تصویر رایج از لییو تولستوی، اغلب یک نابغه ادبی مسن و عزلتنشین است که در جستوجوی حقیقتی درونی است. اما چه میشود اگر بگوییم این تصویر، بیش از نیمی از حقیقت را پنهان میکند؟ چه میشود اگر آخرین رمان بزرگ او، «رستاخیز»، نه یک کشفوگذار درونی، بلکه یک مانیفست آتشین سیاسی باشد که مستقیما به استبداد تزاری حمله میبرد؟ امروزه، گفتمان مسلط فرهنگ «خودیاری» و «توسعه فردی»، تمایل دارد همه رنجها و رستگاریها را در دالانهای تاریک روان فردی جستوجو کند.