|
اگوست کنت فرانسوي، نخستين دانشمندى است که در سال ۱۸۳۹ اصطلاح جامعهشناسى را وضع کرد. به همين لحاظ به پدر جامعهشناسى معروف است اما اگوست کنت را با توجه به آثار فراوان آن بايد بهمنزله يک فيلسوف شناخت تا يک جامعهشناس. زيرا وى بيشتر وقت خود را صرف تحقيق درباره چگونگى علم بشر ساخت و اين وظيفه شگرف را با بردبارى و پشتکار حيرتانگيزى انجام داد و کوشيد کليهٔ دانش بشرى را طبقهبندى کند. او نخستين دانشمندى است که نياز به ايجاد يک علم، بهخصوص براى مطالعه جامعه را احساس کرد. نخست بر آن 'فيزيک اجتماعي' و سپس 'جامعهشناسي' نام نهاد و آن را 'علم به قوانين کلى پديدههاى اجتماعى دانست' .
|
|
اثر ارزنده کنت، کتابى است که 'دوره فلسفه تحققي' نام دارد که در شش جلد منتشر شده است. وى در اين کتاب نظريهٔ علمى معروف خود را شرح مىدهد او خاطرنشان مىکند که هر رشته از معلومات بشر، سه مرحله را طى مىکند که عبارت هستند از: مرحله الهى يا مذهبي، مرحله فلسفى يا متافيزيک و مرحله اثباتى يا علمي:
|
|
- مرحله الهى يا مذهبي: در اين مرحله بشر، هر پديده و حادثهاى را با توسل به قدرت الهى و وجود خدايان و نيروهاى اساطيرى و ارباب انواع منسوب مىدانند و تبيين مىکنند.
|
|
- مرحلهٔ دوم: مرحلهٔ فلسفى يا متافيزيکى (مابعدالطبيعي) است که هنوز دنبالهٔ دورهٔ الهى و مذهبى است و تنها با آن اختلاف کمى دارد.
|
|
اين مرحله، در حقيقت برزخ و واسطهاى است ميان مرحلهٔ اول و مرحلهٔ سوم و حالتى است بحراني. در اين مرحله انسان درمىيابد که حوادث را نمىتوان بهوسيله خدايان تبيين کرد بلکه بهجاى ارادهٔ خدايان بايد به قواى طبيعى متوسل شد.
|
|
به عقيدهٔ کنت، در عصر فلسفي، زندگى اجتماعى و سياسى رنگ تازهاى مىگيرد، اصل آزادى و اصل حاکمت مردم غلبه مىکند، زمام قدرت بهدست قانونگذاران مىافتد، نيروى ديگرى بهنام دولت در کنار خانواده قرار مىگيرد و روابط حاکم بين مردم از حالت عاطفى بهصورت حقوقى و قانونى درمىآيد. اين مرحله شرايط را براى تبديل جامعه به دورهٔ 'اثباتي' فراهم مىآورد.
|
|
- مرحلهٔ سوم: دورهٔ اثباتى و علمى است. در اين مرحله بشر حوادث را بهوسيلهٔ حوادث ديگر تبيين مىکند. يعنى علت حوادث را در حوادث ديگر طبيعى جستجو مىکند. در اين مرحله انسان درمىيابد که به امور مطلقه و کنه اشياء، دسترسى ندارد. لذا از جستجو در آغاز و انجام عالم و شناختن علت نخستين و اصل وقايع صرف نظر مىکند و به مشاهدهٔ وقايع و استدلال درباره آنها مىپردازد.
|
|
بهنظر اگوست، با نگاه اجمالى به تاريخ مطلق علم و تاريخ هر يک از علوم، اين قانون را مىتوان يافت و علاوه بر آن که تاريخ بشريت گواه صحت آن است، ملاحظهٔ سير زندگى نفسانى فردى نيز آن را محقق مىسازد. چنانکه اگر در تاريخ زندگى خود تفکر کنيم درمىيابيم که روحيهٔ هر يک از ما، دربارهٔ مطالب مهم، در کودکي، ربانى و جوانى و فلسفى و پس از آن 'اثباتي' بوده و هست.
|
|
| طبقهبندى علوم از نظر اگوست کنت
|
|
در اواسط قرن نوزدهم جامعهشناسى بهوسيله 'اگوست کنت' از فلسفه جدا شد. اما از همان قديمالايام کسانى چون: ارسطو، سپس 'فرانسيس بيکن' و در قرن نوزدهم 'اگوست کنت' ، 'آمپر' ، 'هربرت اسپنسر' به طبقهبندى علوم پرداختند. که در اينجا تنها به طبقهبندى 'اگوست کنت' از علوم مىپردازيم.
|
|
اگوست کنت، علوم را برحسب کليت متنازل و ترکيب متصاعد، طبقهبندى کرده است. بدين معنى که در طبيعت:
|
|
- وقايع بسيار ساده و بسيط، عامتر و کلىتر است زيرا سادگى با کليت نسبت مستقيم دارد. مثلاًً امور فيزيکى که سادهتر و بسيطتر از امور زيستى است از آن کلىتر و عامتر نيز هست.
|
|
- وجود هر علمي، در هر طبقه وابسته به علم طبقهٔ قبلى و بسيطتر از خود است. چنان که وجود علم فيزيک وابسته به رياضيات است. او علوم را بهگونهٔ زير طبقهبندى کرد:
|
|
- رياضيات
|
|
- هيئت
|
|
- فيزيک
|
|
- شيمي
|
|
- زيستشناسى
|
|
- جامعهشناسي
|
|
در اين طبقهبندي، علوم برحسب نظم منطقى و ترتيب تاريخى منظم شده است. بدين نحو که مىبينيم:
|
|
- علوم برحسب کليت متنازل و ترکيب متصاعد قرار گرفته است. چنانکه رياضيات که از همه علوم کلىتر است (زيرا که در آن از مقدار کلى بحث مىشود) در بالاى همهٔ علوم جا دارد و علوم پس از آن به ترتيب خاصتر مىشود زيرا که موضوع هر يک نسبت به موضوع علم قبل، خاصتر، مفصلتر، پيچيدهتر است. چنانکه موضوع زيستشناسى نسبت به علوم قبل از خود، هم خاصتر است و هم به واسطهٔ اضافه شدن حيات بر جسم، پيچيدهتر شده است.
|
|
- هر علمى نسبت به علم بعدى مستقل است و نسبت به علم قبلى تابع و نيازمند مىباشد. رياضيات بر هيچ علمى متکى نيست ولى علوم ديگر مانند: هيئت، فيزيک و شيمى به رياضيات نياز دارد. به اين معنى که براى آنکه رياضى بدانيم نيازى به دانستن فيزيک نداريم در حالى که براى دانستن فيزيک لازم است رياضى بدانيم. همچنين براى آنکه فيزيک بدانيم نيازى به دانستن شيمى نداريم در حالى که براى دانستن شيمى لازم است فيزيک بدانيم. همينطور براى دانستن زيستشناسى لازم است که شيمي، فيزيک و رياضى بدانيم نه برعکس و براى دانستن جامعهشناسى بايد زيستشناسي، شيمى و رياضيات و ... .
|
|
- اگر به تاريخ علوم مراجعه کنيم درخواهيم يافت که علوم به ترتيب طبقهبندى فوق از فلسفه جدا شده و هر يک علم مستقلى شده است و علوم سادهتر (با توجه به قانون مراحل سهگانه) زودتر مراحل اول و دوم را گذرانده و به مرحلهٔ اثباتى که از نظر اگوست کنت مرحلهٔ کمال است وارد شدهاند. رياضيات مدت زيادى است که به مرحلهٔ اثباتى و علمى وارد شده و جامعهشناسى آخرين علمى است که به اين مرحله وارد گرديده است. بدين لحاظ علوم در عين حال، هم برحسب تاريخى و هم مطابق نظم منطقى طبقهبندى شده است.
|
|
|
اگوست کنت جامعهشناسى را بهدو بخش تقسيم مىکند:
|
|
- جامعهشناسى ايستا (استاتيک)
|
|
- جامعهشناسى پويا (ديناميک)
|
|
بخش اول به مطالعهٔ نظم مىپردازد. بهعبارتى پديدههاى اجتماعى را در حال سکون مورد بررسى قرار مىدهد و موضوع آن، ثبات، تعادل و ساخت جامعه است.
|
|
بخش دوم: تغيير و تحول اجتماعى هر يک از پديدههاى اجتماعى چون: نهادها، هنجارها و... را در طول زمان و طى تاريخ مورد مطالعه و بررسى قرار مىدهد. مثلاً اگر تغييرات و تحولات خانواده را از قديمالايام تاکنون مورد مطالعه قرار دهيم، بررسى ما جامعهشناسى پويا خواهد بود. قانون مراحل سهگانه اگوست کنت (الهي، فلسفى و اثباتي) برهمين اساس است.
|