جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

داستان یک مربی غیرعادی/مثل مسئول یک باغ وحش


مربی ای با یك لباس عالی، قیافه ای شیك و سیمایی آراسته، همفری بوگارت در نقش الكس فرگوسن!
اگر درست فكر كنید، می بینید مربیان اكثر تیم های بزرگ چنین حالتی را دارند. از خوزه مورینیو گرفته تا آرسن ونگر و مارچلو لیپی. با این اوصاف عجیب است كه می بینیم مربی تاتنهام مارتین یول است، این «هلندی پنهان» مثل یك شیء چاق و نخراشیده می ماند كه در یك جای تمیز و ظریف قرار گرفته باشد.
•یك مربی غیرعادی
شاید به همین خاطر بوده باشد كه فاینورد در ابتدای تابستان ۲۰۰۴ او را جواب گفت و به جای او رودگولیت را به خدمت گرفت كه مصداق و نماد بارز همان مربیانی است كه گفتیم. یورین ون دن هریك رئیس فاینورد گفت: «گولیت با جذابیت اش حلال مشكلات است، حال آن كه یول می خواهد فقط طبق اصول به پیش برود.» با این حال یول اینك در لندن تبدیل به یك پدیده كوچك و نسبی شده است. تاتنهام شنبه شب این هفته در حالی با چلسی در لیگ انگلیس رودررو شد كه در ۹ دیدار قبلی اش بی شكست مانده بود كه هفت تای آن با پیروزی توام شده بود. تاتنهام این دیدار را ۲ بر صفر باخت اما این شاید بهترین سری نتایج این تیم در لیگ طی دهه اخیر بوده باشد. تاتنهام، همان طور كه یول به روزنامه الگمین داگ بلاد گفته است تیمی با سوابق و تاریخ كهن است اما در عوض در گذشته نزدیك هیچ كار خاصی را انجام نداده است. او قصد دارد این ضعف را برطرف كند و حتی توفیق نسبی او نیز نشان می دهد كه چقدر تاتنهام محتاج این تحولات بوده و تا چه میزان بازار كار مربیگری نیازمند آدم هایی است كه ابتدا به اصول بیندیشند و نه به پز خود. یول بزرگ شده منطقه سرد اشونینگن هلند است. او در زمان بازیگری اش با تیم لاهه كه به همان منطقه تعلق داشت قرارداد حرفه ای بست و از همان جوانی به تاریخ و ویژگی ها و علم فوتبال دل بست و به مطالعه در این زمینه پرداخت. انگار دنیا اصول كاری او را قبول نداشت. تا او اجازه داد یك بازیكن رقیب توپ را سانتر كند، كاپیتان تیم او خواستار تعویض اش شد، زمانی كه روی یك كرنر یار مستقیمش را نگرفت، مربی او را تعویض كرد. او به سرعت دریافت در فوتبال تیمی می برد كه كارهای معمول را انجام بدهد و نه كارهای غیرمعمول ولو خوب را. شاید او در دوران جوانی اش بازیكن خوبی شده باشد، ولی هیچ گاه به خط مقدم نرسید. دوران اوج او سه سالی بود كه در وست برامویچ سپری كرد. تیمی كه در اصل و ابتدا، او اصلاً خیال رفتن به آن جا را نداشت. وقتی این تیم در سال ۱۹۸۱ خواهان یول شد، او پولی را طلبید كه مطمئن بود این باشگاه آن را نخواهد پذیرفت، ولی برخلاف انتظار او ری الن كه آن موقع مربی وست برامویچ بود، بلافاصله آن را قبول و او را استخدام كرد.
البته الن ابتدا مایل بود او را تست كند. یول این طور به خاطر می آورد: «الن توپ را برداشت. به اندازه ۵۰ متر در هوا آن را شوت كرد و گفت آن را بگیر. صبر كردم تا توپ برگردد. به زمین خورد و تا خواست دوباره بلند شود، با پایم آن را گرفتم. راضی شده بود، كارم را به این شكل در آن جا شروع كردم.» یول بعداً یك مربی برجسته در باشگاه های كوچك تر شد. او همیشه مسابقات متعددی را می بیند. یك بار كه من هم در یك تورنمنت ویژه روزنامه نگاران شركت كرده بودم، آمد و بازی مرا دید، حتی نیمی از بازیگران شاغل در لیگ های پرو و قبرس را نیز می شناسد. خودش می گوید تمام انگیزه و عامل و دلیل تحرك خود را از برادرش می گیرد كه یك افسر آینده دار نیروی دریایی بود كه در یك حادثه اسكی معلول شد.
•زندگی در یك استادیوم
یول ۶ سال را صرف بدل كردن تیم كوچك وال وایك به یك باشگاه قابل اعتنا در لیگ هلند كرد. می گویند فاصله خانه اش با استادیوم وال وایك از پنج دقیقه بیشتر نمی شد، اما اگر حقیقت را بخواهید او انگار داخل همان ورزشگاه زندگی می كرد و از آنجا بیرون نمی رفت. او می گشت و بازیكنان ناشناخته اما مستعد را كه به درد سیستم دلخواه او می خوردند می یافت و به وال وایك می آورد و به كار می گرفت. تحت نظام او وال وایك از فروش این قبیل بازیكنان ۷ میلیون پوند كاسبی كرد. اما همین بازیكنان وقتی از وال وایك رفتند، به ندرت در جای دیگر جواب دادند. آنها فقط «مخلوقات یولی» بودند!
با این حال اكتبر امسال تاتنهام او را به عنوان سرمربی خود منصوب كرد؛ ژاك سانتینی فرانسوی كه این سمت را تصاحب كرد، حاضر نشد بایستد و بر سر ایده هایش بجنگد و گذاشت و رفت و یول كه تحت عنوان مدیر فنی باشگاه باید كامل كننده او می بود، جایش را گرفت. در دو سه ماهی كه قرار بود این دو در وایت هارت لین كنار هم كار كنند، هیچ گاه وحدت رفتاری و هماهنگی فكری بین آنها دیده نشد.
حالا كه سانتینی نیست و یول مالك الرقاب تاتنهام است، یك نفر را مامور كرده است كه فیلم بازی های تمام حریفان بعدی تیمش را ببیند و این كاری بود كه خودش در وال وایك انجام می داد. رسانه های بریتانیا كه حس می كردند او ماندنی نیست شروع به تضعیفش كردند. خودش می گفت: «اینجا فشار كاری و روحی زیاد است. عادت به آن ندارم.»
یول حتی هر سه بازی نخست خود را در مقام سرمربی تاتنهام واگذار كرد. اما به سرعت چاره كار را یافت. او شروع كرد به استفاده هر چه وسیع تر از جوانان در تركیب تیمش. خط هافبك تیمش را نیز عوض كرد و از «بال »های تاتنهام خواست هر چه بیشتر روی دروازه حریفان هجوم ببرند. تاتنهام از این طریق صاحب پیروزی هایی شد و پنج گلی كه به هر یك از تیم های ساوتهمپتون و اورتون زد، نقطه اوج این روند بودند و از این طریق بود كه یول لقب مربی برتر (دسامبر) فوتبال انگلیس را به دست آورد.
امروز بازیكنان تاتنهام او را دوست دارند و این همیشه در مورد شاگردان او متداول بوده است. او مثل مسئول یك باغ وحش بلد است كه چطور با هر یك از موجودات مستقر در آنجا كنار بیاید و همه را راضی نگه دارد!!
شاید یول ۵۰ ساله برخلاف باورهای ما یك آدم ذاتاً خوش شانس باشد: برای او ۱۴ سال طول كشید تا یك باشگاه بزرگ را تحویل بگیرد. برخی مربیان شیك، همان «آراسته »هایی كه ما مطلب مان را با وصف آنها شروع كردیم، تا آخر عمر حرفه ای خود صاحب چنین تیم هایی نشدند.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید