تجارت خارجی در معنای کلان خود صرفا نتیجه تصمیمهای مقطعی یا اراده بازیگران منفرد نیست، بلکه محصول یک بستر نهادی، ساختاری و تاریخی است که در آن امکان طراحی، پیشبینی و تداوم سیاستها فراهم میشود. در چنین نگاهی پرسش اصلی این نیست که چرا ایران نقشه تجاری ندارد؛ بلکه این است که چه شرایطی حاکم شده که در آن نقشهداشتن عملا ناممکن است. این تمایز مفهومی ما را از داوریهای شخصی و نهادی دور و به سطح تحلیل اقتصاد سیاسی کلان نزدیک میکند.