شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دستت منوری شده در بادهای داغ...


دستت منوری شده در بادهای داغ...
اسم شناسنامه ای ات جابه جا شده
یک گوشه چسب خورده و جایی جدا شده
اصلا درست نیست که تو دست برده ای
اصلا چطور سن تو این گوشه جا شده؟
حالا بلندقدتر و زیباتر و بزرگ
مردی جسور جای تو از عکس پا شده
تو، توی این لباس نظامی عقاب نه،
یک غنچه بین این همه گل های وا شده...
دل جزء کوچکی ست برای رها شدن
وقتی که ذره ذره تنت مبتلا شده
دستت منوری شده در بادهای داغ
دستی که خسته از قفس شانه ها شده
امواج رادیو سرهم جیغ می کشند
صالح شهید... نه... نشده... یا... چرا شده
در آخر تشهد مادر خبر رسید
جبران چندسال نماز قضا شده؟
زن های خانه کفش تو را جفت می کنند
پایت اگرچه طعمه خمپاره ها شده
مردان ده بر آن روان حجله ساختند
دستان خواهران تو زیر حنا شده
حالا شناسنامه تو سنگ ساده ای است
آنجا به نام کوچک تو اکتفا شده
این گونه تکه های اونیفرم خونی ات
پرچم برای صلح در این روستا شده
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید