یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا
تفاوت بین کودکان در سخن گفتن
همانطور که قبلاً نیز گفته شد، در هیچ مرحلهای به اندازه این دوره (زبان باز کردن) فرق بین کودکان به وضوح مشاهده نمیگردد. یک کودک در ۲ سالگی ۷۰ کلمه و در ۵/۲ سالگی ۳۰۰ کلمه میداند، در صورتیکه کودکی دیگر در ۲ سالگی ۵۰ کلمه و در ۵/۲ سالگی ۱۰۰ کلمه میداند. در هر دو صورت آنها اطفالی طبیعی هستند. حتی ممکن است این تفاوت در تمام عمر باقی بماند. این مسئله در افراد بزرگسال نیز دیده میشود. تعداد کلماتی که یک فرد بزرگسال عادی بهکار میبرد ۱۵۰۰، یک فرد تحصیلکرده، ۳۰۰۰ و یک دانشمند ۵۰۰۰ است.
از کجا این اختلافها پدیدار میشوند؟ پیش از هر چیز باید گفت که استعدادهای شخصی باعث میگردند که گروهی از اطفال زود زبان باز میکنند. در یک خانواده که قطعاً شیوه تربیت تمام کودکان یکسان است بهطور محسوس دیده میشود که بین کودکان، خواهر بزرگتر در یک سالگی ۵ کلمه ادا میکرده و آنها را میشناخته است، در صورتیکه برادر کوچکتر در ۵/۱ سالگی تنها دو کلمه تلفظ میکند. اما باید توجه داشت که استعدادهای فردی برای توجیه این مسئله کافی نیست. نقش اطرافیان نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. برای اینکه کودکی بتواند بهطور طبیعی حرف بزند احتیاج به محبت و تفاهم دارد. همچنین باید حرف زدن دیگران را بشنود و با او صحبت کنند و به سؤالهای وی پاسخ دهند و او را تشویق به حرف زدن کنند. البته تمام این اعمال بایستی با لحنی محبتآمیز و بدون تغییر کلمهها انجام گردد.
مسلم است که وقتی به کودکی به مهربانی میگویند: ”برو دستهایت را بشور و بعد بیا به من کمک کن تا میز را بچینم... خیلی خوب حالا برو بنشین. من میروم سوپ را بیاورم. مواظب باشد، خودت را نسوزانی!... آفرین! حالا مثل یک دختر خوب و بزرگ غذایت را بخور“، یک چنین کودکی پیشرفت قابل توجهی دارد تا طفلی که بهدست پرستار و خدمتکار منزل که نسبت به کودک نیز بیتفاوت هستند سپرده شده است و بدیننحو صحبت میکنند: ”سوپت را بخور، جیش کن... عجله کن... خجابت نمیکشی! دست تو بشور زود، زود!... اَه بچه بد! باز لباست را لک کردی، تکان نخور، الان پاکش میکنم... پیشبندت را کثیف کردی!“
همچنین در برخی از مهدکودکها که مسئولان فرصت کافی برای حرف زدن با کودکان را ندارند و در منزل نیز با آنها صحبت چندانی نمیکنند، در نتیجه کودکان در مورد زبان پیشرفت فوقالعادهای نخواهد کرد و حتی اطفال گوشهگیر و کمحرف خواهند شد. روانشناسان بر این عقیدهاند که گاهی اشکالاتی که در موقع خواندن و نوشتن برای برخی از کودکان ایجاد میشود در اثر تأخیر در حرف زدن و بیتوجهی اطرافیان است. زمانیکه احساس کردید که فرزندتان به مرحله حرف زدن رسیده (درک این مسطلب بسیار آسان است: کودک از شما سؤالهای فراوان میکند و با شوق بسیار منتظر پاسخهای شما است) با او اغلب خیلی روشن و با صبر و حوصله صحبت کنید. وقتی کلمههای روزمره مانند: خواب، آب، نان، تشنه و غیره را یاد گرفت، کلمههای جدید را به او یاد دهید. این امر باعث تکامل هوشی وی میگردد.
لحظهای میرسد که ذهن طفل برای رشد و نمو و توسعه نیاز به کلمه دارد، همانطور که بدن جهت شکوفائی محتاج به غذا است. این مقایسه زیاد هم اغراقآمیز نیست. در اینجا بهشرح این مطلب میپردازیم:
کودک پیدرپی سؤال میکند - هر چند که سؤالهایش هنوز هم نظم چندانی ندارد. اما کنجکاویاش پایانی ندارد. با همه نیرویش میخواهد اسم همه چیز را بداند، همانگونه که بیشتر از لمس کردن و دست زدن به چیزها خسته نمیشد. این کنجکاوی کاملاً طبیعی است و فقط در کودکان عقبافتاده و ناقص وجود ندارد. وقتی کودک شیئی را نشان میدهد و از مادر خود میپرسد: ”این چیه... این چیه؟...“ مادر به او اسم شیئی را میگوید، و تقریباً همیشه همراه این پاسخ توضیحی نیز میدهد که مثلاً: ”اسم این جاروبرقی است و کارش جمع کردن آشغال و خاک است“. حتی اگر این توضیح هم داده نشود کودک توجه میکند چگونه پریز را به برق میزنند، روی یک تکمه فشار میدهند و از یک اتاق به اتاق دیگر میروند. خیلی زود متوجه میشود که ”جاروبرقی“ آپارتمان را تمیز میکند و در مدتی که آن را در اتاق میچرخانند پنجرهها را باز میکنند و غیره. بدینترتیب کودک یک لغت تازه یاد میگیرد اما در حافظهاش بسیاری تصویرها و حرکات و شرایطی که با کلمه ”جاروبرقی“ همراه است ضبط میشود.
از کجا این اختلافها پدیدار میشوند؟ پیش از هر چیز باید گفت که استعدادهای شخصی باعث میگردند که گروهی از اطفال زود زبان باز میکنند. در یک خانواده که قطعاً شیوه تربیت تمام کودکان یکسان است بهطور محسوس دیده میشود که بین کودکان، خواهر بزرگتر در یک سالگی ۵ کلمه ادا میکرده و آنها را میشناخته است، در صورتیکه برادر کوچکتر در ۵/۱ سالگی تنها دو کلمه تلفظ میکند. اما باید توجه داشت که استعدادهای فردی برای توجیه این مسئله کافی نیست. نقش اطرافیان نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. برای اینکه کودکی بتواند بهطور طبیعی حرف بزند احتیاج به محبت و تفاهم دارد. همچنین باید حرف زدن دیگران را بشنود و با او صحبت کنند و به سؤالهای وی پاسخ دهند و او را تشویق به حرف زدن کنند. البته تمام این اعمال بایستی با لحنی محبتآمیز و بدون تغییر کلمهها انجام گردد.
مسلم است که وقتی به کودکی به مهربانی میگویند: ”برو دستهایت را بشور و بعد بیا به من کمک کن تا میز را بچینم... خیلی خوب حالا برو بنشین. من میروم سوپ را بیاورم. مواظب باشد، خودت را نسوزانی!... آفرین! حالا مثل یک دختر خوب و بزرگ غذایت را بخور“، یک چنین کودکی پیشرفت قابل توجهی دارد تا طفلی که بهدست پرستار و خدمتکار منزل که نسبت به کودک نیز بیتفاوت هستند سپرده شده است و بدیننحو صحبت میکنند: ”سوپت را بخور، جیش کن... عجله کن... خجابت نمیکشی! دست تو بشور زود، زود!... اَه بچه بد! باز لباست را لک کردی، تکان نخور، الان پاکش میکنم... پیشبندت را کثیف کردی!“
همچنین در برخی از مهدکودکها که مسئولان فرصت کافی برای حرف زدن با کودکان را ندارند و در منزل نیز با آنها صحبت چندانی نمیکنند، در نتیجه کودکان در مورد زبان پیشرفت فوقالعادهای نخواهد کرد و حتی اطفال گوشهگیر و کمحرف خواهند شد. روانشناسان بر این عقیدهاند که گاهی اشکالاتی که در موقع خواندن و نوشتن برای برخی از کودکان ایجاد میشود در اثر تأخیر در حرف زدن و بیتوجهی اطرافیان است. زمانیکه احساس کردید که فرزندتان به مرحله حرف زدن رسیده (درک این مسطلب بسیار آسان است: کودک از شما سؤالهای فراوان میکند و با شوق بسیار منتظر پاسخهای شما است) با او اغلب خیلی روشن و با صبر و حوصله صحبت کنید. وقتی کلمههای روزمره مانند: خواب، آب، نان، تشنه و غیره را یاد گرفت، کلمههای جدید را به او یاد دهید. این امر باعث تکامل هوشی وی میگردد.
لحظهای میرسد که ذهن طفل برای رشد و نمو و توسعه نیاز به کلمه دارد، همانطور که بدن جهت شکوفائی محتاج به غذا است. این مقایسه زیاد هم اغراقآمیز نیست. در اینجا بهشرح این مطلب میپردازیم:
کودک پیدرپی سؤال میکند - هر چند که سؤالهایش هنوز هم نظم چندانی ندارد. اما کنجکاویاش پایانی ندارد. با همه نیرویش میخواهد اسم همه چیز را بداند، همانگونه که بیشتر از لمس کردن و دست زدن به چیزها خسته نمیشد. این کنجکاوی کاملاً طبیعی است و فقط در کودکان عقبافتاده و ناقص وجود ندارد. وقتی کودک شیئی را نشان میدهد و از مادر خود میپرسد: ”این چیه... این چیه؟...“ مادر به او اسم شیئی را میگوید، و تقریباً همیشه همراه این پاسخ توضیحی نیز میدهد که مثلاً: ”اسم این جاروبرقی است و کارش جمع کردن آشغال و خاک است“. حتی اگر این توضیح هم داده نشود کودک توجه میکند چگونه پریز را به برق میزنند، روی یک تکمه فشار میدهند و از یک اتاق به اتاق دیگر میروند. خیلی زود متوجه میشود که ”جاروبرقی“ آپارتمان را تمیز میکند و در مدتی که آن را در اتاق میچرخانند پنجرهها را باز میکنند و غیره. بدینترتیب کودک یک لغت تازه یاد میگیرد اما در حافظهاش بسیاری تصویرها و حرکات و شرایطی که با کلمه ”جاروبرقی“ همراه است ضبط میشود.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران شورای نگهبان آمریکا انتخابات مجلس شورای اسلامی دولت حسین امیرعبداللهیان حجاب جنگ حسن روحانی دولت سیزدهم دانشگاه تهران
تهران شهرداری تهران هواشناسی سیل فضای مجازی قتل سامانه بارشی شهرداری باران آموزش و پرورش یسنا سلامت
خودرو قیمت دلار قیمت طلا بازار خودرو یارانه قیمت خودرو بانک مرکزی دلار مسکن ایران خودرو حقوق بازنشستگان ارز
تلویزیون سینمای ایران نمایشگاه کتاب دفاع مقدس صدا و سیما کتاب مسعود اسکویی صداوسیما موسیقی سریال مهران غفوریان تئاتر
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین حماس جنگ غزه روسیه اوکراین امیرعبداللهیان نوار غزه انگلیس ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید لیگ برتر مهدی طارمی سپاهان جواد نکونام بارسلونا باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس
باتری اپل گوگل آیفون سامسونگ پهپاد عکاسی ناسا مایکروسافت
خواب ویتامین دیابت بیمارستان کاهش وزن فشار خون چای سلامتی توت فرنگی آلرژی کبد چرب اعتماد به نفس