در گفتمان اقتصادی معاصر، کمتر واژهای به اندازه «ریاضت» مناقشهبرانگیز بوده است. از زمان بحران مالی ۲۰۰۸ و بهویژه بحران بدهی حوزه یورو، این مفهوم به موضوعی کلیدی مباحثات سیاستی تبدیل شده است؛ از یک سو، حامیانش آن را راهکاری ضروری برای خروج از بحران بدهیهای دولتی میدانند و از سوی دیگر، منتقدان، آن را عامل رکود، بیکاری گسترده و نابرابری اجتماعی میخوانند.