
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، در روزگاری که بخشی از سینمای مستند ما در دامِ مشاهدهگریِ منفعل گرفتار شده و تصور میکند که آرشیو صرفاً به معنای ردیف کردن تصاویر قدیمی پشت سر هم است، مستند «آبراه کوچکی در میان هور» چون نسیمی تازه میوزد. این اثر اثبات میکند که آرشیو، نه یک انبارِ گرد و خاک گرفته، بلکه معدنی از درام و قصه است که تنها به دستِ کیمیاگری که به جادوی روایت و بلاغتِ سینما ایمان دارد، استخراج میشود.
کارگردان اثر، مرتضی پایهشناس، در این فیلم نشان میدهد که تفاوت یک گزارش آرشیوی با یک مستند خلاقانه در چیست. او به جای آنکه مقهور تصاویر شود، بر آنها مسلط میشود. در «آبراه کوچکی در میان هور»، ما با رویکردی مدرن مواجهیم که در ادبیات نظری سینما به آن استفاده خلاقانه از آرشیو میگویند. پایهشناس با تدوینِ روایی و طراحی ساختاری منسجم، به راشهای خام و پراکنده، جان و جهت داده است. او اجازه نداده که تصاویر صرفاً دیده شوند، بلکه کاری کرده که مخاطب آنها را بخواند و درک کند.
برخلاف جریان غالب جشنوارهای که از قصهگویی پرهیز میکند، این مستند با شجاعت تمام، قصه میگوید. فیلمساز درک کرده است که قهرمانان دفاع مقدس، برای ماندگار شدن در ذهن نسل جدید، نباید فقط در قابهای لرزان و بیصدا دیده شوند؛ آنها نیاز به روایتی دارند که شخصیتشان را بازسازی کند.فیلم با استفاده هوشمندانه از صداهای راوی و صداگذاری، خلأهای تصویری را پر میکند و یک بلاغتِ حسی میآفریند. این همان نقطهای است که فیلم از سطح یک اثر موزهای فراتر میرود و به یک تجربه سینمایی تبدیل میشود.
نقش یاسر فریادرس به عنوان تهیهکننده در این میان کلیدی است. حمایت از مستند آرشیوی که بخواهد از کلیشههای رایجِ دفاع مقدسی فاصله بگیرد و ساختاری فرمگرا و قصهگو داشته باشد، ریسکپذیری بالایی میطلبد. این اثر نشان میدهد که تیم تولید به خوبی درک کردهاند که برای حفظ میراث جنگ، باید زبانِ سینمای امروز را آموخت؛ زبانی که در آن پژوهش و فرم دو بالِ پروازند.«آبراه کوچکی در میان هور» نمونهای درخشان برای مبحث بازگشت به بلاغت در سینمای مستند ایران است. فیلمی که نشان میدهد چگونه میتوان با مصالحی قدیمی، ساختمانی مدرن بنا کرد. این فیلم به ما یادآوری میکند که مستندساز، تنها یک آینهگردان نیست، بلکه قصهگویی است که تکههای پارهپورهی واقعیت را برمیدارد و از آنها معنا میسازد.تقدیر از این فیلم، تقدیر از نگاهی است که برای مخاطبش احترام قائل است و تاریخ را نه به صورتِ تودهای از تصاویر گنگ، بلکه به شکلِ روایتی شفاف، تاثیرگذار و قهرمانمحور به او هدیه میدهد.
نگاهی به مستند جدید وحید فرجی؛ وقتی سینما از «مشاهده صرف» عبور میکند و به «اقناع مخاطب» میرسد. در هیاهوی سینمای اجتماعی که گاه در بازنمایی تلخیها متوقف میشود، مستند «سهیل» ساخته وحید فرجی، نمایندهی رویکردی تازه و احیاشده در سینمای مستند است: «رویکرد بازگشت بلاغت». این مستند، روایتی نفسگیر از زندگی دوچرخهسواری است که پس از یک تصادف و از دست دادن حس پاهایش، اینبار با هندبایک (دوچرخه دستی) به جاده میزند تا تعریفی نو از «حرکت» ارائه دهد. اما چرا این فیلم فراتر از یک مستند ورزشی معمولی است؟
در نظریههای نوین سینمایی، بلاغت به معنای استفادهی هنرمندانه از ابزارهای بیانی برای تأثیرگذاری عمیق و اقناعِ مخاطب است. اگر سینمای "مشاهدهگر" صرفاً آینهای در برابر واقعیت بود، سینمای "بلاغی" تلاش میکند تا با چیدمانِ واقعیت، حقیقتی بزرگتر را در ذهن مخاطب حک کند.
مستند «سهیل» دقیقاً در همین نقطه میایستد. وحید فرجی دوربینش را تنها برای ثبتِ یک سفر روشن نکرده است؛ او دوربین را به خدمت گرفته تا یک استدلالِ بصری قدرتمند را اقامه کند: اینکه «اراده، شکلی از فیزیک نیست، بلکه حالتی از روح است».
در این اثر، هندبایک تنها یک وسیله ورزشی نیست؛ بلکه یک استعارهی بلاغی است. وقتی مخاطب میبیند که نیروی بازوانِ سهیل، جایگزینِ پاهای بیحس شدهاش میشود، فیلمساز با زبانِ تصویر در حال القای این مفهوم است که انسان، مجموعهای از محدودیتها نیست، بلکه مجموعهای از امکانهای جایگزین است.
بر اساس اصولِ بلاغت در درام، فیلمساز به جای برانگیختنِ حس ترحم (که مخاطب را منفعل میکند)، حس اعجاب و تحسین (که مخاطب را به حرکت وامیدارد) را هدف میگیرد.سفر پرچالشی که سهیل در پیش میگیرد، سرشار از سربالاییهای نفسگیر و لحظاتِ طاقتفرساست. اینجا، هنر تدوین و قاببندی به کمکِ محتوا میآید تا رنجِ قهرمان را نه به عنوانِ درد، بلکه به عنوانِ هزینهی شکوه به تصویر بکشد. ما با قهرمانی روبرو هستیم که با هر چرخشِ چرخهای هندبایکش، گویی در حالِ خطابه خواندن برای مخاطبی است که شاید با پاهای سالم، از حرکت ایستاده است.
«سهیل» نمونهای موفق از همنشینی فرم و محتواست. استفاده از صداگذاریهای محیطی، نفسنفس زدنهای سوژه و سکونهای معنادار در دلِ جاده، همگی اجزای یک دستگاهِ بلاغی هستند که هدفشان تزریقِ باور است. فیلم به ما نمیگوید امیدوار باش، بلکه ما را در موقعیتی قرار میدهد که ناچاریم به امید ایمان بیاوریم.
مستند «سهیل» را نباید صرفاً به عنوان شرححالِ یک ورزشکار دید. این فیلم، کلاس درسی برای بازگشتِ کارکردِ امیدبخشِ سینماست. وحید فرجی با بهرهگیری از ظرفیتهای بیانی سینما، روایتی ساخته که در پایان آن، مخاطب احساس میکند چیزی در درونش تغییر کرده است. این همان جادوی «بلاغت در سینما» است؛ جایی که تصویر، قدرتِ تغییرِ نگرش را پیدا میکند. تماشای مبارزهی سهیل با جادهها، دعوتی است به بازنگری در تمامِ نمیشودهای زندگیمان.
منبع : خبرگزاری دانشجو

















































