دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

میوه بودن ارزش نیست


میوه بودن ارزش نیست
وقتی توی یخچال یک خانواده به طور چشمگیری ازمیوه و شیرینی واین جور چیزای خوشمزه پر شود، باید مطمئن بود که میهمانی بزرگ در راه است. ما میوه ها که جایمان معمولا در طبقات پایین یخچال است وجاهای بهتر وقشنگ تر را می گذارند برای شیرینی ها !آن هم چه شیرینی هایی! یکی از آن دیگری خوش آبرنگ تر ودلفریب تر!اون قدر تازه وشیرین و خوشمزه به نظر می رسد که ما میوه ها هم دهنمون آب می افته واز لب و لوچه مون آب میوه جاری می شه تا این که از میوه بودنمون پشیمون می شیم و آرزو می کنیم کاش ما هم »شیرینی « آفریده می شدیم .....ولی باز کمی فکر کردیم که :ای بابا ما که شانس نداریم اگه خدای نکرده شیرینی شدیم ممکن است از آن شیرینی هایی بشیم که مردم می ذارن سرقبر مرده هاشون !یا فوقش از این نون قندی ها یا دونات یاکاک می شیم !....نه بابا ما شانس نداریم هیشکی هم تضمین نمی کنه که یه روز تبدیل به یک شیرینی نارنجک پرقدرت وخوشمزه وپر از خامه بشیم یا از اون شیرینی های خامه ای و مربایی که با بریده های میوه ها و ژل و هزار محصول خوشمزه دیگه تزیین میشن !پس فعلا دست نگه می داریم وسعی می کنیم از روزگار میوه بودنمان نهایت لذت و استفاده را ببریم ،حالا کو تا بعد!..... الغرض داشتم می گفتم که یخچال پراز میوه و شیرینی شد یعنی که یک میهمانی مجلل در راه است ،اول از همه ما میوه ها را بیرون می کشن ودوباره شور وسه باره شور وچهل باره شور می کنن تا مبادا اندک میکروبی روی پوستمون باقی مونده باشه و منجر به مریضی و احیانا مرگ ناگهانی یکی از میهمانان بشه.
بنده حقیر در تمام عمر میوه ای ام(یعنی میوه بودنمون) همچین موردی ندیده اما شنیده ایم که بعضی آدم ها گاهی وقتا بی احتیاطی می کنن و با میوه نشسته خودشونو به کشتن میدن.البته این موضوع را وقتی فهمیدم که باغبان با دست های خاکی اش من را از درخت چید و توی جعبه چوبی کوچکی که کف آن روزنامه پهن شده بود گذاشت و من چون خیلی به مطالعه صفحه حوادث روزنامه ها علاقه مندم از همان موقع شروع کردم به مطالعه روزنامه ای که زیر پایم یعنی کف جعبه چوبی پهن شده بود و فهمیدم که میوه نشسته هم کلی خاصیت نگفته دارد که بیا و ببین ......بله داشتم می گفتم که اول از همه و قبل از آمدن میهمان ها همه میوه ها را می کشند بیرون و هی دستمال می کشند تا حسابی پوستشون برق بیفته و خوشگل به نظر برسیم !تا به این ترتیب حداقل توی برق زدن و خوب جلوه کردن از شیرینی های خامه ای و مربایی و...کم نیاورده باشیم !هرچند برق انداختن میوه پشمالویی مثل کیوی جان خودمان به قیمت از بین رفتن پشم و کرکش خواهد بود که با وجود کچل شدن باز هم نمی شود به کیوی هیچ برقی انداخت ( حتی سه فاز )فقط می شود با کارد میوه خوری پوست پر مویش را شکافت و مسحور آن همه چشم های ریز و سیاه شد!عجب بساطی شده است ،میوه هم میوه های قدیم !اصلا اهل این همه افه و ناز و ادا نبودند!یک قاچ هندوانه با یک قاچ خربزه آرزو داشتن یک ساعت مجال پیدا کنند و همدیگر را از نزدیک ببینند ، اما مگر می شد ؟آن قدر آدم گرسنه و میوه نخورده آن وقت ها وجود داشت که اصلا همچین چیزی ممکن نبود !کم کم سیب و انار و انگور و این جور میوه های سنتی که از باغ های خودمان به دست می آمد به خانه ها و مغازه ها راه پیدا کردند و یواش یواش برو بیایی راه انداختن و....ولی امان !امان از اون روزی که برادران شرلی و دیگر فرنگی های نمک به حروم پا شون به دربار صفوی باز شد و هر چی دم دستشون بود رو برداشتن به عنوان سوغات وارد کشور کردن و.....!حالا دیگه موز و آناناس و کیوی و غیره نبودن که ادعای فرنگی بودن و خارجی بودن و آنور آبی بودن می کردن!حتی همین سیب زمینی خودمون که یه قطره خون توی رگش پیدا نمیشه چون اصلا رگی در بدن نداره! خودشو واسه ما گرفته و به یه زبون دیگه حرف می زنه و میگه من خارجی ام، نژاد من اصلاح شده است!من از شما بهترم و...آقا و خانم آناناس که اصلا قرار نیست روی زمین قرار بگیرن و اگه کسی آرزوی دیدنشونو داره باید توی سقف مغازه ها دنبالشون بگرده، چون معمولا برخی مغازه دارها و میوه فروش ها سعی می کنن میوه های بیش از حد گران قیمت را هر جور شده دار بزنن که معمولا به دار آویخته شدن آقایون و خانم های آناناس از در و دیوار میوه فروشی ها دیدنیه !


تقی زاده
منبع : روزنامه خراسان