جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


چرا بدترین آدم‌های سریال‌های ایرانی خوب هستند؟


چرا بدترین آدم‌های سریال‌های ایرانی خوب هستند؟
چرا شخصیت‌های منفی فیلم‌ها و مجموعه‌های ایرانی همانند تولیدات هندی و آثار کم‌کیفیت کره‌ای، ژاپنی و چینی یا نمونه‌هایشان در منطقه خاورمیانه این‌قدر دم‌دستی طراحی می‌شوند؛ آنقدر که حتی یک کودک هم با شنیدن صدای خشن و خشدار و دیدن سرهای تراشیده، لباس‌های اجق‌وجق و رفتارهای گل‌درشت همانند شخصیت بدمن دنیای کارتون می‌تواند آدم‌های خوب و بد داستان را از هم تمیز دهد.
اما ما آدم بزرگ‌ها هم به همین سادگی به شخصیت‌ها نگاه می‌کنیم و از این نوع پرداخت راضی هستیم؟
در آستانه دهه ۹۰ صبح که از خواب بیدار می‌شویم، براساس مدل موی جدید و لباس‌های ماهواره‌ای، آنقدر آدم‌هایی با این نوع آرایش در اطراف خودمان می‌بینیم که دیگر یادمان رفته است اوباش و اراذل جامعه ایرانی دهه ۵۰، ۶۰ و حتی ۷۰ چه شکل و شمایلی داشتند.
جالب‌تر اینکه آن دسته از آدم‌هایی که جامعه از بودن آنها احساس خطر می‌کند، به‌لحاظ قیافه و نوع پوشش و حتی رفتار و سکناتشان دیگر براساس تعاریف مرسوم دهه‌های گذشته شناخته نمی‌شوند؛ آنقدر که گاه، جامعه و حتی نیروی پلیس هم به‌سادگی نمی‌تواند آنها را تمیز دهد.چگونه می‌توان آن معتاد شیک‌پوشی که از مصرف قرص‌های نیروزا شارژ می‌شود را تشخیص داد.
آیا آن جوانی که با لباس‌های مندرس مد روز و موهایی که انگار قصد حرکت به فضا را دارند و... در حال نزدیک‌شدن به ماست، یک جنایتکار است؟ دزدها چه شکلی هستند؟ آدم‌هایی فقیر با لباس‌های مندرس که از غم نان به خانه مردم دستبرد می‌زنند؟!
اگر بخواهیم جواب این سوال‌ها را در فیلم‌ها و سریال‌ها که قرار است نماد آدم‌های خلاف جامعه ایرانی باشند، جست‌وجو کنیم، باید گفت که راه به جایی نخواهیم برد؛ تلویزیون به‌جهت خط قرمزهایی که در سیاست‌هایش ترسیم شده است، هیچ‌وقت قادر نبوده و نخواهد بود که نقش و حضور و جایگاه بدمن آثار داستانی را واقعی، ملموس و باورپذیر نشان دهد.
نمونه‌اش عنصر «خشونت» که جزو جدایی‌ناپذیر زندگی آدم‌هایی است که دچار اختلالات ذهنی و رفتاری هستند (البته وقتی می‌گوییم خشونت، نه صرفا به‌معنی خشونت فیزیکی که هر نوع رفتار و عکس‌العمل غیرمعقول و غیرمعمول که ناشی از خوگرفتن به ناهنجاری‌ها و تنش‌های روحی است را دربر می‌گیرد) و نتیجه آن در جزءجزء زندگی فرد مورد نظر باید دیده شود، حتی اگر بسیار شیک‌پوش بوده و ظاهری آراسته داشته باشد.
متاسفانه در فیلم‌ها و سریال‌ها شاخصه‌های خلافکار بودن برای بازیگری که قرار است نقش بدمن داستان را بازی کند، همچنان بر سبک و سیاق دهه ۶۰ است.در مجموعه «سرنوشت» که این روزها در حال پخش است، تکلیف فیلمساز در نشان دادن جاهلان قدیم روشن است (هر کارگردانی که بخواهد پس‌مانده جاهلان قدیم و نوچه‌هایشان را نشان دهد کافی است از یک الگوی مشخص که در تولیدات سابق بر این استفاده شده، تبعیت کند، یک دست کت و شلوار مشکی، بلوز سفید مردانه و دستمال یزدی و دادن لحن لاتی به دیالوگ‌ها و قهقه‌های سرخوشانه)اما وقتی به نشان دادن آدم‌های شرور و منفی امروز داستان می‌رسیم، کارگردان که حاج و واج از نداشتن الگو است، اجازه می‌دهد بازیگرش هر ژان‌گولری بزند و در چنین مواقعی چه حرکت و میمیکی سهل‌تر از اینکه بازیگر چشم‌هایش را گرد کند و لبخندی از سر شیطنت به لب داشته باشد و به مدد یک سرتراشیده بتواند به خوبی داد بزند که من آدم بدی هستم و ما هم به عنوان مخاطب باورمان بشود و کاری نداشته باشیم این رفتار به اتفاق صحنه می‌خورد یا نه! مساله و مشکل تلویزیون در نشان دادن شخصیت‌های منفی بیشتر از این جهت است که با تصویر کشیدن خود واقعی این جماعت فرهنگ آدم بدها ترویج شود.
یعنی اگر بدمن داستان سیگار بکشد، بد حجاب باشد، معتاد تزریقی باشد و مناسبات غیراخلاقی داشته باشد و... با دیده‌شدن عمل خلاف او از صفحه تلویزیون، دیگر قبح آن از بین می‌رود و فراتر از این نشان دادن این تصاویر راهی برای آشنا شدن جامعه با طریقه انجام اعمال خلاف قانون، عرف و یا شرع محسوب می‌شود و... خلاصه این گونه است که این گونه می‌شود.
در این شکل تخیلی مدیریت فرهنگی آنقدر معضلات را نادیده می‌گیریم که به بحران تبدیل شوند.از این رو آنچه تلویزیون به ما نشان می‌دهد تصویر آراسته از یک آدم خلافکار است. آنقدر تطهیر شده که حتی یک نخ سیگار هم که اداره دخانیات وارد کشور می‌کنند، به دستش نمی‌بینیم و این‌گونه است که وقتی اشرار واقعی را می‌بینیم تصور می‌کنیم اینها از فیلم‌های ایتالیایی، فرانسوی و هالیوودی به مثلا فلان محله تهران آمده‌اند و آرامش مردم را ضایع ساخته‌اند.چراکه در مجموعه‌های وطنی حتی چشممان به جمال گوشه‌ای کوچک از بدحجابی‌هایی که گشت ارشاد را در میادین شهر مستقر می‌کند، نمی‌افتد.
نکته دیگر اینکه یک آدم بزهکار، هنجارشکنی‌هایش زمانی دقیق و بهتر دیده می‌شود که به خلوت خودش پناه می‌برد و این در حالی است که دوربین تصویربرداری حتی زمانی که به خلوت این آدم‌ها هم وارد می‌شود، در صورتی مجاز است تصویرشان را ثبت کند که در حال هیچ عمل خلافی نباشند؛ فقط می‌توانند نقشه‌های شوم بکشند.
اگر تلویزیون نشان دادن آدم بدهای جامعه را صرفا به تولیدات مستندش بسپارد، دست مریزاد بیشتری دارد، تا اینکه بخواهد از سر تعلیم و تربیت جامعه به نشان دادن تصویری مطهر از بزهکاران و جانیان بسنده کند.
گرچه نیازی به اقدام مدیران تلویزیون نیست، چون با این عملکرد رفته‌رفته کارگردانان صاحب‌نظر و موثر کمتر دست به ساخت مجموعه‌های جدی می‌زنند و عرصه را برای آن دسته فیلمسازانی که غم نان دارند و یا مشق کار می‌کنند، باز می‌گذارند.از این منظر بخواهیم و نخواهیم، باید در آثار مستند به‌دنبال تصویر باورپذیر آدم بدهای خودمان بگردیم.
منبع : روزنامه تهران امروز