شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به «موج ها» نوشته ویرجینیا وولف ترجمه مهدی غبرایی


نگاهی به «موج ها» نوشته ویرجینیا وولف ترجمه مهدی غبرایی
▪ موج ها
▪ ویرجینیا وولف
▪ ترجمه؛مهدی غبرایی
▪ نشر افق
▪ چاپ اول-۱۳۸۶
▪ قیمت؛۴۸۰۰تومان
کتاب های وولف برای کسانی که همه چیز را آماده و از پیش ساخته شده می خواهند احتمالاً خوشایند نخواهد بود زیرا کارهای وولف را باید همچون زندگی با طمأنینه و صبورانه خواند. هیچ حادثه یا تحولی به آسانی اتفاق نمی افتد، بلکه آرام آرام میان کلماتی شاعرانه و تصاویری ژرف شکل می گیرند.
در رمان های وولف اتفاق عجیبی نمی افتد و حتی گاهی هیچ اتفاقی نمی افتد. در واقع او به عمد داستانگویی را کنار می زند تا با رهایی از قواعد
دست و پا گیر پیرنگ، درون انسان ها را بیش از پیش عریان کند؛ قواعدی که مثل اربابی زورگو در تمام لحظات نوشتن بالای سر نویسنده می ایستد تا لحظه یی از طرح داستانی و علت و معلول تخطی نکند. اربابی که رد پایش در هر نویسنده یی که غلام گونه از او اطاعت می کند، مشهود است.
در «موج ها»، رمانی که وولف آن را دوست داشت و یکی از ثقیل ترین کارهایش است، تمام چیزی که ما در خانم دالوی و خانم رمزی دیده ایم، در شخصیت های دیگر او خصوصاً رودا تجلی می کند. شخصیت ها به هیچ کس خطابی نمی کنند و پندی نمی دهند، تنها حالتی را توصیف می کنند تا در آن چیز دیگری کشف شود. کتاب با طلوع آفتاب همراه با کودکی شخصیت ها آغاز می شود و میانسالی و پیری همراه با غروب آفتاب و مرگ با جمله یی در انتهای صفحه به پایان می رسد.
خورشید تنها عنصر ثابت داستانی به ظاهر گسسته است. خورشید در این رمان نه نشان زندگی، بلکه نشانی از مرگ است که درون زندگی نهفته است. شخصیت ها تلاش می کنند، قهر و آشتی می کنند، پیر و خسته می شوند، و خورشید آرام آرام رو به خاموشی می رود. در موج ها برخلاف داستان های کلاسیک ما شخصیت ها را تنها از طریق ارتباطات شان با یکدیگر نمی شناسیم، بلکه رابطه آنها با طبیعت، فرسودگی شان و پخته تر شدن شان در طول زمان، رابطه یی نامرئی بین آنها و طبیعت می سازد که به شکل گیری شخصیت شان کمک می کند.رمان با شش شخصیت روایت می شود؛ لوئیس، برنارد، نویل، جینی، رودا و سوزان. که هر یک بخشی از روایت را به عهده می گیرد و در فصل آخر رمان هر شش شخصیت از زبان راوی داستان (در این فصل نویسنده از زبان برنارد) بازآفریده می شوند و شکل می گیرند.یکی از فصل های زیبای رمان فصل اول است که نویسنده برای نشان دادن حادثه یی به شیوه چندروایتی، تمام مهارت خود را به رخ می کشد. حادثه یی که شاید چندان مهم نباشد ولی شروعی است که ما با شخصیت ها و مسائل شان آشنا شویم؛ لوئیس روی سبزه ها و میان برگ ها خوابیده و در رویاهای خودش فرو رفته است. جینی از حرکت سبزه ها او را می بیند و به طرفش می آید و لوئیس را در این میان زیبا می بیند“. سوزان نیز جینی را می بیند که به طرف سبزه ها می دود، به دنبالش می رود و آن لحظه را می بیند.برنارد سوزان را می بیند که با عصبانیت دستمالی را گلوله کرده و از مقابلش می گذرد. اما وولف روایت هر بخش از این اتفاق را به عهده یکی از شخصیت هایش می گذارد. هنگامی که لوئیس خوابیده، جینی که از تکان خوردن برگ ها لوئیس را دیده، سوزان که جینی را در حال دویدن به سوی لوئیس می بیند و عصبانی می شود، برنارد که سوزان را می بیند و به دنبالش می رود.
این زیباترین شکلی است که می توان حادثه یی را با چند راوی روایت کرد. انگار که حادثه در میان چند راوی قرار گرفته و هر کس به فراخور خود از آن چیزی می بیند و می گوید. ولی ما به عنوان خواننده چیزی از حادثه می بینیم و لمس می کنیم که هیچ گاه در امر واقع بیرونی توان تجربه آن را نداریم.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید