چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

کشمکش میان سنت و تجدد


کشمکش میان سنت و تجدد

نقدی بر کتاب «چاندرا» نوشته «فرانسیس مری هندری»

تاریخ گواه این ادعاست که زنان در بسیاری از فرهنگ‌ها و جوامع جهانی،مورد ظلم و ستم واقع شده‌اند و بر آنها ستم‌های بی‌شماری رفته و در این میان، بوده‌اند زنانی که در برابر این جور ناحق،شوریده‌اند و به‌بهانه حفظ و نجات زندگی خویش قیام کرده‌اند.

داستان کوتاه«چاندرا»،داستان یکی از هزاران زنی است که بهای سنگینی برای بقای زندگی پرداخته‌اند. با این تفاوت که در این داستان،روایت سرراست و بی‌پیچ‌وخمی از زندگی یک دختر یازده‌ساله هندی را پی می‌گیریم که گرچه با رضایت قلبی خود به خانه شوهر می‌رود اما وقتی با مرگ زودهنگام همسرش مواجه می‌شود و بنابر رسم دیرینه‌ای،از حقایق دردناک و وحشتناکی درباره باقی زندگی‌اش آگاه می‌شود،مجبور است به سنت‌های پوچ و ارتجاعی کهنی تن دهد که او را وا می‌دارد تا پایان عمر بیوه باقی بماند و در خانه خانواده شوهرش کتک بخورد و کنیزی آنها را بکند ولی این زندگی ناخواسته، آن چیزی نیست که چاندرا انتظارش را می‌کشید. بنابراین با کمک پیرزنی که در واقع جاری اوست و زندگی‌اش به پایبندی سنت سوخته،از آن زندان و شکنجه‌گاه می‌گریزد.

این فرار می‌توانست تعلیق و هیجان داستان را افزایش دهد ولی نویسنده عملا از آن بهره‌ای نبرده و مسیر سرنوشت چاندرا را در نهایت آرامش به‌سوی نجات و سعادت هدایت می‌کند.

حتی فصل‌هایی که به تشریح اسارت کوتاه‌مدت چاندرا در«جایزالمر» اختصاص داده شده،نمی‌تواند چندان خواننده را به هیجان آورد و او را به خوانش کتاب ترغیب کند.

«مری‌هندری»که متاسفانه شناخت و شناسنامه‌ای از او در کتاب نیامده ولی طبق فیپای کتاب نویسنده‌ای اسکاتلندی معرفی شده،چنانکه از حس و حال کتاب برمی‌آید،ظاهرا خود درگیر ماجرایی مشابه قصه اصلی بوده و به‌نوعی خاطره‌نویسی روی کرده است،منتها برای دوری‌جستن از کسالت خواندن خاطرات یک دختربچه هندی،نوشته‌اش را سر و شکلی داستانی بخشیده تا خواننده بهتر و بیشتر با آن درگیر شود و ارتباط بگیرد.

مسئله آنجاست که نویسنده آنقدر تحت تاثیر نوشته خود بوده که لابه‌لای سطرهایش هرجا فرصتی دست داده، برای شخصیت اصلی‌اش دلسوزی و همذات‌پنداری کرده و حتی از خدایان اسطوره‌ای هند برای نجات و تغییر سرنوشت چاندرا یاری طلبیده.انگار نه اینکه اوست این داستان را می‌نویسد و فرجام همه آدم‌ها به دست او شکل می‌گیرد.از این منظر،کتاب فاقد ارزش ادبی است و معمولا احساسات نویسنده را متجلی می‌کند تا آن‌که روایتگر داستان تلخ شوربختی دخترکی در کشمکش میان سنت و تجدد باشد.نثر کتاب سرشار است از واژه‌های بی‌ضرورت هندی و اسامی خدایان هندی که با توانایی‌های متفاوتشان در لحظات گوناگون به امداد چاندرا می‌آیند.گرچه ترجمه«زیبا گنجی»مثل سوابقش در برگردان کتاب‌های«بادبادک‌باز»و«هزار خورشید تابان»،روان و خوشخوان است اما معلوم نیست چرا دلیل بهره‌گیری از واژگان هندی را در گفت‌وگوها،در پاورقی کتاب یا مقدمه رمان نیاورده تا خواننده از این انبوه لغات هندی و تغییر لفظ ناگهانی آدم‌ها سردرگم نشود. به‌عنوان نمونه،گاهی شخصیت‌ها به یکدیگر«سلام»می‌کنند و جایی دیگر، به‌جای«سلام»،از کلمه«نامسته» استفاده می‌کنند یا همینطور«آچا» به‌جای«باشه»یا«خوبه» و همینطور به‌مرور،هرچه کتاب جلوتر می‌رود، بار کلمات هندی افزایش می‌یابد.

این شکل از ترجمه،فقط می‌تواند گویای مستندبودن و معرفی فرهنگ و زبان هند در کتاب«هندری» باشد.نقطه‌ اوج و قوت کتاب را باید فصلی دانست که چاندرا بر اثر بازیگوشی و بی‌احتیاطی،مخفیگاه خود را ترک می‌کند تا از بازار هدیه‌ای برای تشکر از«سیتا» بخرد،غافل از این‌که برادرشوهرش در کمین اوست تا دوباره چاندرا را به آن زندان ابدی بازگرداند.این صحنه با تمام جزئیاتش چنان دقیق توصیف شده که بی‌درنگ صحنه‌هایی از فیلم‌های شلوغ و پرزد و خورد هندی را به خاطر می‌آورد، با همه رنگ‌بندی‌های شادشان.

«چاندرا» شرح حال یکی از هزاران زنی است که مورد بی‌رحمی و سنت‌طلبی مردان کوته‌اندیش هندی قرار می‌گیرد و شانس با اوست یا شاید هم کار خدایانی نظیر دورگا،شیوا و راما باشد که چاندرا از هر مصیبتی به آنها پناه می‌برد تا عاقبت راهی کشور انگلیس شود و زندگی تازه‌ای را آغاز کند. با این‌همه نوول چاندرا، برای همیشه کتابی یک‌بارْمصرف باقی می‌مانَد که پس از خوانش آن، نه‌چندان از ماجرای غم‌انگیز شخصیت اصلی داستان متاثر شده‌ایم و نه از نثر کتاب و جمله‌ها و شیوه داستان‌پردازی،لذتی برده‌ایم.

ایده داستان چاندرا دقیقا از همان الگوهایی پیروی می‌کند که پیشتر در کتاب‌های بهتری مانند«هزارخورشیدتابان»تجربه شده بود.آنجا نیز زجر و مظلومیت زنان افغان،دستمایه نگارش رمان قطوری از«خالد حسینی» شده بود.

کتاب حاضر بیش از هر چیز،مناسب حال کسانی است که به باورها و خرافات رایج در فرهنگ ملل علاقه‌مندند و اینجا می‌توانند در خلال خوانش داستانی نسبتا کوتاه، با برخی از آنها آشنا شوند.

احمدرضا حجارزاده