جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مثل کوهی بزرگ !


مثل کوهی بزرگ !
مثل کوهی بزرگ !
بر پاره های دلم
ـ بر هزار پاره دلم ـ
چنگ می زد
و قامت فرو ریخته ام را
در هم می شکست
نمی توانستم؛
می دانست ....
نمی توانستم تمامی حجمی را
که بر زانوان سست و شانه های لرزانم می افکند،
بر دوش کشم!
فراموش کرده بود که پیش از این
مرا،
ایمانی بخشد
مثل کوهی بزرگ !
نمی توانستم؛
می دانست...

فرح نیازکار
منبع : مطالب ارسال شده