دنیای اقتصاد - فربد بهروز : قرن بیستم را میتوان صحنهی یکی از بزرگترین انقلابهای ساختاری در تاریخ جوامع بشری دانست که همانا رشد خیرهکننده و بیوقفه اندازه دولتهاست. اگر به آمارهای اقتصادی ابتدای قرن گذشته نگاه کنیم میبینیم که دولتها در آن زمان بازیگران حاشیهای اقتصاد بودند و سهمشان از تولید ناخالص داخلی در اکثر کشورهای توسعهیافته به زحمت به ده درصد میرسید و وظایفشان عمدتا به کارکردهای کلاسیک دولت نگهبان یعنی حفظ امنیت مرزها، برقراری نظم داخلی و اجرای قراردادها محدود میشد.