با زمزمه «ساچین اوجون هؤرمزلر، گولو سولو (قونچا) درمزلر» موهای دختر کوچکش را میبافد. میخندد و دوباره زمزمه میکند «ساچین اوجون هؤرمزلر، گولو سولو (قونچا) درمزلر». او با بافتن موهای دختر کوچولویش به زندگی رنگ نشاط، امید و عشق میبخشد و سناریوهای زندگی و دخترش را تصور میکند.