب شود)، احمد را کاملاً مناسب و شایسته همکاری یافتم. احمد در همان چند دقیقه اول مصاحبه، با ارائه توانایی بالا، صمیمیت و سلامت نفسی چشمگیر، بدون کمترین ادعا اما با اتکا به نفسی قابل توجه و تسلطی که در پاسخگویی و اقناع مخاطب داشت شخصیتی والا از خود به نمایش گذاشت و با طیب خاطر و علاقه مندی زیاد به همکاری اش دعوت کردم.
□□□
احمد نیز مانند بقیه جمع تازه واردان به خبرگزاری، روانه کلاس های خبرنویسی، خبرنگاری و آموزش روزنامه نگاری عملی شد که دو سه هفته بعد از استقرار مدیریت جدید در سازمان به راه افتاده بود. احمد در کنار این آموزش تئوری، آموزش عملی و پله پله روزنامه نگاری را با «خبرنویسی تلفنی» در گروه اخبار سیاسی مدیریت اخبار آغاز کرد. نثر روان احمد، سرعت انتقال و عمل، تیزبینی، اطلاعات سیاسی وسیع، بی غرضی آشکارش در طرح مسائل و تحلیل آنها در کنار اخلاقی بسیار خوش و بزرگ منشانه و از همه مهم تر اشتیاق فراوان به یادگیری، تکلیف کار را سریعاً روشن کرد. تنها چند هفته زمان لازم بود تا احمد چنین برق آسا شکوفا شود و کارکنان قدیمی خبرگزاری و همزمان نیروهای تازه وارد وادار شوند شخصیت صمیمی، محجوب و حرفه یی او را به رسمیت بشناسند. احمد چند ماه بعد از ورود به خبرگزاری پارس، عملاً در غیاب مهندس نصیری که مدیریت گروه سیاسی را برعهده داشت این گروه را اداره می کرد و به جای استفاده از پارتی مدیر بچه محلش، دائماً در تکاپوی آموختن بود و تلاش می کرد در نقش شاگردی قدرشناس از همکاران قدیمی خبرگزاری فوت و فن های روزنامه نگاری و خبرنگاری حرفه یی را بیاموزد.
احمد به سرعت جای خود را باز کرد و عموم همکاران قدیمی خبرگزاری، او را خیلی زودتر از بقیه تازه واردان به سازمان پذیرفتند. احمد به لحاظ لوطی مسلکی و شخصیت بسیار متواضع و حق شناسش، برای کلیه پرسنل قدیمی سازمان و آموزگارانش، حتی آنهایی که با او عقاید مشترک نداشتند، احترام زیادی قائل بود. رفتاری که به سرعت در جمع کارساز می افتاد. در کنار چنین ویژگی های بارز، توانایی بالقوه روزنامه نگاری، سلامت نفس، حجب و حیا، مدارا و بی غرضی، حسن سلوک و شوخ طبعی مثال زدنی اش، باعث می شد به سرعت در دل رقبا و همکاران قدیمی راه یابد و آنها این تازه وارد را نه یک رقیب بلکه یک پشتیبان و همکاری صمیمی بشناسند. در دی ماه ۵۹ احمد در مقام «مدیر گروه سیاسی» در مدیریت اخبار کار می کرد. در این زمان به رغم مدت کوتاهی که از همکاری او با سازمان می گذشت، احمد به تجربه حرفه یی قابل توجهی دست یافته بود. با تصدی این مسوولیت تازه، خیال مدیران سازمان از حساس ترین گروه خبری سازمان یعنی گروه اخبار سیاسی راحت بود چرا که احمد با اعتدال و مدیریتی مردمی، با قدرت زیاد و شناخت جزییات حرفه یی به خوبی کار را قبضه کرده بود و کمترین تنشی در گروه تحت مدیریت او وجود نداشت یا دوام نمی آورد. احمد علاوه بر گروه سیاسی یار و یاور بقیه همکارانی بود که در گروه های اجتماعی، اقتصادی، خارجه، بین الملل، ویژه، عکاسی، شنود رادیویی، ورزشی و.... کار می کردند. او به واقع مشکل گشای همکاران و سازمان بود. در بسیاری موارد، احمد سپر بلای همکاران و گاه داور برخوردهایی می شد که طبیعتاً در محیط پرتنش خبر پیش می آمد. با گذشتی آشکار، خطا ها و ایرادات همکاران را به گردن می گرفت و شرایطی فراهم می آورد تا ناگزیر آنها را به خیل دوستانش بکشاند.
□□□
بعد از چند هفته آتشباری پراکنده اما هدفمند توپخانه عراق به نقاط مرزی ایران که از اوایل تابستان ۵۹ شدت بیشتری گرفته بود، و تنها ۱۰ روز بعد از دیدار صدام حسین از عربستان، بالاخره در ۳۱ شهریور ۵۹ با حمله هوایی گسترده عراق به فرودگاه های کشور، ناقوس جنگ تحمیلی به صدا درآمد. کلاس های نیم بند آموزش خبرنگاری که به وسیله چند تن از استادان و همکاران باسابقه سازمان و خود من در همان آغاز ورود نیروی کار جدید در خبرگزاری راه اندازی شده بود و احمد نیز از شاگردان ساعی این کلاس ها به شمار می آمد، ناگزیر تعطیل شد. اینک کلاس های درس در صحنه یی به وسعت جبهه های نبرد از کردستان تا خوزستان و تمامی استان های همجوار آن پراکنده شده بود. به راستی که به رغم گذشت بیش از۲۸ سال از آن زمان هرگز نمی توان خاطرات آن همدلی، پشتکار و ایثار همکاران سابق را فراموش کرد و طبیعتاً نقش بارز و یاری رسان احمد که در آن وانفسای کار متوالیا ً گاه سه شبانه روز در خبرگزاری می ماند و به خانه اش سری نمی زد در ذهن تمامی پرسنل «اتاق اخبار جنگ» خبرگزاری باقی مانده و خواهد ماند.
□□□
شرایط تازه مملکتی و لزوم دفاع از میهن و حملات بی امان دشمنی غدار که با چراغ سبز و کمک سیاسی نظامی و تبلیغاتی غرب و پشتیبانی دلار های نفتی بعضی از همسایگان ایران، آمده بود تا تمامی انقلاب اسلامی را جارو کند، تعریف جدیدی از «خبر و گزارش اخبار جنگ» پیش ما گسترد. ایجاد و حفظ روحیه مدافعان انقلاب در جبهه های دفاع مقدس، افزایش هر چه بیشتر روحیه عمومی، بسیج پشت جبهه و اثبات توانایی کشور در دفاع از انقلاب و به کارگیری ابتکارات ادبی و حماسی و بزرگنمایی ایثارها در هر زمینه که بروز می یافت، لازمه کار خبری در شرایط جدیدی بود که جنگ به رسانه های گروهی تحمیل کرد و طبیعتاً و به مقتضای جنگ انعکاس کاستی ها و انتقادات به محاق فراموشی سپرده شد.
□□□
در چنین گیر و داری که آشفتگی های اولیه ناشی از غافلگیری نظامی جای خود را به نظمی نوین می داد، «شورای عالی دفاع» که کار دفاع مقدس را مدیریت می کرد به دکتر خرازی مدیرعامل خبرگزاری پارس تکلیف کرد مدیریت تشکیلاتی که بعداً «ستاد تبلیغات جنگ» نام گرفت را بر عهده گیرد. قرار شد این ستاد، هماهنگ کننده اخبار و گزارش های مکتوب، صوتی و تصویری جنگ تحمیلی باشد و خبرگزاری به عنوان هسته اصلی این تشکیلات، مرکزیت یابد.
از وصول چنین خبری نمی توانستم شخصاً استقبال کنم چرا که ما در خبرگزاری در مرحله سازماندهی مجدد بودیم و موقعیت جدید وظایف سنگین سازمان را بسیار سنگین تر می کرد و اعمال این مدیریت، خبرگزاری را در مقامی بالاتر از صدا و سیما، واحد مرکزی خبر و مطبوعات کشور قرار می داد و به همین دلیل احتمالاً باعث بروز اصطکاک هایی می شد که جلوگیری و رهایی از عواقب آن دشوار می نمود. ایفای چنین وظیفه یی برای ما در خبرگزاری که به گسترش روح همکاری با سازمان های خبری مملکت نیاز وافر داشتیم، شاق بود و اگر نمی توانستیم بر مشکلات قابل پیش بینی فائق شویم، اجرای این برنامه، در تداوم رشد سازمان که به تازگی آموزش پرسنل جدید خود را آغاز کرده بود به عاملی منفی تبدیل می شد. موقعیت جدید، بخشی از توان ما را در صحنه داخلی رادیو و تلویزیون و مطبوعات کشور به موضع دفاعی می غلتاند و می توانست گهگاه باعث بروز حسادت های حرفه یی شود.
□□□
احمد پس از چند ماه حضور در خبرگزاری و فعالیت جدی در گروه اخبار سیاسی سازمان و ارتقای حرفه یی و اداری، از اوایل سال ۶۰ با عضویت در کمیته خبری ستاد تبلیغات جنگ، به جلسات روزانه و مداوم ستاد تبلیغات با مسوولان رسانه ها راه یافت. پس از آشنایی و ایجاد دوستی با تعداد زیادی از این مسوولان مطبوعاتی کشور، او عملاً در غیاب مسوولان درجه اول ستاد، هنگام بروز دلخوری های حرفه یی، نقش سپر بلا را بازی می کرد و با حسن خلق و متلک های آبدارش، بدون جانبداری از این و آن، بی مدعا به حل و فصل دلخوری های پیش آمده می پرداخت و به راستی که در ایفای این نقش، بسیار توانا و کارساز بود. در زمانی که معاونت خبری خبرگزاری و ستاد تبلیغات جنگ بر عهده من بود، هنگام تشکیل جلسات حاد و در هر زمان که احتمال می دادم دلایل مختلف امکان بروز برخورد تند و احساسی بعضی از شرکت کنندگان در جلسه وجود دارد، احمد را همراه می کردم و اطمینان داشتم با اعتقادی که به مدارا حتی با مخالف دارد، هرگونه اتفاق نامیمون محتمل را می تواند کنترل کند و به واقع چه مدیریتی در کنترل بحران اعمال می کرد که از سن کم او بسیار بعید بود. احمد تا آذر ۶۴، قبل از عزیمت من به خارج، تا زمانی که معاونت ستاد تبلیغات جنگ را بر عهده داشتم، در چند کمیته دیگر ستاد نیز مسوولیت های قابل توجهی را پذیرا شد. به دلیل قبول آن مسوولیت ها او ناگزیر باید جهت پیگیری امور متنوع ستاد تبلیغات جنگ وقت زیادی را اختصاص دهد و به رغم مشغله فراوان در خبرگزاری که در آن هنگام به مدیریت اخبار آن رسیده بود، احمد به صورتی جدی در سامان کار تبلیغات جنگ فعالیت چشمگیر داشت. احمد در دو سال آخر جنگ رسماً سخنگوی ستاد تبلیغات جنگ بود و تمامی ابتکارات لازم سیاسی، خبری و تبلیغاتی را با مهارت به کار می گرفت تا حقانیت ایران در دفاع مقدس را به گونه ارزنده یی به نمایش بگذارد.
□□□
در همان هفته های اول جنگ، خبرگزاری در مراکز استان های مرزی به سرعت و تا حد امکان تقویت شد و در اکثر شهرها و بخش های مهم مناطق مرزی شبکه خبری بومی دایر کرد. به عبارت دقیق تر خبرگزاری کاملاً مردمی شد. منابع خبری و فرماندهان جنگ در رده های مختلف پس از اطلاع از ایجاد ستاد تبلیغات جنگ و مرکزیت آن در خبرگزاری به برقراری تماس با ستاد اقدام کردند و یکباره ورودی اخبار به سازمان چند برابر شد. تدوین این گونه گزارش های خام و عموماً غیرحرفه یی و ناقص، همکاران ما را در خبرگزاری با کاری شاق روبه رو کرد؛ وظیفه یی که اینک تلاشی وسیع و بی وقفه را می طلبید. تهیه و تدوین حجم انبوهی از اخبار، گزارش ها و تفاسیر در کنار انعکاس نوشته ها و تحلیل های مطبوعات و رسانه های خارجی، تهیه عکس، ضبط و پیاده کردن سخن پراکنی های رادیوهای تاثیرگذار بیگانه در رابطه با جنگ تحمیلی به وظیفه اصلی «اتاق اخبار جنگ» و کل سازمان خبرگزاری تبدیل شده بود. طبیعی است که انجام چنین وظیفه یی گسترده، قاعدتاً از توان محدود پرسنل محدود خبرگزاری خارج بود و اگر ایثار تمامی همکاران سابق و نیروی انسانی تازه پیوسته به سازمان و از جمله احمد نبود، شانسی برای موفقیت وجود نداشت. باید پذیرفت آنچه حاصل این توفیقات شد برخورداری از دوستی بی شائبه همکارانی صمیمی چون احمد و همکاری دسته جمعی پرسنلی فداکار و بی توقع بود که در شرایط جنگی دانش حرفه یی، ابتکارات و تمامی توان خود را در طبق اخلاص گذاشته بودند. شیرین کاری های احمد و دو سه نفر دیگر در جمع اتاق اخبار جنگ خستگی کاری پرتشنج و ۲۴ ساعته را به سرعت می زدود. با طبعی لوطی مسلک و شوخ، درست و بهنگام از مخزن ادبیات نظام آبادی اش کمک می گرفت و گاه در فضایی متفاوت با اشاراتی ادبی و گهگاه با یک «شوخی از نوع نظام آبادی» محیط متلاطم کار را فرحناک می کرد. در کاربرد این ظرایف به قدری استاد بود که کمتر سراغ دارم کسی را با آن «شوخی ها» آزرده باشد. به دلخواه و گاه به ضرورت کاری، چندین بار برای همسفری به جبهه، احمد را انتخاب کردم. با وجودی که با او از همان ماه های نخست آشنایی روابط صمیمانه و رفت و آمد خانوادگی برقرار کرده بودم، اما احمد در جبهه چیز دیگری بود. خاکی تر از همیشه و مخلص تر از هر روز قبل. پیشقدم برای انجام هرگونه پیشنهاد سازنده و آماده تا در راه دوست جان بر کف بگذارد. برای جان خود کمترین ارزشی قائل نبود و انجام تمامی وظایف خبری را چون شرکت در نبرد، مقدس می شمرد. به راحتی با حاضرین در جبهه ارتباط بر قرار می کرد و گاه از آنها منابع خبری ارزشمندی می ساخت که گهگاه برای کنترل صحت گزارش های واصله خبرنگاران مان، از آنها مدد می گرفت. به یاد دارم پس از مفقود شدن برادر شهیدش امیرحسین در عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ۶۱ با وجودی که او را چون جان شیرین دوست می داشت به اصرار من حاضر شد دو بار و آن هم هر دفعه تنها دو سه ساعت به جست وجوی امیر برویم و پس از عدم توفیق، با خلوص یک مسلمان واقعی، توکل و ایثاری باورنکردنی را به نمایش گذاشت و چنان رفتار کرد که گویی هرگز اتفاقی نیفتاده و به سرعت خود را به سازماندهی اخبار جنگ مشغول کرد، و طرفه آنکه ساعاتی بعد با خلبانی عراقی که به اسارت رزمندگان ایرانی درآمده و با احمد رو در رو قرارگرفته بود رفتاری بسیار جوانمردانه داشت همان گونه که با سربازان و افسران اسیر عراقی که می دانست تا دقایقی قبل از اسارت، تا آخرین فشنگ موجود خود را به سوی مدافعان ایرانی شلیک کرده اند.
□□□
احمد از سال ۱۳۶۴ به بعد و پس از پایان ماموریت من در معاونت خبرگزاری و ستاد تبلیغات جنگ به مدیریت اخبار سازمان و پس از سه سال به سخنگویی ستاد تبلیغات جنگ منصوب شد و در شهریور ۱۳۶۸ برای مدیریت دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی به نیویورک رفت.
به تصور من که احمد را از سال ۵۹ می شناختم و تا زمان مرگ باورنکردنی اش که در ساعت ۱۹ شنبه ۱۳ بهمن ۸۷ (که متاسفانه در دفتر کارم رخ داد)، از نزدیک آشنا بودم، شخصیت حرفه یی احمد به هنگام کار در امریکا و تصدی مدیریت دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در سازمان ملل به گونه یی فوق العاده تکامل یافت. احمد طی سه سال کار خبری در نیویورک، با سیاست های پیچیده بین الملل آشناتر شد و بخش قابل توجهی از ریزه کاری های سیاست ورزی و به کار گرفتن افکار عمومی را از نزدیک به نظاره نشست. زد و بند های سیاسی «کثیف» یا «هنرمندانه» قدرت ها و فعالان سیاسی را در این سازمان دید و از هر اتفاق و برخورد سیاسی تجربه اندوخت. احمد اینک سیاست جهانی و ریزه کاری های حکومت های غربی و به ویژه نقش مطبوعات در دموکراسی را بهتر می شناخت. با بررسی عوامل رشد غرب، به توانایی مطبوعات آزاد در شکل دادن افکار عمومی و جلوگیری از فساد سیاسی و اقتصادی معتقد شده بود. احمد در نیویورک فرصت یافت در عمل، فوت و فن های سیاسی، خبری و تبلیغات جهانی و به کارگیری دقیق و جهت دار این ابزار به وسیله قدرت های غربی و سازمان های بین المللی را بشناسد. احمد در راهروهای سازمان ملل به چگونگی شکل گیری افکار عمومی در غرب و استفاده به موقع قدرت ها و سازماندهی های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان از افکار عمومی واقف تر شد و به همین دلیل پس از بازگشت از ماموریت سه ساله اش از امریکا، شاهد آنیم که به خاطر این اشراف وسیع و تسلط به ریزه کاری های یادشده، احمد بورقانی در مسوولیت بعدی خود در مقام معاونت مطبوعات وزارت ارشاد اسلامی دوران اصلاحات کاری «کارستان» کرد. در عمر کوتاه این مسوولیت، مطبوعات کشور گسترشی بی نظیر یافت و در یک فاصله زمانی کوتاه چند نشریه مستقل به تیراژ نیم میلیونی نزدیک شدند. مردم عادی نیز همراه طبقات تحصیلکرده با روزنامه ها آشتی کردند. احمد، «معمار مطبوعات آزاد» شد و برای خود در تاریخ سیاسی ایران جایگاهی ویژه ساخت. نتیجه آنکه به خاطر اصلاحات و استقرار مطبوعات مستقل، ترس از افکار عمومی و گردش آزاد اطلاعات و حضور فعال روزنامه نگاران در جامعه، شمار پرونده های رانت خواری ها و فساد اقتصادی بزرگ که نابود کننده هر نظام حکومتی است، در آن دوران به یادماندنی به صورتی چشمگیر کاهش یافت و اگر تندروی غیرمسوولانه تنی چند نبود، جامعه اسلامی ایران می توانست طعم خوش «آزادی مسوولانه مطبوعات» را شاهد باشد و چه حیف شد و چه صدها حیف،
□□□
با فاصله کوتاهی از وقوع حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر به نیویورک، در این بزنگاه تاریخی، احمد در سمت نماینده تهران در مجلس سرافراز ششم و در قالب انسانی فرهیخته، سیاستمداری آگاه و روزنامه نگاری متعهد و روشنفکر به سفارت سوییس در تهران شتافت تا در این سفارتخانه که حافظ منافع دولت امریکا در ایران بود در دفتر یادبود سفارت کلماتی بنویسد که همدردی واقعی یک شریف ایرانی با خانواده قربانیان آن فاجعه، محکومیت هر اقدام تروریستی و تنفر یک مسلمان واقعی را بازگو می کرد. احمد با این اقدام شجاعانه و انسانی که ریشه در فطرت پاک هموطنان ایرانی اش داشت به سادگی مانند یک لشگر عظیم تبلیغاتی عمل کرد. دقایقی بعد که این خبر در سراسر جهان و از جمله در امریکا انعکاس یافت، ماشین تبلیغاتی بوش در نشان دادن انگشت اتهام به سوی ایران از حرکت بازماند و سوژه یی دندانگیر از کف دشمنان ملت ایران خارج شد. بیراه نیست اگر گفته شود چنانچه سرعت عمل و ابتکار اصلاح طلبان ایرانی از جمله احمد (که به قدرت افکار عمومی در غرب واقف شده بودند) نبود، ایران راحت ترین و قابل قبول ترین هدف انتقامجویی ملت تحقیرشده امریکا پس از ۱۱ سپتامبر واقع می شد و بوش با بهره گیری از افکار عمومی به شدت جریحه دارشده هموطنانش می توانست در اجرای سیاست های جهانخوارانه واشنگتن برای آنچه بعد از فروپاشی شوروی «نظم نوین سیاسی خاورمیانه» از منظر امریکا می خواند، ایران اسلامی را هدف گیرد.
□□□
یک سال است که دوستان احمد با خود می جنگند تا مرگ او را به رغم واقعیت باور نکنند. جای احمد در تمامی حلقه های دوستان خالی است و کمتر زمانی است که در این محافل از احمد، منش ها و رفتار او ذکری به میان نیاید. ۱۵ بهمن ۸۶ زمانی که جنازه احمد بدرقه می شد به نظر می رسید پشت جامعه روشنفکری ایران شکسته شده است. گوناگونی وسیع طیف تشییع کننده جنازه از مقبولیت کم نظیر احمد سخن گفت و تهران به نمایندگی قلب کشور با اصلاح طلبی خادم چنان به شکوه وداعی تاریخی را به نمایش گذاشت. وداعی مردمی که در چند سال اخیر کم سابقه بود. اینک به یاد آوریم آخرین بخش از آخرین نطق او در مجلس ششم را که با صداقت همیشگی اش فریاد کشید؛ «مجلس ششم دوره اش به پایان آمد اما پایان مجلس ششم به معنای پایان روندی نیست که نمایندگان ملت در کنار مردم شریف ایران پایه گذاری کردند، بلکه نقطه عطفی است برای استمرار بخشیدن به روند رسیدن به عدالت و آزادی در گوشه گوشه این سرزمین. بر این باوریم که اصلاح طلبی، آزادیخواهی و عدالت محوری به اتکای رای مردم و در چارچوب اندیشه ها و ارزش های دینی، آینده درخشانی را برای ایران رقم می زند. ما کوشیدیم بر پیمان خود با ملت استوار باقی بمانیم و به خاطر همه کوتاهی ها از ملت بزرگ ایران پوزش می طلبیم.»
کاش احمدهای زیادتری داشتیم و از خردمندی ایشان برای اصلاح کژی ها بهره می گرفتیم. فقدان احمدها در این زمان که به نظر می رسد سکان کشتی غرب را کشتیبانی زیرک تر از ششلول بندی تگزاسی بر عهده گرفته است، می تواند هزینه های بسیار بر ملت مسلمان ایران زمین تحمیل کند. ملتی که شجاعانه ۳۰ سال قبل نهایتاً در چنین ماهی با انقلابی انسانی، کم نظیر و باشکوه، استقلال آفرید و امیدوار شد نظامی نو و اسلامی جهت اصلاح در راه است. راستی که احمد خیلی حیف شد و دریغا اگر ایران زمین نتواند شخصیت هایی نظیر احمد بورقانی فراهانی را باز تولید کند.
حمید هوشنگی
ہ معاون اسبق خبرگزاری جمهوری اسلامی
و ستاد تبلیغات جنگ
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید