پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بگوئید ای رفیقان ساربان را


بگوئید ای رفیقان ساربان را    که امشب باز دارد کاروان را
چو گل بیرون شد از بستان چه حاصل    زغلغل بلبل فریاد خوان را
اگر زین پیش جان میپروریدم    کنون بدرود خواهم کرد جان را
بدار ای ساربان محمل که از دور    ببینم آن مه نامهربان را
دمی بر چشمه‌ی چشمم فرود آی    کنون فرصت شمار آب روان را
گر آن جان جهان را باز بینم    فدای او کنم جان و جهان را
چو تیر ار زانکه بیرون شد ز شستم    نهم پی بر پی آن ابرو کمان را
شکر بر خویشتن خندد گر آن ماه    بشکر خنده بگشاید دهان را
چو روی دوستان باغست و بستان    بروی دوستان بین بوستان را
چو می‌دانی که دورانرا بقا نیست    غنیمت دان حضور دوستان را


همچنین مشاهده کنید