یادداشت‌های اسدالله علم: امروز عصر.... شاهنشاه فرمودند: چیز عجیبی است اسامی تو و نخست وزیر و چند نفر  دیگر که در لیست ترور شدگان بختیار بود، حالا اشخاص دیگر به روزنامه‌ها تلفن می‌کنند  و میگویند چرا اسم ما را ننوشته‌اید؟ روزنامه که از خودش در نیاورده است. این فکر ایرانی است که موقعی که دیگر خطری نیست، …

یادداشت های علم: مقدار خیلی زیادی کار عقب افتاده بود. شرفیابی من طول کشید. از جمله کارهای مربوط به خرید سیصد تانک چیفتین از انگلستان و خاتمه کار [شبکه مخابرات] که بالاخره به صورت [دربست] turn key هر دو فاز آن در حدود دویست ملیون دلار تمام بشود و تلگرافات خارجی و کارت‌های کریسمس شاهنشاه و هدایا و غیره …

یادداشت‌های اسدالله علم: روز ۱۴ دسامبر ۱۹۷۰ - در همین اثناء که من موفق شده ام یادداشت روزانه بنویسم_ابان، وزیر خارجه اسرائیل به ایران آمد. چون وسیله خود من خواسته بود که بیاید و شرفیاب شود، تا روز ورود او وزارت خارجه اطلاع نداشت. مصراً خواسته بود که مرا ببیند. من می‌دانستم شاهنشاه خوششان نمی‌آید، چون …

یادداشت‌های اسدالله علم: در جنوب بودیم. شاهنشاه قبلاً به من فرموده بودند که در غیاب شهبانو به طور  محرمانه به کیش می‌رویم. عرض کردم: مگر ممکن است موکب شاه را محرمانه نگاه  داشت؟ فرمودند: پس چه کار کنیم؟ عرض کردم: می‌توانیم برنامه داشته باشیم. بنابراین  من این برنامه را درست کردم_برای افتتاح کارخانه کاغذسازی …

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. راجع به این که اوضاع قیمت گذاری نفت پان آمریکن را هنوز  شرکت نفت حل نکرده است، گزارش دادم. شاهنشاه خیلی عصبانی شدند، فرمودند: به اقبال ابلاغ کن همین امروز باید کار را تمام بکند.

یادداشت‌های اسدالله علم: کارهای فوری جاری را عرض کردم. وضع دانشگاه تهران بد است. شاهنشاه عصبانی هستند.

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. فرمودند: سفیر انگلیس را احضار کن و چند موضوع از او بپرس. اول این که کار جزایر چه شد؟ دیگر این که بهتر است معامله تانک [چیفتین] را زودتر تمام کنند. این قدر چانه نزنند و نگویند اگر به ایران ارزان بفروشیم، سابقه برای کشورهای دیگر خواهد شد.

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. فرمودند: سفیر انگلیس را احضار کن و چند موضوع از او بپرس.  اول این که کار جزایر چه شد؟ دیگر این که بهتر است معامله تانک [چیفتین] را زودتر  تمام کنند. این قدر چانه نزنند و نگویند اگر به ایران ارزان بفروشیم، سابقه برای کشورهای  دیگر خواهد شد.

یادداشت‌های اسدالله علم: امروز صبح سلام خصوصی عید فطر بود. هیئت دولت و فرماندهان و سفرای اسلامی شرفیاب شدند. شاهنشاه از جریان دیشب خیلی اوقات تلخ بودند. ظهر علیا حضرت شهبانو برای یک مسافرت غیر رسمی به اتفاق خانم فریده دیبا مادرشان به مسکو تشریف بردند. ده روز خواهند ماند...

یادداشت‌های اسدالله علم: فرمودند: خدا بزرگ است. عرض کردم: صحیح است ولی فراموش نفرمایید که شما پس از رفتن اعلیحضرت فقید هفتاد ملیون تومان در اختیار خود داشتید که معادل هفتصد ملیون تومان امروز است و این پول به شاهنشاه خیلی قدرت داد، در آن ایامی که نه از نفوذ رضاشاه چیزی مانده بود و نه از ارتش رضاشاه. فرمودند: …

یادداشت‌های اسدالله علم: فرمودند: به سفیر آمریکا بگو حرفهای عجیب می‌شنوم، منجمله این که در [محافل وزارت خارجه آمریکا] گفته شده است فانتوم دادن به ایران [تحریک آمیز] provocative است. [شعله افکن] flame thrower یک اسلحه تعرضی است - در صورتی که شعاع عمل آن بیش از بیست و چهار متر نیست. گویا جلوی آن را …

یادداشت‌های اسدالله علم: فرمودند: به سفیر آمریکا بگو حرفهای عجیب می‌شنوم، منجمله این که در [محافل وزارت خارجه آمریکا] گفته شده است فانتوم دادن  به ایران [تحریک آمیز] provocative است. [شعله افکن] flame thrower یک اسلحه  تعرضی است - در صورتی که شعاع عمل آن بیش از بیست و چهار متر نیست. گویا جلوی  آن را …

اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.

یادداشت های اسدالله علم: راجع به کنترات معادن مس سرچشمه او امری فرمودند که به وزیر اقتصاد و انگلیس‌ها ابلاغ کنم که بهره برداری نباید طوری باشد که قسمتهای خوب اول کار بهره برداری بشود و قسمت‌های بد به آخر بماند. بعد هم اگر انگلیس ها می‌خواهند با ما شریک بشوند باید تا آخر کار بمانند.

یادداشت‌های اسدالله علم: سر ناهار شاهنشاه رفتم‌. عرض کردم: در مانیل، پایتخت فیلیپین، به جان پاپ  سوء قصد شده است. یک نفر خواسته با دشنه او را بکشد، موفق نشده است. این شخص در لباس کشیش بوده است، اهل بولیوی و معتقد است که مذهب خرافات است و باید  پیشوایان آن را از بین برد. فرمودند: فوری تلگراف خوشوقتی ما …

یادداشت‌های اسدالله علم: فرمودند: سفیر آمریکا را بخواه و به او بگو، اولاً موضوع خرید اسلحه ما به کجا رسید؟ ثانیاً در تعلیم خلبان‌های ما در آمریکا عده ما بسیار کم است - فقط ۸۱ نفر؛ ثالثاً حالا که قرار شده شرکت‌های نفتی [اضافه برداشت] به ما اجازه بدهند، ما می‌توانیم نفت بیشتری بفروشیم و هواپیما‌های بیشتری …

یادداشت‌های اسدالله علم: شاه فرمودند: فکر میکنم انگلیس‌ها ما را لو دادند. آنها این جا از جریان مطلع شدند و چون حسن البکر ولو به ظاهر به آن‌ها فحش می‌دهد، نوکر آن‌هاست، مطلب ما را به آنها گفتند.

یادداشت‌های اسدالله علم: راجع به والاحضرت اشرف که حالا نیویورک هستند و رئیس دلگاسیون ایران در سازمان می‌باشند و از ریاست مجمع سازمان ملل منصرف شده‌اند و میخواهند نماینده دائمی ایران در سازمان بشوند - جای سفیر فعلی آقای وکیل - فرمودند: این خواهر من دیوانه شده است. چون جوانی او از دست رفته و یائسه شده …

یادداشت‌های اسدالله علم: راجع به والاحضرت اشرف که حالا نیویورک هستند و رئیس دلگاسیون ایران در  سازمان می‌باشند و از ریاست مجمع سازمان ملل منصرف شده‌اند و میخواهند نماینده  دائمی ایران در سازمان بشوند - جای سفیر فعلی آقای وکیل - فرمودند: این خواهر من  دیوانه شده است. چون جوانی او از دست رفته و یائسه شده …

یادداشت‌های اسدالله علم: وضع خاورمیانه و فدراسیون مصر و لیبی و سودان را بررسی کردیم... گویا سوریه هم علاقه دارد به آن بپیوندد. فرمودند: شاید واقعاً راه حل همین باشد. یعنی جمعیت و تکنولوژی مصر، غذای سودان و پول نفت لیبی بالاخره مصر را سرگرم کند که به خودشان برسند و به جایی کاری نداشته باشند. مگر سوریه …

ادداشت‌های اسدالله علم: یکی از روز‌ها سفیر انگلیس به من گفته بود کـه مـن [قویاً توصیه] strongly advise میدهم که با شرکت‌های نفتی قطع نکنید. شاه از این حرف به شدت برآشفتند. فرمودند: مادر شما را فلان خواهم کرد که دیگر [قویاً توصیه] ندهید. با آن که شاه خیلی مؤدب و باوقار است، ولی به حدی عصبانی شدند که …

یادداشت‌های اسدالله علم: شاهنشاه از من سؤال فرمودند: دیشب خبر رادیو را شنیدی؟... وزیر خارجه مصر در سازمان ملل فحش زیادی به آمریکا داده بود، بعد هم با نیکسون با تلفن صحبت کرده و نیکسون اظهار امیدواری نموده است که روابط ما با مصر خوب خواهد شد. فرمودند: پس چرا ما فحش و فضیحت ندهیم؟ عرض کردم در شأن اعلیحضرت …

شبی که همدان بودیم، یک هواپیمای ما ربوده شد و تحت هدایت سه دانشجوی ایرانی به بغداد برده شد. خاک بر سر این جوان‌ها! لااقل یک جای دیگر برو، چرا به بغداد می روی؟ حالا که بروند، پشیمان خواهند شد. [عراق] مملکت حیوانات است، یعنی هیئت حاکمه آن حیوان‌های درنده هستند. حالا زن و بچه بختیار را نگه داشته‌اند و …

یادداشت‌های اسدالله علم: موضوع این است که پریشب مأمورین پلیس به یک کاباره که مظنون به فروختن هروئین است ریخته و آن جا را بسته‌اند - کی کلاب Key Club بسیار هم کار خوبی کرده‌اند به خصوص که، چون صاحب این کلوب یکی از کلفت‌های سابق والاحضرت شاهدخت اشرف است مردم هزار جور حرف مفت میزدند.  گویا شاهنشاه اظهار …

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه فرمودند: کاغذی که ناصر به ملک حسین نوشته شنیدی؟... ([ناصر] از طرف سران عرب که در قاهره جمع هستند به ملک حسین حمله شدیدی برده است). فرمودند: واقعاً آدم پدر سوخته ایست. هم خودش ملک حسین را تشویق به این کار کرده و هم خودش دلش می‌خواهد فدائیین ضعیف بشوند …

یادداشت‌های اسدالله علم: شاهنشاه از این که وضع اردن بهتر است، خیلی خوشحال هستند. یک نفر آمریکایی که به وضع خاورمیانه خیلی وارد است، به من می‌گفت سوری ها با نظر موافق روس‌ها به اردن وارد شدند. به شاهنشاه عرض کردم. فرمودند: باور نمی‌کنم، مزخرف می‌گوید. زیرا ما با روس‌ها مستقیماً صحبت کردیم و آنها مایل …

کارهای جاری باقی ماند. شاهنشاه فرمودند: عصر که جشن شروع سال تحصیلی دانشگاه تمام می‌شود بیا منزل مادرم، کارهای جاری را آن جا بگو. من ساعت هفت، پس از خاتمه مراسم جشن به آن جا رفتم. یک ساعت و نیم تمام کارهای معوقه را .... عرض کردم و اجازه گرفتم فردا برای اخذ درجه دکترای افتخاری [از] دانشگاه پهلوی، به شیراز …

ادداشت‌های اسدالله علم: شرح مذاکرات مهمانی دیشب را دادم، که یک مطلب اساسی مورد مذاکره بود و آن این که لوس می‌گوید، شاهنشاه ایران فرموده اند اگر قوای انگلیس با بعضی شیوخ قرار ببندد و بماند - قرار داد دو طرفی - ما حرفی نداریم. می‌خواهم در این مطلب کاملاً روشن شوم. وقتی عرض کردم، شاهنشاه فرمودند: اشتباه …

یادداشت‌های اسدالله علم: هنگام صرف صبحانه در هواپیما، شیشه‌ جلوی خلبان ترکید. خوشبختانه در هم نریخت و سوراخی باز نشد. با احتیاط مراجعت کردیم. اگر سوراخ باز می‌شد، هوای فشرده داخل کابین، خلبان را بیرون می‌انداخت.

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه خوشحال [بودند]. عرض کردم: معلوم شد مسلماً روس‌ها علاقه‌مند به صلح هستند که.... با همه وعده به فدائیان، عملی نمی‌کنند. شعر  مولوی را برای شاهنشاه خواندم.

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح سواری رفتم ولی تنها نبودم، از سفیر انگلیس و سفیر آلمان دعوت کرده بودم با  من به سواری بیایند. وقتی سفیر انگلیس آمد، دیدم سر ویلیام لوس نماینده عالیرتبه وزارت خارجه انگلیس در خلیج فارس را هم آورده است. دو ساعتی سواری کردیم ولی مطلب مهمی گفت و گو نشد. سفیر انگلیس به من گفت: …

یادداشت‌های اسدالله علم: ناهار صدر اعظم افغانستان مهمان شاهنشاه بود. من هم بودم. مثل این که نمی خواهد  قضیه هیرمند را به [آن] صورت که من پارسال عرض کرده بودم، یعنی خرید آب از طرف ما بعد از امضای مقدماتی قرارداد تقسیم آب، حل بشود. با آن که اعلیحضرت پادشاه افغانستان هم قول صریح به من داده بود که.... [این …

تقریبا هیچ وقت دربارۀ اشرف پهلوی چیزی از سر تایید نمی‌گویند و ترجیح می‌دهند دربارۀ او سکوت کنند. یعنی در بازخوانی تاریخ، به سراغ اشرف نمی‌روند چراکه می‌دانند خواهر مقتدر شاه بدنام‌تر از آن است که بتوان از او اعادۀ حیثیت کرد. در واقع هم‌زدنِ آش اشرف صرفۀ سیاسی ندارد و پهلوی‌گرایان هم می‌دانند که خدوم …

یادداشت‌های اسدالله علم: والاحضرت شاهدخت اشرف، رئیس هیئت نمایندگی ایران در اجلاس مجمع سازمان ملل شده اند. وزیر خارجه - زاهدی - فوق العاده ناراحت است و کارشکنی می‌کند. اردشیر زاهدی با والاحضرت شاهدخت اشرف فوق العاده دشمنی دارد، چون خیال می‌کند باعث طلاق والاحضرت شهناز از او، والاحضرت اشرف بودند.

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح زود هم سفیر آمریکا را خواسته بودم. نتیجه مذاکرات با او را هم عرض کردم که باز می‌گفت بیش از این فعلاً پولی نیست. از جواب کنسرسیوم در  اکتبر هم بی خبر است. شاهنشاه خیلی بر آشفته، فرمودند: من فکر می‌کنم.... برنامه ای که [برای] ارتش داریم [که] لااقل تا دو سال دیگر [برای] جنگ‌های …

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. فرمودند: سفیر آمریکا را بخواه و به او بگو، همان طور که گفته‌ام کمک [بانک صادرات و واردات] کافی نیست. [برای] احتیاجات نظامی ما که دارد وسیله کمیسیون مشترک آمریکایی و ایرانی برآورده می‌شود، به هیچ وجه سیصد میلیون دلار کفایت نمی‌کند. اگر فکر دیگری نشود، ما برای خرید …

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح شهبانو به رامسر تشریف بردند که کنگره پزشکی رامسر را افتتاح فرمایند. بنابراین قرار گذاشتیم با شاهنشاه بعد از ظهر گردش برویم و ساعت ۶٫۳۰ هم از مؤسسه اطلاعات بازدید فرمایند. ظهر خبر شدم که علیا حضرت به جای ساعت ۵، ساعت ۳ بعد از ظهر مراجعت می‌فرمایند. به شاهنشاه عرض کردم: در …

یادداشت‌های اسدالله علم: در این چند روز گذشته من از این پیش آمد دیوانه شده بودم. در شرفیابی امروز عرض کردم: چرا امر صادر می‌فرمایید و بعد لغو آن را به طرف ابلاغ می‌فرمایید؟ من به جهنم، بعدها اجراء اوامر خودتان به تأخیر می‌افتد و خراب می‌شود. فرمودند: کی چنین کاری شده؟ چند مثال فوری عرض کردم که تصدیق …

یادداشت‌های اسدالله علم: من برای سپهبد نصیری رئیس سازمان امنیت که عامل مهمی در کشته شدن بختیار بود، استدعای درجه کردم. شاهنشاه خندیدند و فرمودند: [بابت] کودتای پارسال ما که در عراق شکست خورد، من باید نصیری را اعدام کرده باشم! عرض کردم: خیانتی که نکرد نقشه اش بر اثر بی تجربگی عواملش مواجه با شکست شد. …

یادداشت‌های اسدالله علم: راجع به جزایر گفت: ما فشار زیادی به شارجه و رأس الخیمه وارد کرده ایم و حتی به آنها گفته ایم اگر با ایران کنار نیایید، بدانید که آنها آن جا را اشغال می‌کنند. ولی این بدبخت ها رضایت یک کشور عربی دیگر را در این خصوص جستجو می‌کنند که همان عربستان سعودی است. سعودی ها هم چیزی نمی‌گویند، …

یادداشت‌های اسدالله علم: شهبانو از شیراز مراجعت فرمودند. عرض کردم: حسب الامر همایونی، معلم شرعیات برای والاحضرت همایونی انتخاب کرده‌ام. شهبانو قدری ناراحت شدند که چرا قبلاً در این مورد حضورشان چیزی عرض نکرده بودم. من، چون این احساس را کردم عرض کردم، فکر می‌کردم در این خصوص شاهنشاه با علیا حضرت مذاکره …

یادداشت‌های اسدالله علم: شاهنشاه فوق العاده نگران وضع اردن بودند. فرمایشاتی فرمودند که به سفیر آمریکا بگویم: آیا با وضع این اندازه در هم بر هم باید وضع دفاعی ما طوری باشد که فقط برای هشت روز جنگ، مهمات داشته باشیم؟ آخر ما که از شما چیزی و کمکی نمی‌خواهیم، می‌گوییم نفت ما را ببرید و پول ما را بدهید که …

یادداشت‌های اسدالله علم: خلاصه مذاکرات با سفیر آمریکا را عرض کردم... شاهنشاه نگران وضع اردن هستند و خیلی خوشحالند که ملک حسین التیماتوم سختی به چریک‌ها و هم‌چنین به عراقی‌ها داده است. عرض کردم ملک حسین قدرت اخلاقی ندارد. فرمودند: بدبخت چه کند؟ از هیچ جا ـ منظور سیاست‌های خارجی است_ یک راهنمایی مطمئن …

یادداشت‌های اسدالله علم: ارتش ما بیش از هشت روز ذخیره مهمات برای جنگ ندارد. به علاوه حالا ناصر می‌خواهد در خصوص خلیج فارس و تقسیم آن جا به مناطق نفوذ ما و آنها با ما وارد مذاکره شود - همان مطلبی که در یادداشتهای روز قبل نوشتم، حالا شاهنشاه توجه فرموده اند.

یادداشت‌های اسدالله علم: ارتش ما بیش از هشت روز ذخیره مهمات برای جنگ ندارد. به علاوه حالا ناصر می‌خواهد در خصوص خلیج فارس و تقسیم آن جا به مناطق نفوذ ما و آنها با ما وارد مذاکره شود - همان مطلبی که در یادداشتهای روز قبل نوشتم، حالا شاهنشاه توجه فرموده اند. در صورتی که ما می‌خواهیم هیچ نفوذی این جا نباشد …

یادداشت‌های اسدالله علم: فرموده بودند: [ضمن] مذاکره با سفیر آمریکا بگویم، شنیده‌ام شما با روسها کاملاً ساخت و پاخت کرده اید. آیا راست است؟ من به صورت دیگری گفتم. در مورد عراقی‌ها و چریک‌های فلسطینی در اردن حرف زدم و گفتم: اگر با روسها ساخته اید بهترین کار این است که حالا قال چریکها را از اردن بکنید. …

یادداشت‌های اسدالله علم: مذاکرات با [ کاردار] انگلیس را گفتم، فرمودند: بسیار خوب جواب دادی، هنوز هم کم گفتی. به هر صورت به او بگو اگر نفت بیشتری چنان که سابقاً خواسته ایم بردید، از شما اسلحه خواهیم خرید _منظور شاهنشاه تانکهای [چیفتین] Chieftain است که خیلی عالی هستند_ و الا هیچ. بعد فرمودند: سفیر که …

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه فرمودند: مصری‌ها خیلی ماتحت ما را لیس می‌زنند! عرض کردم: از چه لحاظ می‌فرمایید؟ فرمودند: خیلی تملق می‌گویند و به ما می‌گویند بیایید تکلیف خلیج فارس را با هم تعیین کنیم. عرض کردم: جرأت جسارت ندارم، ولی اگر اجازه بفرمایید عرض کنم، مطلب برعکس است. با تعجب …

یادداشت‌های اسدالله علم: گفتم اگر من جای تو بودم، روزی که وزیر خارجه در کراچی به تو فحش داد، از قرار حق و حساب او را تنبیه میکردم، یعنی امر میدادم آن قدر چوب به ماتحت او بزنند که به پای مرگ برسد. هر چه شاهنشاه بعد می‌فرمودند، اطاعت میکردم ولی از او نمیخوردم. بعد هم تو میخواهی همه مردم را راضی کنی و این …

یادداشت‌های اسدالله علم: به محض آن که شرفیاب شدم. شاهنشاه فرمودند: اتهاماتی که مصر به عراق زده است خواندی؟ عرض کردم: خواندم. فرمودند: دیدی این ها هم می گویند رژیم بعثی عراق نوکر انگلیس هاست نه روس‌ها. عرض کردم: بلی ولی حالا اینها با هم دشمن هستند. فرمودند: خیر این طور نیست، من اطلاعات دیگری هم داشتم …

یادداشت‌های اسدالله علم: عرض کردم: قتل بختیار انعکاس عجیبی در مردم کرده است. یک عده زیادی که از کشته شدن این آدم شقی خوشحال هستند یک عده دیگر هم از این قدرت عجیب دستگاه شاهنشاه ماستها را کیسه کرده اند، حتی می گویند آن دو نفر جوانی که هواپیمای ملی ما را [ربودند]، مأمور ساواک بودند که خواستند رد گم کنند …

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح شرفیاب شدم. خبر قطعی رسیده است که بختیار مرده و عملش تمام شده است. نمی‌دانم باز هم تا چه حد آن را بپذیریم، به عرض رساندم. شاهنشاه هم مردد بودند و باور نمی‌فرمودند.

یادداشت‌های اسدالله علم: سفیر انگلیس راجع به جزایر مطلب دیگری هم میگفت، که باید عربستان سعودی در این امر به شیوخ شارجه و رأس الخیمه فشار بیاورد. گفتم چرا؟ گفت: اینها یک کشور عربی را می خواهند که در این امر از آنها پشتیبانی کند، ولی سعودی ها بازی در می آورند. بعد ببینیم چه میشود.

یادداشت‌های اسدالله علم: عصری سفیر آمریکا را خواستم و اوامر شاهنشاه را به این شرح ابلاغ کردم: لایحه اعتبارات ما برای خرید اسلحه در سنای آمریکا مانده است، تکلیف چیست؟ - برحسب قانون خاصی که به FMS معروف است آمریکا به ما اعتبار می دهد. چه طور در مورد اسپانیا وقتی قانون FMS گیر می‌کند، می‌گویید [بانک صادرات …

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح پس از ملاقات‌های بی حد و حساب و جواب به گل‌هایی که برایم فرستاده اند، شرفیاب شدم.. شاهنشاه از بی خوابی شکایت فرمودند. فرمودند: در مازندران خوب می‌خوابیدم، این جا نمی‌خوابم. البته در هر دو محل دوای خواب میل می‌کنند، تنها در آن جا وقتی بیدار می‌شدند _برای ادرار ریختن_ باز هم …

یادداشت‌های اسدالله علم: سفیر پاپ به من گفت: پاپ که از فیلیپین بر می‌گردد با آن که دعوت هیچ کشور خاور دور و میانه، مخصوصا کشور‌های اسلامی، را نپذیرفته است، ولی اگر شاهنشاه دعوت بفرمایند، ممکن است بیاید، چون به شاهنشاه احترام خاص دارد.

یادداشت‌های اسدالله علم: سفیر آمریکا به من گفته بود به عرض برسانم، دو ژنراتور یکصد و پنجاه هزار کیلو واتی از ژنرال الکتریک خریداری شود، چون اکازیون است- برای [نیروگاه]شهریار. فرمودند: من با آمریکایی‌ها خیلی عصبانی هستم. عرض کردم: میدانم، جواب نیکسون را که در غیبت من رسیده بود، دیدم، وعده سر خرمن است

یادداشت‌های اسدالله علم: روزی که در بغداد برای شکار به خارج رفته بودند... کسی که [او] خیال می‌کرد از همه.... به او نزدیکتر است و از ایادی ما بود، او را زد. متأسفانه این مرد پوست کلفت نمرده است. ولی من عقیده دارم که خواست خداست برای این که بیشتر رنج و عذاب ببرد. بالاخره می میرد. این آدم شقی خیلی مردم …

یادداشت‌های اسدالله علم: خاطرم نمی‌رود هفده سال قبل من در انگلیس بودم و حسب‌الامر شاهنشاه با گیتسکل، رئیس حزب کارگر مذاکره می‌کردم-چون قرار بود در ایران حزب اقلیت را من تشکیل بدهم که خود تفصیل زیاد دارد که بعد‌ها چه شد و چه کردم و به کجا کشید که در جای دیگر خواهم نوشت، به هر صورت خود غلط بود آن چه ما …

سعید خادمی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت: در یک جمله‌ی نامرتبط با این یادداشت و با علم حداقلی به محدودیت های آقای وزیر، امیدوارم او شتاب بیشتری به فرآیند انتصابات و عزم بیشتری به بهره بردن از چهره های توانمند همسو با دولت، اختصاص بدهد. از طرفی معتقدم نقد و نسبت غیر دقیق،

یادداشت‌های اسدالله علم: در پاریس از دوستم بسیار رنجیدم و احساس می کنم دیگر روابط ما مثل گذشته نیست به او این احساس خود را گفتم و او هم به ظاهر البته بسیار ناراحت شد. شعر سعدی به یادم آمد:  به هیچ یار مده خاطر و به هچ دیار/ که بر و بحر فراخ است وآدمی بسیار

یادداشت‌های اسدالله علم: در رامسر یک شب سر شام به من فرمودند: پس تو چرا برای معالجه نمی روی؟ عرض کردم: خواهم رفت، فرمودند: با سلامتی خودت شوخی نکن، زودتر برو. عرض کردم: روز سه شنبه از تهران به پاریس خواهم رفت که در بیمارستان آمریکایی، یک چک آپ اساسی بکنم.

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح سفیر آمریکا را خواستم و تقریباً همه این مطالب را به او گفتم، به اضافه این که هنوز هم از طرف شما کمک قابل ملاحظه‌ای نمیشود، نه از جهت اعتبار خرید اسلحه و نه از جهت فشار به شرکت‌های نفتی که نسبت بیشتری ببرند. مخصوصاً حالا که نفت لیبی کمتر استخراج می‌شود، چرا جای آن را از نفت …

یادداشت‌های اسدالله علم: گفتم: هرچه باشد در ایران هم افکار عمومی هست، ما که نمی توانیم دائماً بازنده باشیم. من از جهت وزیر دربار که حافظ منافع رژیم است، به شاهنشاه مشورتاً عرض خواهم کرد اگر انگلیس ها عملی نکردند به زور متوسل شوند. گور پدر هرچه عرب است.

دکتر عزیز نجف پور آقابیگلو دانش آموخته حوزه مهندسی و فلسفه علم و فناوری است و در طی این سال‌ها در حوزه نظریه و حکمرانی فضای مجازی مقالات و یادداشت‌های زیادی را منتشر کرده است.

یادداشت‌های اسدالله علم: امشب فکری به خاطرم رسید. شاهنشاه عملاً اسیر دستِ گارد محافظ خود است. باید فکر بکنم، دسته دیگری که بتواند عملاً دسته کوچکی از افراد گارد را خنثی بکند به وجود بیاورم. این فکر عمیقاً مرا مشغول داشته است.

یادداشت‌های اسدالله علم: امشب فکری به خاطرم رسید. شاهنشاه عملاً اسیر دستِ گارد محافظ خود است. باید فکر بکنم، دسته دیگری که بتواند عملاً دسته کوچکی از افراد گارد را خنثی بکند به وجود بیاورم. این فکر عمیقاً مرا مشغول داشته است.

یادداشت‌های اسدالله علم: شاهنشاه در بروکسل سر [دو گلاس هیوم] Douglas Home، وزیر خارجه انگلیس را به حضور پذیرفتند. از مذاکرات با او خیلی راضی بودند. سفیر انگلیس که برای مشورت در امور خلیج فارس به انگلیس خواسته شده بود، به نظرم این ابتکار را به خرج داده است. شاهنشاه می فرمودند: به نظر می‌رسد خیلی از نظرات …

یادداشت‌های اسدالله علم: از صبح دوشنبه ۱۵ تا امروز چهارشنبه به کلاردشت آمده استراحت می‌کنم، خیلی ضعیف و بیحال شده ام.... کلاردشت مثل بهشت است... از دوستان فقط دکتر علینقی کنی و سلیمانی همراه هستند، بسیار خوش می‌گذرد. 

یادداشت‌های اسدالله علم: روز چهارشنبه سفیر آمریکا دیدنم آمد با آن که حال نداشتم او را در اطاق خواب پذیرفتم جواب دستخط اعلیحضرت همایونی را نیکسون به اختصار نوشته بود که در فکر هستیم به چه نحو مطالبی را که مرقوم فرموده اید حل کنیم این دفعه جواب سریعی داده بود

دانشگاه شهید بهشتی در روزهای آغازین آذر ۱۴۰۳ زمینه‌ساز پیوند کارجویان و کارفرمایان در نمایشگاه کار شد. دومین نمایشگاه کار دانشگاه شهید بهشتی که با همراهی پارک علم و فناوری این دانشگاه، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، بنیاد ملی نخبگان استان تهران و ایران‌تلنت برگزار شد، فضایی برای تعامل سازنده صنعت و دانشگاه …

یادداشت‌های اسدالله علم: شاهنشاه همیشه می‌فرمایند کاش درگیری آمریکایی‌ها در این جبهه‌های جنوب شرقی آسیا نبود، قدری جلوی روس‌ها در خاورمیانه در می‌آمدند من عرض میکنم جنبه بد مداخلات ناروای سابق آنها را هم فراموش نفرمایید. به هر حال وضع عجیبی است. خدا به خیر بگذراند خیلی بوی باروت به مشام میرسد.

یادداشت‌های اسدالله علم: عجب این است [که] انگلیسی‌ها در مورد سیاست شرق سوئز خودشان... به کلی سکوت کرده اند، نه می‌گویند می‌مانیم، نه می‌گویند می‌رویم، مخصوصاً راجع به خلیج فارس.

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح شاهنشاه به سفر فنلاند تشریف بردند. دیگر به چه امید در این شهر توان بود؟ واقعاً به من سخت می گذرد. یقین دارم چون من در قلبم شاه را دوست دارم، او هم مرا دوست می دارد. جای خانم علم را در منزل خالی میبینم، اگر این زنها معقولانه عمل کنند، محال است انسان از آنها سیر بشود

یادداشت‌های اسدالله علم: به اعتقاد من چرا باید این همه به طرف عرب‌ها برویم؟ ما مسلمانیم و این عرب‌ها اول خودشان را عرب، بعد مسلمان می‌دانند. می‌خواهند اسلام را رنگ عرب بدهند در صورتی که عرب باید مسلمان باشد. شعر معروف فرخ را برای شاهنشاه خواندم: «یارب عرب مباد و دیار عرب مباد...» فرمودند: آخر منافع مشترک …

یادداشت‌های اسدالله علم: بعد از ظهر، سفیر آمریکا را خواستم و تمام مطالب شاهنشاه را گفتم. به من گفت: دو نفر از معاونین رؤسای دو شرکت بزرگ آمریکایی را به این جا خواسته [بوده تا] به آنها بگوید وضع اعراب و آینده خلیج فارس چیست. آنها هم تصدیق کرده اند با سابقه ای که اعراب دارند به هیچ وجه نمیتوان به آنها …

یادداشت‌های اسدالله علم: سفیر انگلیس دیدنم آمد خبر خوشی آورد که ما گرچه موفق نشدیم از سفر شیخ رأس الخیمه به بغداد جلوگیری کنیم ولی به هر حال فشار از همه طرف به او و شارجه راجع به جزایر تنب و ابوموسی وارد میکنیم و امیدوارم با این فرمولی که شما گفته اید - اشغال مشترک کار حل بشود ما به آنها گفته ایم باید …

یادداشت‌های اسدالله علم: مطالب سفیر غیر رسمی اسرائیل را عرض کردم که گله زیادی از عدم خرید لوازم یدکی هواپیما داشت... میگفت چرا موشک گاوریل که خیلی از مال فرانسوی‌ها ارزانتر و مؤثرتر است از ما نمی‌خرید؟ فرمودند بگو باید صبر کند مذاکرات ما با فرانسوی‌ها تمام شود. من عرض کردم چه لزوم دارد اینها را این قدر …

یادداشت‌های اسدالله علم: در شرفیابی گزارش اختلاف شرکت نفت پان آمریکن را با شرکت نفت ملی عرض کردم... استدعای شرفیابی سفیر پاکستان را عرض کردم که گله داشت توپهای ضد تانکی که وسیلهٔ دولت ایران از اسرائیل خریده اند، اسرائیلی ها تحویل نمی دهند، با آن که به اسم ایران است. فرمودند: آخر اینها دارند علناً با …

یادداشت‌های اسدالله علم: اوقات شاهنشاه را در خصوص این که والاحضرت شهناز صورت اموال خودشان را خواسته بودند تلخ کردم فرمودند هیچ انتقالی نباید بدهید.

یادداشت‌های اسدالله علم: صبح به کار‌های جاری رسیده، شرفیاب شدم. یک نفر سید به نام سعیدی که در منبر فحاشی می‌کرد و از طرف مقامات [انتظامی] دستگیر شده بوده است، در زندان فوت کرد. در این خصوص عرایض زیادی کردم و از این که دستگاه‌های انتظامی در دست ما نیست، خیلی حرف زدم. عرض کردم: شاهنشاه باید تسلّط قطعی …