سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

زمانی مردی در دل تاریخ گفت؛ خدا را، خدا را، درباره یتیمان، مبادا گاه سیر و گاه گرسنه باشند


زمانی مردی در دل تاریخ گفت؛ خدا را، خدا را، درباره یتیمان، مبادا گاه سیر و گاه گرسنه باشند

آن زمان که مردی در دل تاریخ، فرمود: "خدا را، خدا را، درباره یتیمان، مبادا گاه سیر و گاه گرسنه باشند"، این جمله را خطاب به تمام بشریت فرمود، به وارستگانی که فقر را می‌بینند و از …

آن زمان که مردی در دل تاریخ، فرمود: "خدا را، خدا را، درباره یتیمان، مبادا گاه سیر و گاه گرسنه باشند"، این جمله را خطاب به تمام بشریت فرمود، به وارستگانی که فقر را می‌بینند و از دیدنش در رنج می‌افتند و رنج با برخاستن توام است، با تلاش برای رفع رنج، برای مقابله با مشکلی بزرگ.

همتی بزرگ باید تا پیروزی حاصل گردد و صبر نتوان بر این درد داشت، بر درد کودکی‌های فراموش شده، بر درد تنهایی صورت‌های از سیلی سرخ پدران، بر درد نوای محزون مادران تنهایی که بار زندگی بر دوش می‌کشند، بر درد اشک‌هایی که از چشم یتیمان جاریست و لهیب آتشش بر جان آگاهان شعله می‌زند.

صبر نتوان بر این درد، دردی که علی با کوچه گردی‌هایش تسکینش می‌داد. نان و خرما درمان این درد نیست، که برای لختی درد عمیق جانش را آرام می‌کند. با کیسه‌ای که بر دوش می‌کشد، کیسه‌ای که نان و خرما را بهانه‌ای می‌سازد برای بردن ایمان بر دل فقری که با ایمان در یک جا نمی‌گنجد: "هرگاه فقر از دری وارد شود، ایمان از در دیگر خارج خواهد گشت"

علی برای حاشیه نشینان شهر خویش شبانه ایمان می‌برد، عشق می‌برد و عطر قدومش بود که می‌شناختند، نه نامش. مسکینان، علی را با عطر انسانیت می‌شناختند...



همچنین مشاهده کنید