آخرین خبر/مربی بسکتبال کمکم داشت شبیه کتریِ جوش آمده بخار میکرد! شاگردش هر بار توپ را پرت میکرد، توپ هم میرفت سمت سبد، یک «تق!» میخورد، بالا میپرید اما داخل نمیرفت! بازار مربی با غُرغُر گفت: «امان از شما دهه نودیها! الان خودم نشونت میدم!» پاها را جفت کرد، فاصلهاش را دقیق اندازه گرفت، نفسش