«میگفت: «میر نوروزی فقط پنج روز سلطنت میکرد.» میگفت: «همین کافی است.» و حالا ملک میر مخلوع ما همه همین یک قطعه بود: نه پرچمی داشت، نه درختی، نه گلی، فقط دو نفر، در انتهای قلمرو او، نشسته بودند بر دو سوی پشتهای از خاک و سراسر ملک روبرو همهاش پرچم و گل بود و آدمهاش توی هم میلولیدند.»