یادداشتهای اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. روزنامههای سویس را که خبر بیگناهی امیر هوشنگ را نوشتهاند، تقدیم کردم. عرض کردم: صبح نخست وزیر تلفن میکرد و از این نتیجه به من تبریک میداد و میگفت حالا باید بهره برداری کرد و در دنیا گفت که روی دشمنی با ما این حرفها زده شده بود. خندۀ معنی داری فرمودند. بعد، اوّل فرمودند: بگو دست شما درد نکند -، چون اول کار احساس کرده بودند که نخست وزیر از این پیش آمد خوشحال است. بعد فرمودند. بگو این مطلب اهمیتی نداشت و ندارد که ما خودمان را به آن آلوده کنیم. بعد فرمودند: …