پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

اگر ترا غم امثال ما بود غم نیست


اگر ترا غم امثال ما بود غم نیست    که درد را چو امید دوا بود غم نیست
دوا پذیر نباشد مریض علت شوق    ولی چو روی مرض در شفا بود غم نیست
کنون که کشتی ما در میان موج افتاد    اگر چنانکه مجال شنا بود غم نیست
صفا ز باده‌ی صافی طلب که صوفی را    بجای جامه صوف ار صفا بود غم نیست
براستان که گدایان آستان توایم    وگر ترا غم کار گدا بود غم نیست
غمت چو ساغر اگر خون دل بجوش آرد    چو همدم تو می جانفزا بود غم نیست
گرت فراق بزخم قفای غم بکشد    مدار غم که چو وصل از قفا بود غم نیست
بغربتم چو کسی آشنا نمی‌باشد    بشهر خویشم اگر آشنا بود غم نیست
چنین که مرغ دلم در غمش هوا بگرفت    بسوی ما اگر او را هوا بود غم نیست
چو اقتضای قضا محنتست و غم خواجو    اگر بحکم قضایت رضا بود غم نیست


همچنین مشاهده کنید