پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

گر راه بود بر سر کوی تو صبا را


گر راه بود بر سر کوی تو صبا را    در بندگیت عرضه کند قصه ما را
ما را به سرا پرده‌ی قربت که دهد راه    برصدر سلاطین نتوان یافت گدا را
چون لاله عذاران چمن جلوه نمایند    سر کوفته باید که بدارند گیا را
گر ره بدواخانه‌ی مقصود نیابیم    در رنج بمیریم و نخواهیم دوا را
مرهم ز چه سازیم که این درد که ما راست    دانیم که از درد توان جست دوا را
فریاد که دستم نگرفتند و به یکبار    از پای فکندند من بی سر و پا را
از تیغ بلا هر که بود روی بتابد    جز من که به جان میطلبم تیغ بلا را
هنگام صبوحی نکشد بی گل و بلبل    خاطر بگلستان من بی برگ و نوا را
روی از تو نپیچم وگر از شست تو آید    همچون مژه در دیده کشم تیغ بلا را
بیرون نرود یک سر مو از دل خواجو    نقش خط و رخسار تو لیلا و نهارا


همچنین مشاهده کنید