«شمخانی» قصهای درباره ترور خود برای ملت تعریف کرد که چون هیچ نسبتی با واقعیت ندارد، نمیتوان توقع داشت که مردم باور کنند / میگوید «سه ساعت زیر آوار بودم، من را بیرون آوردند و این دستگاه را فوت میکنم، خدا را شکر! الان هم آمدهام راهپیمایی»
آشنا گفت: آقای شمخانی قصهای برای ملت تعریف کرده، جا افتاد یا نه؟ [میگوید] «من در خانه بودم، فرزندم نیم ساعت قبل بیرون رفته بود، یک صدایی آمد، سقف ریخت، سه ساعت زیر آوار بودم، من را بیرون آوردند و این دستگاه را فوت میکنم، خدا را شکر! الان هم آمده ام راهپیمایی». این قصه نشد که بشود.