پنجشنبه, ۲۴ خرداد, ۱۴۰۳ / 13 June, 2024
مجله ویستا
زبانشناسی (Bureaucratic Authority)
علوم مختلفى چون باستانشناسى (Archeology)، روانشناسي، جامعهشناسى و مردمشناسى و ... هر يک از ديدگاهي، زبان را که بخشى از فرهنگ جامعه است مورد مطالعه قرار مىدهند. |
زبان، وسيلهٔ تفهيم و تفهّم و انتقال فرهنگ از نسلى به نسل ديگر است. دکتر 'پرويز ناتل خانلرى مىنويسد: 'اگر براى زبان، مفهومى وسيع و عام در نظر بگيريم، در تعريف آن مىتوان گفت: هرگونه نشانهاى که بهوسيله آن موجود زندهاى بتواند حالات يا معانى موجود در ذهن خود را به ذهن موجود زندهٔ ديگر انتقال دهد، زبان خوانده مىشود و در تعريف محدودتر براى زبان مىنويسد: 'زبان مجموعهاى از نشانهها و يا دلالتهاى 'وضعي' است که از روى قصد، ميان افراد بشر براى القاء انديشه يا فرمان يا خبرى از ذهنى به ذهن ديگر بهکار برود' . |
انسان بهوسيلهٔ ساختمان بدنى و دستگاه عصبى بسيار پيچيده و استعدادى که در ابزارسازى و ايجاد صوتهاى گوناگون دارد و همچنين دوران طولانى يادگيري، توانست ابزار بسازد، سخن بگويد و به سهولت بياموزد. ابزارسازى سبب شد که قسمت بزرگى از دسترنج هر نسلى بهصورت ابزار، به نسل بعد انتقال يابد و در جريان انتقال دائم افزايش يابد. تکلم نيز باعث شد که هر نسلى آموختههاى خود را به نسل بعد منتقل کند. در نتيجه هر يک از گروههاى انسانى نتايج محسوس و دسترنج پيشينيان را بهصورت ابزار و نتايج غيرمحسوس و يا فرهنگ غيرمادى آنان را از طريق زبان دريافت مىداشتند و بدين وسيله توانستند ميراث گذشتگان را فرا بگيرند. بنابراين اگر ابزارسازى و زبان نبودند، انسان هيچگاه نمىتوانست دسترنج خود را از نسلى به نسل ديگرى برساند و همواره آن را گستردهتر و پرمايهتر کند. از اينجا است که برخى از صاحبنظران، انسان را 'انسان انديشهورز' (Homo Sapiens)، 'انسان ابزارساز' (Homo Faber)، و برخى ديگر او را 'انسان سخنور' (Homo Loquax)، خواندهاند. |
خلاصه آنکه ضرورت، زندگى گروهى را ايجاب کرد. زندگى گروهي، افراد را به همکارى و هماهنگى برانگيخت، لزوم همکارى و هماهنگى موجد تکلم شد و تکلم و محصول مستقيم آن يعنى خط، مردم دور و نزديک را به يکديگر مرتبط ساخت و نسلهاى حاضر را به نسلهاى گذشته پيوند داد. از ارتباطات گوناگون افراد، گروههائى تشکيل شدند، گروهها با يکديگر آميختند و بهصورت جامعه درآمدند. پس جامعه نتيجه ارتباطاتى است که بين افراد برقرار مىشوند. |
بنابراين هر جامعهاى متناسب با شيوهٔ زندگى و نيازمندىهاى آن، داراى زبانى است که معمولاً هر قدر هم ساده و ابتدائى باشد، داراى پيچيدگى و دقتى مختص بهخود است. |
بر اين اساس تحول زبان مانند هر نهاد فرهنگى ديگر بنابر مقتضيات و نيازمندىهاى اجتماعي، اقتصادي، سياسى و اعتقادى جامعه بهوجود آمده، همراه با تغيير و تحول ابزارهاى ديگر تغيير مىکند. لغات تازه در چارچوب ضوابط و ساخت زبان رشد کردهاند و تا زمانى که کارآئى داشته باشند باقى مىمانند و هنگامىکه از ايفاء نقش برنيايند از بين مىروند. تنها زبانهاى مرده و ادبيات مکتوب است که ثابت و تغييرناپذير مىماند، بهعنوان مثال، تغيير و تحولى که طى ادوار تاريخى در زبان فارسى پديد آمده، گوياى اين امر است. اين تغيير زبان را که معمولاً زندگى روزمره کمتر به چشم مىخورد مىتوان از مقايسهٔ نوشتهها و روزنامههاى يک نسل پيش با نوشتههاى امروز ملاحظه کرد. |
همچنين برخورد و آشنائى با فرهنگ و تمدن کشورهاى غربى و ورود تکنولوژى جديد علاوه بر آنکه در طرز تفکر، شيوهٔ زندگى و نگرش مردم کشور ما تغييرات زيادى ايجاد کرده، باعث شده است که در معيارهاى زماني، سنجش فاصله، رفت و آمد، مسکن، لباس و پوشاک، غذاها، آرايش، سنتها، ادبيات، موسيقى و ساير هنرها و ... تغيير و تحولات زيادى بهوجود آيد و مثلاً بيشتر از صدها لغت و اصطلاح تازه اروپائى (انگليسى و فرانسوي) به زبان ما وارد شود. |
بهعنوان نمونه در يک تعميرگاه ماشين، کسانىکه حتى برخى از آنها سواد خواندن و نوشتن ندارند، دهها لغت خارجى مانند: رل، رينگ، پيستون، گيربکس، ديفرانسيال، واترپمپ، اويل پمپ، رادياتور، تيوپ و... را بدون هيچ مشکلى مانند زبان مادرى بهکار مىبرند و اطلاع ندارند که اين لغات انگليسى يا فرانسوى است. |
همچنين صدها لغت بيگانه ديگر در بين مردم عادى کوچه و خيابان مانند: تلفن، تلگراف، تلکس، سينما، تئاتر، گالري، پليس، ژاندارم، تلويزيون، راديو، اتوبوس، گاراژ، ترن، اتوبان، فريزر، ماکروويو، فتوکپي، زيراکس، ساندويچ، همبرگر، پيتزا، ژاکت، پيژاما، کت و... مصطلح است بدون اينکه بيشتر آنها بدانند اين لغات، خارجى هستند و هر روز که مىگذرد لغات و اصطلاحات تازهاى وارد زبان و جامعه ما مىشود. |
بنابراين، براى شناخت فرهنگ هر جامعهاي، آشنائى و آگاهى با زبان و لغات و اصطلاحاتى که با پيدايش حرفهها و به اقتضاء خصوصيات اجتماعى و اقتصادى وضع مىشوند و يا وارد مىکردند، کمک فراوانى به جامعهشناسى مىکند و بدين لحاظ مطالعهٔ آن ضرورت دارد. زيرا زبان، نهادى است اجتماعى که نه تنها ميان مردم يک جامعه ارتباط چندگانهاى پديد مىآورد بلکه ميان گروههاى مختلف نيز موجب برقرارى متقابل اجتماعى و فرهنگى مىگردد. |
همچنین مشاهده کنید
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
ویزای تضمینی ایتالیا کانادا
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 مسعود پزشکیان سعید جلیلی ایران انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم علیرضا زاکانی دولت سیزدهم ریاست جمهوری مصطفی پورمحمدی قالیباف
هواشناسی وزارت بهداشت پلیس آتش سوزی تهران محیط زیست شهرداری تهران قوه قضاییه قتل سرقت آموزش و پرورش سازمان هواشناسی
قیمت طلا قیمت دلار ایران خودرو خودرو مجلس شورای اسلامی مسکن سایپا همستر کامبت چین قیمت خودرو بازار خودرو بورس
تلویزیون سینما سریال کتاب سینمای ایران رسانه ملی فیلم دفاع مقدس
دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان مریخ دانشجویان
رژیم صهیونیستی عراق فلسطین غزه اسرائیل روسیه آمریکا جنگ غزه حماس حزب الله لبنان فرانسه علی باقری کنی
فوتبال پرسپولیس یورو 2024 استقلال باشگاه پرسپولیس جواد نکونام تیم ملی فوتبال ایران تیم ملی ایران تیم ملی لیگ برتر بازی لیگ برتر ایران
ایلان ماسک اپل گوگل هوش مصنوعی خودروهای وارداتی بسته اینترنت سامسونگ روزنامه ایرانسل
فشار خون رژیم غذایی سبک زندگی مغز کاهش وزن بارداری گرمازدگی