شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

شعری برای مولا


شعری برای مولا
یک روز می آید خبر
مولا رسیده از سفر
ما در هوایش می زنیم
با شادمانی بال وپر
آن روز دیگر می شود
یک جشن گل بر پا کنیم
همراه او مثل بهار
در باغ گل غوغا کنیم
□□□
آن روز ما نشریه را
خوشحال بیرون می دهیم
نشریه ی گل های باغ
مسئول پخش آن نسیم
□□□
ما روی جلد نشریه
یک عکس زیبا می زنیم
یک عکس خوشگل مثل ماه
از روی مولا می زنیم
□□□
آن وقت ما نشریه را
تقدیم مولا می کنیم
نشریه را با بوی گل
در قلب او جا می کنیم
□□□
مولا نگاهی می کند
لبخند دارد بر لبش
ما مات روی ماه او
با خال مانند شبش
□□□
عطر عبایش با نسیم
در باغ گل پر می شود
این عطر خوشبوی خدا
تا دور تر ها می رود
□□□
ای نیمه ی شعبان ما !
داروی ما درمان ما !
ما تشنه ی روی توایم
آبی بزن بر جان ما
□□□
ما غنچه ها هر روز وشب
در انتظارت مانده ایم
ما بار ها بعد از نماز
شعر فرج را خوانده ایم
□□□
ای سردبیر مهربان !
ای مهدی صاحب زمان !
شعری برایت گفته ام
لطفی کن و آن را بخوان
□□□
ای کاش می شد لا اقل
یک سر به دفتر می زدی
ما بی خبر بودیم وتو
یکباره بر در می زدی
□□□
آن وقت می گفتی به ما
نشریه تان را خوانده ام
تا جان ما خالی شود
از کوله بار درد و غم
□□□
نشریه مان ناقابل است
اما قبولش کن عزیز
در کاسه ی دستان ما
از لطف بسیارت بریز
□□□
با یک نگاهت نشریه
جام جهانی می شود
چون جای جای نشریه
صاحب زمانی می شود
□□□
«مهدی بیا ! مهدی بیا !»
این جمله خیلی آشنا ست
این جمله ی خیلی قشنگ
حرف تمام بچه هاست
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید