مدتی قبل مرد جوانی به دادسرای امور جنایی تهران رفت و از ناپدید شدن همسرش خبر داد و گفت دو سال قبل از طریق یکی از دوستانم با فتانه آشنا شدم و باهم ازدواج کردیم. ما در خانه‌ای در شمال تهران سرایدار هستیم و با اینکه وضع مالی چندان خوبی نداشتیم، اما زندگی خوبی داشتیم.

زن جوانی که در سن 30 سالگی، چهارمین ازدواج خود را تجربه می‌کرد، از خانه شوهرش فرار کرد و به پلیس پناه برد.

زن شوهردار با مرد متاهل از خانه فرار کردند و به ورامین گریختند

مرد جوان که 10 سال بعد از فرار همسرش از خانه ،نشانی وی را یافته و شوهر او را کشته بود با حکم قضایی به قصاص محکوم شد، وی پیش تر نیز به قصاص محکوم شده اما این حکم در دیوان عالی کشور شکسته شده بود.

وی به دلیل فرار کردن از خانه شوهر خود به خانه پدری خود به دلیل خشونت بیش از حد شوهر خود توسط دادکاه طالبان محاکمه شد که طی این دادگاه برادر و شوهر عایشه میابست گوش و دماغ عایشه را می بریندند.

زن جوانی که هنوز ۳۰ سالش نشده بود، با مراجعه به پلیس گفت که از خانه شوهرش فرار کرده است، در حالی که این مرد همسر چهارمش بود.

زن 27 ساله که مدعی بود از خانه فرار کرده است، گفت: بزرگ‌ترین اشتباه من در 15 سالگی و هنگامی رخ داد که در مسیر مدرسه عاشق پسری شدم که هر روز مرا تعقیب می‌کرد!

زن جوانی که هنوز ۳۰ سالش نشده بود، با مراجعه به پلیس گفت که از خانه شوهرش فرار کرده است، در حالی که این مرد همسر چهارمش بود.

زن جوانی که هنوز ۳۰ سالش نشده بود، با مراجعه به پلیس گفت که از خانه شوهرش فرار کرده است، در حالی که این مرد همسر چهارمش بود.

زن جوانی که هنوز ۳۰ سالش نشده بود، با مراجعه به پلیس گفت که از خانه شوهرش فرار کرده است، در حالی که این مرد همسر چهارمش بود.

زن بسیار جوانی که از خانه همسرش فرار کرده بود، خود را به کلانتری رساند و از ماموران پلیس کمک خواست.

زن جوانی که از اصفهان با پسر ۴ ساله‌اش از خانه گریخته و در تهران در خانه یک مرد اقامت کرده بود، پس از مرگ فرزندش، به همراه مرد جوان بازداشت و به اتهام رابطه نامشروع و قتل محاکمه شد.

زن بسیار جوانی که از خانه همسرش فرار کرده بود، خود را به کلانتری رساند و از ماموران پلیس کمک خواست.

در ادامه سرگذشت زن 18 ساله ای که مدعی بود از 2 هفته قبل منزل را ترک کرده و در مراکز زیارتی شب ها را سپری می کندخواهید خواند.

یک زن متقاضی طلاق در دادگاه خانواده گفت: برای اینکه از خانه‌ و خانواده ام فرار کنم ازدواج کردم ولی بعد فهمیدم که همسرم همراه و تکیه‌گاهم نیست.

یک زن متقاضی طلاق در دادگاه خانواده گفت: برای اینکه از خانه‌ و خانواده ام فرار کنم ازدواج کردم ولی بعد فهمیدم که همسرم همراه و تکیه‌گاهم نیست.

مقتول شوهر خاله همسرم بود، اما حس خوبی به او نداشتم. خیلی مرموز و شبیه جادوگر‌ها بود. روز حادثه وقتی فهمیدم در خانه تنهاست به خانه‌شان رفتم و در فرصتی مناسب با چوب به جانش افتادم و چند ضربه به سرش زدم و وقتی دیدم او دیگر نفس نمی‌کشد به سرعت از خانه‌اش خارج شدم و فرار کردم.

زن میانسال با مراجعه به پلیس از شوهر خسیسش شکایت کرد و گفت دیگر نمی‌توانم تحمل کنم و طلاق می خواهم.

زن میانسال با مراجعه به پلیس از شوهر خسیسش شکایت کرد و گفت دیگر نمی‌توانم تحمل کنم و طلاق می خواهم.