
درحالی که مصر و دیگر کشورهای عربی با ساخت موزههای بزرگ در تلاش برای بازسازی چهره خود هستند، طرح تأسیس بزرگترین موزه هنرهای اسلامی جهان در ایران بلاتکلیف مانده است. این ایده از سال ۱۳۹۸ مطرح شده ولی هنوز بیسرانجام است؛ طرحی که به زعم ایدهپرداز آن، «اگر بهدرستی اجرا شود، ایران میتواند بهطور واقعی و اقتصادی، جایگاه خود را بهعنوان پایتخت فرهنگی و هنری جهان اسلام تثبیت کند.»
به گزارش ایسنا، در شرایطی که اقتصادهای پیشرو جهان با تکیه بر فرهنگ، هنر و صنایع خلاق در حال بازتعریف مزیتهای رقابتی خود هستند، طرح تأسیس بزرگترین موزه هنرهای اسلامی جهان در ایران، نه یک پروژه نمادین، بلکه پاسخی راهبردی به نیازهای امروز کشور در حوزه اقتصاد غیرنفتی، قدرت نرم و دیپلماسی فرهنگی است. این طرح بر این منطق استوار است که ایران بدون ورود به ابرپروژههای تمدنیِ اقتصادیشده، قادر به تبدیل سرمایه تاریخی و هنری خود به قدرت واقعی نخواهد بود.
اسلام، در امتداد فرهنگ و تمدنی که با خود به همراه آورد، موجب شکلگیری سبکها و مکاتب متنوع هنری شد. هنر اسلامی، فراتر از کارکردهای آیینی و دینی، واجد جذابیتی ذاتی و جهانی است. بر اساس پژوهشهای آیندهپژوهانه مؤسسه «رَند» در ایالت کالیفرنیا، تا سال ۲۰۵۰ میلادی حدود نیمی از جمعیت جهان را مسلمانان تشکیل خواهند داد. در چنین افقی، طبیعی است که بخش قابلتوجهی از اقتصاد جهانی آینده، به حوزههایی چون هنر، گردشگری، صنایع خلاق، خوراک و پوشاک اسلامی اختصاص یابد، حوزههایی که هنر اسلامی در قلب آنها قرار دارد.
در این میان، ایرانیان از پیشینهای عمیق و مستمر در علم، هنر و دانش برخوردار بودهاند. پس از پذیرش اسلام، این ظرفیت تاریخی نهتنها تضعیف نشد، بلکه در خدمت گسترش و تعمیق تمدن اسلامی قرار گرفت. ایرانیان در تکوین معارف اسلامی، علوم انسانی و تجربی، هنر، معماری و ادبیات نقشی پیشرو ایفا کردند. در سال ۲۰۰۶ میلادی، شهر اصفهان بهعنوان نخستین شهر ایرانی، عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام را کسب کرد و در سال ۲۰۱۷ نیز مشهد مقدس برای یک دوره یکساله به این عنوان دست یافت. این عناوین بینالمللی با تصمیم آیسسکو (سازمان اسلامی، آموزشی، علمی و فرهنگی وابسته به سازمان همکاری اسلامی) به شهرهای منتخب اعطا میشود تا کشورهای اسلامی، عربی و آفریقایی، متناسب با ظرفیتهای تمدنی و تاریخی خود، برنامههای هدفمند دینی، فرهنگی، هنری و تاریخی ارائه دهند و از این مسیر، تصویری چندلایه و دقیق از اسلام و تمدن آن را به جهانیان ـ بهویژه مخاطبان غیرمسلمان ـ معرفی کنند.
پرسش بنیادین امروز این است که ایران معاصر، با چنین پشتوانهای، چه جایگاهی در منظومه هنر و تمدن در دوره اسلامی جهان دارد و چگونه میتواند این جایگاه را بهصورت نهادی و پایدار تثبیت کند؟
سیده محبوبه کاظمی دولابی، پژوهشگر و فعال حوزه هنرهای ایرانی ـ اسلامی، با اشاره به طرح مباحث مرتبط با تبدیل ایران به پایتخت فرهنگی و هنری جهان اسلام که از اوایل دهه ۱۳۹۰ مطرح کرده است، به ایسنا گفت: بر اساس مطالعات موردی در حوزه گردشگری هنری و موزهمحور، میتوان به این جمعبندی رسید که ایران نهتنها ظرفیت، بلکه الزام ورود جدی و ساختارمند به عرصه هنری جهان اسلام را دارد. ایده تأسیس بزرگترین موزه هنرهای اسلامی جهان در ایران، حاصل یک دغدغه شخصی یا نگاه تزئینی به فرهنگ نیست. این طرح را بر اساس یک ضرورت ملی و راهبردی در گام نخست «ایران، پایتخت فرهنگی هنری جهان اسلام» مطرح کردهام، ضرورتی که هم ریشه در واقعیتهای اقتصاد کلان کشور دارد و هم در جایگاه تمدنی ایران در جهان اسلام.
او ادامه داد: موزههای بزرگ امروز، صرفاً نهادهای فرهنگی نیستند، آنها به زیرساختهای مؤثر اقتصاد ملی، ابزار نفوذ فرهنگی و پیشرانهای توسعه پایدار تبدیل شدهاند. در چنین شرایطی، ایجاد یک موزه مرجع در تراز جهانی، پیششرط ایفای نقش فعال ایران در رقابت تمدنی و فرهنگی جهان اسلام و تبدیل شدن به پایتخت فرهنگی و هنری آن است.
کاظمی بیان کرد: واقعیت این است که ایران برای عبور از اقتصاد تکمحصولی و نفتمحور، ناگزیر از حرکت به سمت ابر پروژههایی است که همزمان هویت بنیان، ارزآور و اشتغالزا باشند. موزههای بزرگ جهان امروز بخشی از زیرساخت اقتصاد ملی کشورها محسوب میشوند. وقتی از بزرگترین موزه هنرهای اسلامی جهان سخن میگوییم، منظور صرفاً یک بنای بزرگ نیست، بلکه یک نهاد زنده، روایتمحور و اقتصادی است که بتواند اقتصاد فرهنگ را در مقیاس ملی فعال کند.
او اضافه کرد: نباید فراموش کرد که انتخاب سالانه «پایتخت فرهنگی جهان اسلام» یک عنوان تشریفاتی نیست. این عنوان زمانی معنا پیدا میکند که کشوری بتواند روایت تمدنی خود را بهصورت مستمر، حرفهای و مرجع ارائه دهد. بدون نهادهای ماندگار، از جمله موزههای تراز جهانی، این فرصتها به دستاورد پایدار تبدیل نمیشوند. تجربه ایران در اصفهان و مشهد بهروشنی نشان داد که نبود زیرساختهای بزرگ و پایدار، مانع تبدیل سرمایه نمادین فرهنگی به نفوذ واقعی فرهنگی و اقتصادی شده است.
به گفته کاظمی، تحولات جمعیتی و اقتصادی جهان اسلام نشان میدهد که هنر اسلامی در دهههای آینده یکی از کانونهای اصلی اقتصاد فرهنگ خواهد بود. وقتی افقهای آیندهپژوهانه از سهم قابلتوجه مسلمانان در بازار جهانی هنر، گردشگری و صنایع خلاق خبر میدهند، نداشتن یک موزه مرجع در ایران به معنای حذف خودخواسته از این اقتصاد استراتژیک نوظهور است، آن هم در حوزهای که ایران بیشترین سهم تاریخی را در شکلگیری آن داشته است.
این فعال هنرهای ایرانی و اسلامی تاکید کرد: از منظر اقتصاد کلان، مهمترین توجیه این ابرپروژه (بزرگترین موزه هنرهای اسلامی در ایران)، ایجاد یک پیشران جدید رشد اقتصادی مبتنی بر اقتصاد فرهنگ است. موزهای در این مقیاس فقط محل نمایش آثار نیست، بلکه زنجیرهای از فعالیتهای مکمل را فعال میکند: گردشگری بینالمللی، خدمات شهری، بازار هنر، آموزش تخصصی، برندسازی ملی و جذب سرمایه داخلی و خارجی. برخلاف درآمدهای نفتی که نوسانپذیر و وابسته به عوامل بیرونی هستند، اقتصاد فرهنگ دارای ثبات، ارزش افزوده بالا و اثرات سرریز گسترده است.
کاظمی افزود: هنر ایرانی ـ اسلامی یکی از معدود حوزههایی است که ایران در آن مزیت رقابتی تاریخی و غیرقابل کپی دارد، اما این مزیت بدون سرمایهگذاری بزرگمقیاس و سیاستگذاری حرفهای هرگز بالفعل نمیشود. به همین دلیل تأکید دارم که بزرگترین موزه هنرهای اسلامی جهان یک پروژه لوکس فرهنگی نیست، این موزه زیرساختی اقتصادی ـ تمدنی برای آینده کشور است.
او با اشاره به آنکه از سال ۱۳۹۸ اقدامات اولیه این طرح آغاز شده ولی پروژه هنوز وارد فاز اجرایی نشده است، اظهار کرد: نبود متولی واحد و پاسخگو، ناپایداری مدیریتی، فقدان مدل اقتصادی شفاف، تردید در مشارکت واقعی بخش خصوصی و نگاه صرفاً کالبدی به مفهوم موزه، از مهمترین موانع این مسیر بودهاند. ابرپروژههای فرهنگی با منطق پروژههای کوچک اداری و مقطعی پیش نمیروند.
او اضافه کرد: امروز بسیاری از موزههای بزرگ جهان بخشهای مستقل و فعالی را به هنر اسلامی و هنر ایرانی اختصاص دادهاند و کشورهایی مانند مصر با اجرای پروژههای عظیم موزهای، روایت تمدنی خود را در سطح جهانی تثبیت کردهاند. تعویق بیشتر این طرح، به معنای واگذاری روایت هنر اسلامی ایرانی به دیگران است، در حالی که ایران میتواند و باید خود مرجع اصلی این روایت باشد.
کاظمی معتقد است: تحقق بزرگترین موزه هنرهای اسلامی جهان در ایران تنها زمانی ممکن است که بهعنوان یک طرح ملی، فرابخشی و بلندمدت تعریف شود، با حکمرانی مستقل و پاسخگو، مدل اقتصادی چندمنبعی، تضمین امنیت سرمایهگذاری، بهرهگیری از مشاوران و کیوریتورهای بینالمللی و مطالبهگری مستمر رسانهها. بدون این پیششرطها، این ایده تأثیرگذار قابلیت عملیاتی نخواهد داشت. اما اگر این ابرپروژه بهدرستی اجرا شود، ایران میتواند برای گام نخست، نه بهصورت نمادین، بلکه بهطور واقعی و اقتصادی، جایگاه خود را بهعنوان پایتخت فرهنگی و هنری جهان اسلام تثبیت کند، جایگاهی که هم پاسخگوی نیازهای امروز اقتصاد ملی است و هم سرمایهای راهبردی برای آینده تمدنی کشور خواهد بود.
او اضافه کرد: از منظر حقوقی و حاکمیتی، مالکیت «بزرگترین موزه هنرهای اسلامی جهان» بهعنوان یک نهاد تمدنی، فرهنگی و دارایی راهبردی، متعلق به ملت و کشور ایران است و این اصل باید بهصراحت در طراحی، اجرا و اسناد بالادستی پروژه تصریح شود. بر اساس اصل چهلوپنجم (۴۵) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، «انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچهها، رودخانهها و سایر آبهای عمومی، کوهها، درهها، جنگلها، نیزارها، بیشههای طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث و اموال مجهول المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد میشود، در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نماید.» این اموال قابل تملک خصوصی یا انتقال حاکمیتی نیستند. همچنین به استناد اصل چهلوسوم (۴۳) قانون اساسی، که بر حفظ استقلال اقتصادی کشور، جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانه و تأمین منافع عمومی تأکید دارد، هرگونه مشارکت بخش خصوصی یا سرمایهگذاری داخلی و خارجی در این پروژه صرفاً میتواند در قالب بهرهبرداری، مدیریت حرفهای یا الگوهای مشارکت عمومی ـ خصوصیِ تعریفشده، شفاف و زمانمند انجام شود. بر این اساس، مالکیت عین، هویت، مأموریت و روایت تمدنی موزه بهصورت دائمی، غیرقابل واگذاری و متعلق به ملت ایران باقی میماند، امری که هم ضامن صیانت از میراث هنری و تمدنی کشور است و هم چارچوبی حقوقی و مطمئن برای جذب سرمایهگذاری مسئولانه و پایدار در این ابرپروژه ملی فراهم میآورد.
منبع : ایسنا

















































