پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

یاد باد آنکه دلم را مدد جان بودی


یاد باد آنکه دلم را مدد جان بودی    درد دلسوز مرا مایه‌ی درمان بودی
برخ خوش نظر و عارض بستان افروز    رشک برگ سمن و لاله‌ی نعمان بودی
بخط سبز و سر زلف سیاه و لب لعل    خضر و ظلمت و سرچشمه‌ی حیوان بودی
پای سرو از قد رعنای تو در گل می‌رفت    خاصه آنوقت که برطرف گلستان بودی
همچو پروانه دلم سوخته‌ی عشق تو بود    زانکه در تیره شبم شمع شبستان بودی
در هوای تو چو بلبل زدمی نعره‌ی شوق    که بگلزار لطافت گل خندان بودی
جان بواز دلاویز تو دادم بر باد    که بوقت سحرم مرغ خوش الحان بودی
با تو پرداخته بودم دل حیران لیکن    خانه پرداز من بیدل حیران بودی
همچو خواجو سر و سامان من از دست برفت    زانکه در قصد من بی سر و سامان بودی


همچنین مشاهده کنید