جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

ضرورت تمسک به ولایت


یكی از شاگردان امام صادق‏علیه السلام می‏گوید: به امام صادق‏علیه السلام گفتم كه حدیثی از شما برای ما روایت‏شده كه گفته‏اید: «اذا عرفت فاعمل ما شئت‏»; یعنی وقتی به شناخت (امر و راه ما) رسیدی، هر چه خواستی انجام بده! امام‏علیه السلام فرمودند: بله، گفته‏ام. پرسیدم: حتی اگر سرقت كنند، شراب بخورند و زنا كنند؟
امام صادق‏علیه السلام آیه استرجاع «انا لله و انا الیه راجعون‏» را از روی شگفتی قرائت كرد و فرمود: به خدا قسم كه انصاف را رعایت نكرده‏اند. در جایی كه ما خودمان عمل (به اعمال صالح) و تلاش می‏نماییم، چگونه دیگران را معاف می‏كنیم و بار مسؤولیت را از شانه دیگران بر می‏داریم؟ آنچه من گفته‏ام چنین بوده است: آنگاه كه به شناخت رسیدی، هر چه از خیر خواستی انجام بده، كم یا زیاد باشد; زیرا خداوند از تو قبول می‏كند. (۱)
به سادگی از این قصه می‏توان فهمید كه منشااشتباه در مفاهیم مكتب، اعم از بد فهمی، تحریف، انحراف، خیانت و... می‏تواند تاثیر بدی بر مسیر سلوك پیروان داشته و آنان را به شدت دچار گمراهی نماید.
بنابراین از آنجا كه تمسك به ولایت جایگاه اجتناب ناپذیری در رشد و تعالی مؤمنین دارد، باید روشن و واضح شود; زیرا این ارتباط ولایی نیز گاه به محبت تنها و عشق ورزیدن خلاصه می‏گردد و یا محدود به ابعاد اجتماعی آن شده و از مسؤولیت‏های جانبی و اصیل آن كه همان تبیعت و سازندگی خود و دیگران است، غفلت می‏شود.
شایان ذكر است كه اصیل‏ترین وجه ولایت همان رهبری انسان است و بر خلاف آنچه تصور شده، این نكته فقط حد فاصل و فارق بین تشیع و تسنن نیست، بلكه این ویژگی تفكر دین و شكل ناب آن یعنی تشیع، همه اندیشه‏های سیاسی در مساله رهبری رابه چالش می‏كشاند. در هر صورت، برای شفافیت جامع این دیدگاه مترقی، لازم است كه چند موضوع تبیین گردد.
۱ - مفهوم ولایت
۲ - ضرورت ولایت
۳ - زیر بنای ولایت
۴ - اهداف ولایت
۵ - تصویر حقیقی تمسك به ولایت
مفهوم لغوی ولایت
كلمه ولایت، لغت مانوسی است كه در قرآن به صورت‏های گوناگون به كار رفته است. ولایت (با فتح واو) به معنای سرپرستی، رهبری و ولایت (به كسر واو) به معنی نصرت می‏باشد. شهید مطهری‏قدس سره نوشته است: ولاء، ولایت، ولی، مولی همه از ماده «ولی‏» اشتقاق یافته‏اند. این واژه از پر استعمال‏ترین واژه‏های قرآن است كه ۱۲۴ مورد به صورت اسم و ۱۱۲ مورد در قالب فعل به كار رفته‏است. راغب در «مفردات القرآن‏» گفته‏است: قرار گرفتن چیزی در كنار چیز دیگر، به نوعی كه فاصله‏ای در كار نباشد. و در معانی دیگر مثل قرب، چه مكانی چه زمانی، دوستی، یاری، تصدی امر و تسلط نیز توسعه دارد. راغب نیز تایید نموده كه ولایت (به كسر واو) به معنی نصرت و (به فتح واو) به معنی تصدی و صاحب اختیار شدن كار است و ادامه می‏دهد كه هر دو كلمه (با فتحه و با كسره) یك معنا دارد و حقیقت آن، همانا تصدی و صاحب اختیاری می‏باشد. (۲)
حاصل جمع این بررسی آن است كه به مناسبت موضوع امامت و سایر قرینه‏ها، معنی شاخص و آشكار ولایت همان رهبری می‏باشد. درباره این موضوع تحقیقات كاملی انجام شده و آیات قرآنی و داستان غدیر، به صراحت گویای این معناست كه ولایت همان رهبری است و جای هیچ تردید و شكی نیست. اما آن چه باید مورد بحث قرار گیرد، این است كه این ولایت چه ضرورتی داشته و چه جنبه‏هایی را در انسان و در جامعه انسانی تحت تاثیر قرار می‏دهد.
ضرورت ولایت
انسان موجودی اجتماعی است. او به خاطر نیازهای گسترده و زیاده‏طلبی و تنوع طلبی به جامعه پیوند می‏خورد و نمی‏تواند در كوه‏ها و غارها به تنهایی زندگی كند. هنگامی كه اجتماع تشكیل شد، بطور طبیعی نیاز به حكومت و رهبری مطرح می‏شود. از آنجا كه انسان موجودی است آزاد و دارای اختیار امكانات بیشتری را می‏طلبد، این مجموعه زمینه تجاوز را آماده می‏كند، بویژه آنكه وقتی با قدرت پیوند بخورد. پس چاره‏ای جز رهبری و تشكیل حكومت نیست; حتی اگر این حكومت‏ستم پیشه هم باشد. علی‏علیه السلام وقتی شنید كه خوارج می‏گویند: «لاحكم الا لله‏»; فرمانی جز فرمان خدا نیست، فرمود: این سخن حقی است كه هدف باطلی را دنبال می‏كند. آری! درست است كه فرمانی جز فرمان خدا نیست، ولی اینها می‏گویند كه زمامداری جز برای خدا نیست، در حالی كه مردم به فرمانداری نیازمندند; خواه نیكوكار باشد، یا بدكار، تا مؤمنان در سایه حكومت‏به كار خویش مشغول و كافران هم بهره‏مند شوند. مردم در سایه این حكومت زندگی كنند و به وسیله او اموال بیت‏المال جمع‏آوری گردد و به كمك او با دشمنان مبارزه شود. جاده‏ها امن و امان و حق ضعیفان از نیرومندان گرفته شود. نیكوكاران در رفاه و از دست بدكاران در امان باشند. (۳)
اما در زمان حكومت پاكان، پرهیزكاران بخوبی انجام وظیفه می‏كنند، ولی در حكومت‏بدكاران، ناپاكان از آن بهره‏مند می‏شوند تا مدتش به سر آید و مرگش فرا رسد. (۴)
بنابر آن چه گذشت، در جامعه بشری رهبری و حكومت اجتناب‏ناپذیر است. حكومت می‏تواند جمهوری استبدادی، دمكراتیك، لیبرال، موروثی و سلطنتی، یا نظام اسلامی یعنی بر پایه امامت‏باشد.
نكته ارزشمند در این جا این است كه انتخاب نوع حكومت وابسته به دیدگاه حكومت‏بر انسان و جهان است.
۱ - اگر انسان موجودی باشد كه فقط با مشتركات حیوانی بررسی شود، دیگر نیازی به حكومت ولایی نیست. چون این شخص جز خوردن و خوابیدن و خوش بودن، هدف دیگری ندارد و دنیای او چیزی جز آخور و خوابگاه و عشرتكده نیست و هدف‏های این جامعه تا حد رفاه و امنیت و آزادی و حتی عدالت كفایت می‏كند.
اما در صورتی كه عقل، فكر، روح، وجدان و استعدادهای عظیم انسان را شناسایی كنیم، اعتراض بر اهداف ذكر شده شروع می‏شود; زیرا در آن حكومت انسان در حد حیوان و جامعه او در حد دامپروری سقوط می‏كند. با شناخت ابعاد گسترده وجود آدمی، دیگر وضع موجود قانع كننده نیست و انسان آگاه، وضع مطلوب را جستجو خواهد كرد. از این رو، شیعه همیشه معترض بوده‏است.
۲- از طرف دیگر، وقتی دانستیم انسان فقط در جامعه مطرح نیست، بلكه در هستی و كل نظام جهان مطرح است و این انسان معاد و استمرار دارد، دیگر نمی‏توان به آگاهی‏های محدود و تجربه‏ها و حتی عقل جمعی او اعتماد كرد. چنین بینش بزرگی سبت‏به اتصال و پیوند آدمی، حاكم و رهبری برتر می‏طلبد; رهبری كه از دانشی برتر به نام وحی بهره‏مند باشد.
ویژگی‏ها و زیر بنای ولایت
رهبری انسان با مقدمه‏ای كه گذشت، باید دارای چند خصوصیت‏باشد:
۱. آگاهی;
۲. آزادی و رهایی از تعلقات كه به آلودگی و گناه می‏انجامد;
۳. دلسوزی.
مجموعه این عناصر همان چیزی كه است كه تشیع در امام معصوم یافته است و معصوم كسی است كه دارای آگاهی لازم، پاكی و عدم تعلق و دلسوزی است. این خصوصیات نیاز به نوری از جانب حق دارد. بی‏حكمت نیست كه از امام به عنوان نور یاد شده است: «الامامهٔ هی النور; و ذلك قوله عزوجل «آمنوا با لله و رسوله و النور الذی انزلنا» النور هو الامام‏»; امامت نور است و این همان قول خدای تعالی در قرآن است كه فرمود: ایمان بیاورید به خدا و رسول او و نوری كه نازل كردیم، نور همان امام است. (۵)
این تعبیر بسیار دقیق است; زیرا بدون نور اصلا چشم قادر به دیدن نیست. پس با نور امامت است كه انسان هستی واقعی خود را می‏یابد و به مقصود می‏رسد. از اهمیت این مطلب است كه بعد از نبوت نیاز به امامت است، همچنان كه ابراهیم‏علیه السلام پس از پیامبری به مقام امامت رسید. علی‏علیه السلام به عنوان ریشه امامت و پدر ائمه‏علیهم السلام علم گسترده وحی را از رسول‏الله‏صلی الله علیه وآله‏تحویل گرفت; چنانكه می‏فرماید: رسول خداصلی الله علیه وآله هزار در از حلال و حرام از آنچه بوده و آنچه تا قیامت‏خواهد بود، برایم گشود كه از هر دری هزار در دیگر باز می‏شد تا آنكه دانش آینده و حوادث و بلاها و جدا نمودن حق از باطل را دانستم. (۶)
جزئیات این دانش عظیم در روایات علم امام‏علیه السلام آمده‏است.
این علم شامل همه ابعاد وجود انسان است; از فیزیولوژی جسم گرفته تا لایه‏های تو در توی روح آدمی. به نمونه زیر توجه كنید:
زنی نزد امام صادق‏علیه السلام رفته و از عادت ماهانه و نشانه‏های آن پرسش می‏كند. وقتی امام‏علیه السلام برای او توضیح می‏دهد و زن پاسخ را می‏گیرد، بیرون می‏رود و این جمله را می‏گوید: «و الله لوكان امراهٔ ما زاد علی هذا»; به خدا قسم اگر او زن می‏بود، چیزی بر این مطلب نمی‏افزود. (۷)
و نمونه‏ای دیگر
ابوحبیب تیاجی گوید: شبی رسول خداصلی الله علیه وآله را در خواب دیدم كه به تیاج (روستایی در خراسان) آمده و در مسجدی كه حاجیان هر سال می‏آمدند، نشست. محضر ایشان رفته و سلام كرده و مقابلش ایستادم. نزد آن حضرت ظرفی از خرما بود. رسول خدا مشتی از آن خرما به من داد. شمردم، هیجده عدد بود. بیست روز از این رؤیا گذشت. در زمین خود مشغول كشاورزی بودم كه مردی پیشم آمد و گفت: حضرت ابوالحسن، امام رضاعلیه السلام به تیاج آمده و الان در مسجد نشسته‏اند. به مسجد شتافتم. مردم همه به دیدار او می‏آمدند. امام رضاعلیه السلام را دیدم كه در محلی نشسته بود كه رسول خداصلی الله علیه وآله را در آنجا دیده بودم. امام‏علیه السلام روی حصیری نشسته بود كه در خواب، رسول‏الله روی آن نشسته بود. در مقابل امام‏علیه السلام طبقی از خرما بود. سلام كردم; جواب سلامم را داد واز من خواست نزدش بروم. مشتی خرما به من داد كه آن را شمردم، دقیقا هجده تا بود. گفتم: ای پسر رسول خدا ! زیادتر بدهید. امام‏علیه السلام بی‏درنگ فرمود: اگر رسول خدا زیادتر داده‏بود ما هم می‏دادیم! این است امام كه به رؤیای من و تو اشراف دارد. (۸)نمونه‏هایی از پاكی مقام ولایت
علی‏علیه السلام می‏فرماید: «انا الذی اهنت الدنیا»; من بودم كه دنیا را تحقیر نمودم. (۹) ایشان بعد از داستان عقیل و آتش نهادن بر دست او می‏گوید: شگفت‏آورتر از این سرگذشت داستان كسی است كه نیمه شب ظرفی سرپوشیده پر از حلوای خوش طعم و لذیذ به درب خانه ما آورد، ولی این حلوا معجونی بود كه من از آن متنفر شدم. گویا آن را با آب دهان مار یا استفراغش خمیر كرده بود. به او گفتم: هدیه است‏یا زكات و صدقه؟ كه این هر دو بر ما اهل بیت‏حرام است. گفت: نه این است و نه آن، بلكه هدیه است. به او گفتم: زنان بچه مرده بر تو گریه كنند ! آیا از طریق آیین خدا وارد شده‏ای كه مرا بفریبی ؟! دستگاه ادراكت‏به هم ریخته یا دیوانه شده‏ای و یا هذیان می‏گویی؟ به خدا سوگند ! اگر سرزمین‏های هفتگانه با آنچه در زیر آسمان‏هاست را به من دهند كه با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه‏ای، خدا را نافرمانی كنم، هرگز نخواهم كرد و این دنیای شما از برگ جویده‏ای كه در دهان ملخی باشد، نزد من خوارتر و بی‏ارزش‏تر است. علی را با نعمت‏های فناپذیر و لذت‏های نابود شدنی دنیا چه كار. از به خواب رفتن عقل و لغزش‏های قبیح به خدا پناه می‏بریم و از او یاری می‏جوییم (۱۰) .
برای پیامبر اكرم‏صلی الله علیه وآله مقداری حلوا ساخته شده از آرد و روغن آوردند. آن گرامی از خوردن ابا كرد. به ایشان گفته شد: آیا تحریم می‏فرمایید؟ فرمود: نه، لیكن دوست ندارم كه نفس من مشتاق به آن حلواگردد و علاقه‏ام شدت گیرد. سپس آیه ۲۰ سوره احقاف را خواند كه می‏فرماید: شما بهره خود را از طیبات در دنیا بردید.
نیز هنگامی كه امام موسی‏علیه السلام در زندان بود، هارون قاصدی فرستاد كه دستور بدهید غذایی را كه دوست دارد، تهیه كنیم. امام پاسخ دادند: اینجا مالی ندارم كه خرج غذا كنم. پس می‏ماند كه از كسی بخواهم و حال آنكه «ما خلقت‏سؤولا»; من خواهش كننده آفریده نشده‏ام. مصداق این آزادگی و طهارت، آیه تطهیر است كه به شهادت شیعه و سنی درباره اهل بیت‏علیه السلام نازل شده است (۱۱) . نمونه‏ای از دلسوزی و محبت مقام ولایت
رمیله می‏گوید: بیماری سختی داشتم، اما ناگهان سبك شدم. با خود گفتم كه به مسجد بروم و در نماز علی‏علیه السلام شركت كنم. نمازم را به امام اقتدا نمودم. بعد از نماز امام به سخنرانی پرداخت و من نشسته و گوش می‏كردم. ناگهان حالم به هم خورد، اما تحمل نمودم و بعد از سخنان امام با ایشان برای خروج، همراه شدم امیرالمؤمنین به من فرمود: رمیله! دیدم كه تو آرام نداشتی من نیز جریان بیماری را تعریف نمودم. امام با لحن صمیمی فرمود: ای رمیله! وقتی یكی از شما مریض شود، ما رنجور می‏شویم و وقتی دعا كنید، آمین می‏گوییم و اگر ساكت‏باشید، ما برای شما دعا می‏كنیم. پرسیدم: آیا این توجه و عنایت‏شما محدود به این محیط است؟ پاسخ دادند: ای رمیله هیچ مؤمنی در شرق و غرب عالم از نظر ما پنهان نیست (۱۲) .
و چنین است كه درمی‏یابیم امام و رهبر در بینش شیعی كسی است كه از خود ما به ما آگاهتر و مهربانتر است; چنانكه امام صادق علیه السلام فرمود: «و الله لانا لارحم بكم من انفسكم‏»; به خدا قسم من از شما به خودتان مهربانترم. (۱۳)
نتیجه این ویژگی‏ها
این خصوصیات فقط در رهبری یافته می‏شود كه توحید در تمامی سلول‏هایش سریان دارد و از توحید در همه ابعاد وجودی خویش بهره‏مند است; زیرا توحید در وسعت هستی، خدایان و بت‏ها را به كنار می‏ریزد و در درون چنان كه تاثیر می‏كند كه موحد جز خدا كسی را حاكم نمی‏گیرد; چیزی جز وظیفه، او را حركت نمی‏دهد و هیچ دستوری او را فعال نمی‏كند، مگر دستور و امر خدا.
كسی كه جز امر حق امری و جز خواهش او خواهشی نداشته باشد، این روح به ولایت می‏رسد و از همین جاست كه رسول اكرم‏صلی الله علیه وآله به ولایت و اولویت رسید (۱۴) و خداوند درباره او در سوره احزاب، آیه ۶ چنین فرمود: پیامبر از مؤمنین به خودشان و جانشان اولی و مقدم است. و در جریان غدیر، این ولایت‏به امام و نظام امامت تفویض گردید.
آیا چنین رهبری می‏تواند برای شیعیان و پیروان وظیفه‏ای در حد محبت قرار دهد؟ محبت ارادتی قلبی است كه از شناخت مرحله ذهنی نتیجه می‏شود، اما این احساس قلبی باید میوه داشته باشد، همان‏گونه كه میوه شناخت، عشق و محبت است. اهداف ولایت
۱ . تبیین و تفسیر دین;
۲ . هدایت و جهت دادن به سوی خداوند;
۳ . تربیت‏باطنی(هدایت‏به امر);
۴ . اقامه حق;
۵ . انقلاب در انسان .
۱ . در روایات زیادی آمده است كه كار تاویل دین به عهده امام است ; چنانچه رسول اكرم‏صلی الله علیه وآله فرمودند: «من بر تنزیل قرآن جنگیدم و علی بر تاویل آن می‏جنگد . » این روایت را حاكم نیشابوری در مستدرك صحیحین تحت داستان زیبایی نقل كرده است .
مفهوم تاویل رجوع دادن به اصل و پرده‏برداری از رموز است . (۱) به خاطر همین مساله است كه می‏بینیم در تمامی روایات اهل سنت، بیش از پانصد حكم استخراج نمی‏شود، ولی پشتوانه بینش شیعی بیش از سی هزار حدیث است كه غالب احكام از آنها استخراج می‏شود و یا اصول كلی داده شده است . در تالیفات شیعه، كتاب «علل الشرایع‏» شیخ صدوق‏رحمه الله، حكمت احكام زیادی را در روایات تبیین كرده است .
۲ . گفتار و رفتار ائمه‏علیهم السلام هدایت و جهت‏دادن به سوی خداوند، در موج می‏زند و زیباترین دعاها و مناجات‏ها در فرهنگ شیعه شكل گرفته‏است . از آنجا كه انسان به شهود و ظاهر هستی قانع نمی‏شود و غیب هستی را می‏طلبد، هر اندیشه‏ای كه انسان را از معنویت و مفهوم خداباوری دور كند، انسان را به خستگی و پوچی می‏رساند . انسان به هر مقامی دست‏یابد باز در جستجوی مقام بالاتری است، مگر آن كه آن بی‏نهایت نامحدود در هستی را پیدا كند و درست‏به همین دلیل بود كه هنگام بیعت مردم با علی‏علیه السلام و ازدحام و هجوم بی‏امان مردم به سمت ایشان، امام‏علیه السلام دست‏خود را عقب كشیده و فرمود: « مرا رها كنید و غیر مرا بجویید . هدف من و شما یكی نیست . من شما را برای خدا می‏خواهم و شما مرا برای خود (هدف‏های شخصی) می‏خواهید!» (۲)حجت‏خدا انسان را نمی‏فریبد و حتی برای او بالاتر از عدالت و تكامل را می‏خواهد; چیزی كه انسان معاصر غربی با همه بهره‏مندی‏ها، كمبود آن را حس كرد و گفت: آنچه به زندگی شور و هیجان می‏بخشد، تعقیب است نه تسخیر، راه است نه مقصد، تلاش است نه كامیابی . (۳)
روانشناس مشهوری; چون «آلپورت‏» گفته است: رستگاری تنها از آن كسی است كه پیوسته در پی اهدافی باشد كه سرانجام بطور كامل به دست نمی‏آید . (۴)
۳ . تربیت‏باطنی و هدایت‏به امر: افرادی كه دارای قابلیت و زمینه‏های خوبی باشند، می‏توانند با بهره‏گیری از معرفت و محبت ائمه اطهارعلیهم السلام هدایت‏شوند . نیاز به هدایت و پشت نكردن به حقیقت‏با كمك باطنی ائمه‏علیهم السلام به نتیجه می‏رسد . علامه طباطبائی‏رحمه الله در این باره می‏فرماید: « امام‏علیه السلام چنان كه وظیفه راهنمایی صوری مردم را به عهده دارد، هم چنان ولایت و رهبری باطنی اعمال آنان را نیز بر عهده دارد و اوست كه حیات معنوی مردم را تنظیم می‏كند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‏دهد . » (۵)
در قرآن می‏خوانیم: «و جعلناهم ائمهٔ یهدون بامرنا» (۶) . كیفیت این نصرت و یاری مؤمن در حدیثی، این گونه آمده است: «خدای تعالی مؤمن را به وسیله روحی از جانب خود تایید كند، هرگاه مؤمن تقوی ورزد، آن روح حاضر شود و اگر تجاوز كند، آن روح غایب شود . بندگان خدا ! نعمت‏های خدا را به وسیله اصلاح نفس خویش مراقبت كنید تا بر یقین شما بیفزاید و سود نفیس و گرانبها ببرید . خدا رحمت كند بنده‏ای را كه تصمیم خیری بگیرد و انجام دهد و یا از شری باز ایستد . » حضرت ابی‏الحسن‏علیه السلام سپس فرمود: «ما اهل بیت آن روح را به وسیله اطاعت‏خدا و عمل برای او تایید می‏كنیم . » (۷)
این مساله را نه فقط شیعیان، بلكه هر كس كه در جست و جوی حقیقت‏بوده و به اسلام و تشیع راه یافته، احساس نموده است . آدمی با ارتباط و عشق به ائمه‏علیهم السلام حس می‏كند كه چگونه مسیر حق برایش آسان‏تر گشته و به حقیقت نزدیكتر می‏شود .
این حركت از بهترین جلوه‏های ولایت است . «هربرت اسپنسر» گفته‏است: بزرگترین آرمان نیكان این است كه در آدم سازی شركت كنند; یعنی مكتب صالح سازی بیاورند . (۸)
۴ . اقامه حق: اقامه حق در این مقال، محدود به مفهوم مبارزه با ستم و گستردن عدالت نیست . اقامه حق در مفهوم گسترده آن، برپایی سنت‏های حاكم بر نظام هستی است; سنت هایی كه مخالفت‏با آن انسان را زمینگیر كرده و به هلاكت می‏كشد; سنت‏هایی كه قابل تغییر و تبدیل نیستند . (۹)
قانون‏هایی كه اگر خداوند می‏خواست اهل زمین رابا آن مواخذه كند، هیچ كس باقی نمی‏ماند، اما خداوند وقت و فرصت می‏دهد و یا از بسیاری گذشت می‏كند . (۱۰)
هنگامی كه آیه «من یعمل سوء یجز به‏» (۱۱) ; (هركس بدی كند، با آن جزا داده می‏شود) نازل شد، شخصی نزد رسول اكرم‏صلی الله علیه وآله آمده و گفت: آیه‏ای كمرشكن نازل گشته است ! پیامبر او را تسلیت داده و فرمود: «آیا غمگین نمی‏شوی، مریض نمی‏گردی، آیا مصیبت‏ها و مشكلات دامنت را نمی‏گیرد؟» گفت: آری ! پیامبر فرمود: «با همین‏ها مجازات می‏بینی . » (۱۲)
این حق‏طلبی در ساختار واحد، همان دین داری است; چرا كه دین مجموعه ضوابط و قواعد حاكم بر هستی را به انسان هدیه می‏كند . هدایتی كه جلوتر از علم و تجربه آدمی است و در حوزه آگاهی انسان نبوده و به آن دسترسی نداشته و نخواهد داشت . از این روست كه قرآن فرموده است: «یعلمكم ما لم تكونوا له تعلمون‏»; به شما چیزی را می‏آموزد كه نمی‏توانستید بدانید . بر همین اساس است كه حضرت علی‏علیه السلام پیوسته این جمله را بر منبر تكرار می‏فرمود كه: «دینتان را دینتان را، مراقب باشید كه خوبی‏ها در طریق غیر دین قبول نمی‏شود، اما بدی‏هایتان اگر در مسیر دین باشید، مورد عفو واقع می‏شوند . » (۱۳)
۵ . انقلاب در انسان هدفی است كه برتری دین و رهبری آن را بر دیگر عقاید ایدئولوژی‏ها و همه مكاتب فلسفی بشری نشان می‏دهد . تاكنون انقلاب‏های غیر دینی، محتوایی جز تحول در امكانات و دانش مادی و یا سیاسی نداشته‏اند، اما پیامبران هدف انقلاب خویش را در انسان و آرمان‏های او قرار دادند .
علی‏علیه السلام در توصیف اهداف انبیا می‏فرماید:«ویثیروا لهم دفائن العقول‏»; (۱۴) پیامبران در گنجینه عقل‏ها انقلاب می‏كنند .
آری!آنان در ارزیابی‏ها و سنجش انسان‏ها، تعالی ایجاد كرده و آدمی را از اهداف پست و حقیر به مقاصد بلند و تعالی می‏كشاندند . امامت نیز در ادامه خط رسالت‏به چنین آرمان بلندی می‏اندیشد و این است كه سراسر نهج‏البلاغه و فرهنگ امامت و برخوردهای آنان، مملو از چنین محتوایی است .
هدف ولایت در انسان را می‏توان با كمك حدیثی ارجمند از پیامبرصلی الله علیه وآله خلاصه كرد .
رسول‏الله‏صلی الله علیه وآله می‏فرماید: «الناس معادن‏»; مردم معدن هستند، مثل معدن‏های طلا و نقره .
معدن چهار مرحله دارد: ۱ . كشف ۲ . استخراج ۳ . شكل‏دادن ۴ . جهت دادن . آنها به انسان‏ها كمك می‏كنند كه خود را بشناسند، سپس نیروهای خود را استخراج نموده و از پراكندگی‏ها و شرك نجات یافته و جهت‏یابی كنند; آن هم جهت‏برتر . زیرا حركت‏به سوی پایین‏تر از خویش «تنزل‏» مساوی خویش «تنوع‏» و بالاتر از خود «تحرك‏» است . هم چنان كه در نماز می‏گوییم: «سبحان ربی الاعلی و بحمده‏» و به سوی برترین هدف اوج می‏گیریم .تصویری صحیح از تمسك به ولایت
بنابر آنچه گذشت، گفتار و سیره ائمه‏علیهم السلام‏نشانگر یك وحدت كامل با قرآن و هدف‏های وحی است و این مهم با مراجعه‏ای كوتاه به سخنان آن گرامیان و حكایاتی از سیره آنان روشن می‏شود . شایان ذكر است كه اهل بیت‏علیهم السلام‏جلوه‏ای از ظمت‏خداوند هستند و اگر آنان نبودند، خداوند شناخته نمی‏شد .
اكنون برای توضیح این مقصود، دو عنوان را از نظر می‏گذرانیم:
۱ . توصیفی كه اهل بیت‏علیهم السلام‏درباره كسانی كه با آنان هستند، دارند .
۲ . توصیف اهل بیت‏علیهم السلام درباره كسانی كه با آنان نیستند .
۱ . ویژگی كسانی كه از اهل بیت علیهم السلام هستند
رسول الله‏صلی الله علیه وآله فرمود: «هر پرهیزگاری از خاندان محمدصلی الله علیه وآله‏است . » و نیز امام صادق‏علیه السلام فرمود: «هر كس كه ما را دوست‏بدارد، از ما اهل بیت است‏» . به ایشان عرض شد: یابن رسول الله! از شماست؟ فرمود: «به خدا قسم از ماست . آیا نشنیده‏ای این سخن ابراهیم‏علیه السلام (در قرآن) را كه: پس هر كه از من پیروی كند، او از من است!»
حسن بن موسی بغدادی می‏گوید: من در خراسان، در مجلس علی بن موسی الرضاعلیه السلام بودم و زیدبن موسی (برادر حضرت) نیز حضور داشت و رو به عده‏ای از مجلسیان كرده و بر آنان فخر می‏فروخت و می‏گفت كه ما چنین و چنانیم .
حضرت رضاعلیه السلام سخنان زید را شنید رو به او كرده، فرمود: «ای زید ! آیا این سخن سبزی فروشان كوفه تو را مغرور ساخته است كه می‏گویند: فاطمه دامن خود را پاك نگه داشت و از این رو، خداوند آتش را بر ذریه او حرام كرد؟ به خدا قسم كه این فقط اختصاص به حسن و حسین و فرزندی دارد كه از شكم او زاییده شده باشد; اما این كه موسی بن جعفر، خدا را اطاعت كند، روزها روزه بگیرد و شب‏ها را به عبادت بگذراند و تو معصیت‏خدا كنی و سپس در روز قیامت‏یكسان باشید! در این صورت، آیا تو نزد خدا عزیزتر از او خواهی بود؟»
علی بن الحسین علیه السلام می‏فرمود: «برای نیكوكار ما دو برابر بهره از پاداش است و برای بدكردار ما دو برابر عذاب . »
سپس آن حضرت روبه من كرده و فرمود: «ای حسن! آیه‏ی «قال یا نوح انه لیس من اهلك انه عمل غیر صالح‏» (۱۵) را چگونه قرائت می‏كنید؟» عرض كردم: بعضی آن را انه عمل غیر صالح (وصف غیر برای عمل) می‏خوانند . برخی انه عمل غیر صالح (به اضافه عمل به غیر) می‏خوانند . پس كسی كه به اضافه می‏خواند، او را از فرزندی نوح نفی می‏كند . حضرت فرمود: «هرگز! او فرزند نوح بود، اما چون خدا را نافرمانی كرد، خداوند او را از پدرش نفی كرد . همین طور هر یك از ما اهل بیت كه خدا را نافرمانی كند، از ما نیست و تو نیز چنان چه خداوند را فرمان بری، از ما اهل بیت هستی . » (۱۶)
۲ . ویژگی كسانی كه از اهل بیت علیه السلام نیستند
پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «هر كس با میل و اختیار تن به ذلت دهد،از ما اهل بیت نیست . » و نیز فرمود: «ای مردم! خداوند، ما اهل بیت را از این كه فریب خوریم یا فریب دهیم یا فتنه‏انگیزی كنیم یا دروغگو باشیم یا پیش گویی كنیم یا جادوگری و مانع تراشی كنیم یا خیانتكار باشیم یا با پرندگان فال بگیریم یا بدعتگزار باشیم یا دستخوش شك و تردید شویم یا از خلق خدا روی برتابیم و منافق باشیم ; مصون داشته است . »
بنابراین، هر كس چیزی از این صفات را دارا باشد، از ما نیست و من از او نیستم و خدا از او بیزار است و ما از او بیزاریم وهر كس كه خدا از او بیزار باشد، وی را به دوزخ برد . (۱۷)
هم چنین فرمود: «از ما نیست، كسی كه همسایه‏اش، از بدی‏های او در امان نباشد . » و فرمود: «از ما نیست كسی كه با مسلمان تقلب و دغلی كند و هم چنین از ما نیست كسی كه در امانت‏خیانت كند . »
امام صادق‏علیه السلام فرمود: از ما نیست كسی كه برای همسایه خود همسایه خوبی نباشد . و از ما نیست كسی كه نماز شب نخواند و در شهری صد هزار نفری زندگی كند و در آن شهر، پارساتر از او وجود داشته باشد .
و در جایی دیگر فرمود: از ما نیست كسی كه دنیای خود را به خاطر آخرتش و یا آخرت خود را به خاطر دنیایش رها سازد .
و نیز فرمود: شیعه‏ی ما نیست كسی كه به زبان دم از ما زند، ولی بر خلاف كردار و رفتار عمل كند . خداوند دوستی و ولایت ما را بر شما واجب فرمود و اطاعت از ما را بر شما فرض كرده است . پس آگاه باشید، هر كس از ماست، باید به ما اقتدا كند و از جمله‏ی صفات ما: پارسایی و كوشش در عمل و باز گرداندن امانت‏به نیكوكار و بدكار، بجای آوردن صله رحم، مهمانداری و گذشت كردن از كسی كه(به ما) بدی كند، می‏باشد و هر كه به ما اقتدا نكند، از ما نیست .
امام كاظم‏علیه السلام فرمود: از ما نیست كسی كه هر روز به حساب اعمال خود رسیدگی نكند، تا اگر دید كار نیك كرده از خداوند بیشتر بخواهد و اگر بدكرده، آمرزش خواسته و توبه كند .
امام رضاعلیه السلام فرمود: هر كس با كسی كه از ما بریده است ; پیوند برقرار كند و یا از كسی كه با ما پیوند و رابطه دارد، جدا شود و یا سرزنش كننده ما را ستایش كند یا مخالف ما را گرامی بدارد، از ما نیست و ما از او نیستیم . (۱۸)حكایاتی درباره متمسكین واقعی ولایت
ابوحمزه سعد بن عبدالملك، از فرزندان عبدالعزیز پسر مروان بود . حضرت باقر علیه السلام او را سعد الخیر می‏نامید . روزی بر امام باقرعلیه السلام وارد شد، در حالی كه مانند زنان اشك می‏ریخت . حضرت فرمود: چرا گریه می‏كنی ای سعد؟ عرض كرد: چگونه گریه نكنم، حال آن كه من از شجره امویان و تباری هستم كه در قرآن لعنت‏شده‏اند . حضرت به او فرمود: تو از این شجره نیستی; تو اموی ای هستی كه از خاندان ما می‏باشی . مگر نشنیده‏ای كه خداوند از قول ابراهیم‏علیه السلام (۱۹) نقل می‏كند: هر كس از من پیروی كند، او از من است (۲۰)معاویه روزی برای ابوالاسود دوئلی هدیه‏ای فرستاد كه مقداری از آن حلوا بود . مقصود او از فرستادن هدیه این بود كه دل او را به دست آورد و قلبش را از محبت علی‏علیه السلام خالی كند . دختر كوچك ابوالاسود كه پنج‏یا شش سال داشت، پیش پدر آمد و همین كه چشمش به حلوا افتاد، لقمه‏ای از آن برداشته در دهان گذاشت . ابوالاسود گفت: دختركم! حلوا را بیرون بینداز، این غذا زهری است كه معاویه می‏خواهد به وسیله آن ما را فریب دهد و از امیرالمؤمنین دور كند و محبت ائمه‏علیهم السلام را از دل ما خارج كند . دخترك گفت: «قبحه الله و یخدعنا عن السید المطهر بالشهد المزعفر تبا لمرسله و آكله‏»; خدا صورت او را زشت كند، می‏خواهد ما را از سید پاك و بزرگوار به وسیله حلوای شیرین و زعفرانی بفریبد; مرگ برفرستنده و خورنده این حلوا باد . آنقدر دست در گلو برد و خود را رنج داد تا آنچه خورده بود قی كرد . آنگاه كه خود را پاك از آلودگی حلوا یافت این شعر را سرود:
ابا الشهد المزعفر یابن هند
نبیع علیك احسابا و دینا
معاذ الله كیف یكون هذا
و مولانا امیرالمؤمنینا
ای پسر هند! آیا با حلوایی زعفرانی می‏خواهی شرافت و دین ما را بدزدی! به خدا پناه می‏برم! این كار نخواهد شد، در حالی كه مولا و آقای ما امیرالمؤمنین است! (۲۱)
مردی به امام حسین‏علیه السلام گفت: من از شیعیان شما هستم . حضرت امام فرمود: از خدا بترس! چیزی را ادعا مكن كه خداوند بگوید: دروغ می‏گویی و در ادعای خود گناه كردی . شیعیان ما كسانی هستند كه از هر غل وغش و حیله‏ای پاك باشند . بگو من از موالیان و دوستان شما هستم .
مردی به امام زین‏العابدین‏علیه السلام گفت: من از شیعیان خاص شمایم . فرمود: پس تو نیز مانند ابراهیم خلیل هستی كه خداوند درباره او می‏فرماید: «و ان من شیعته لابراهیم اذ جاء ربه بقلب سلیم‏»; همانا از شیعیان او ابراهیم است كه با قلبی پاك و سالم نزد پروردگارش آمد .
اگر دلت مانند قلب ابراهیم‏علیه السلام است، از شیعیان ما هستی; اما اگر مانند او نیست، ولی پاك از غل و غش می‏باشد، از دوستان ما هستی . اگر اینطور هم نیست و می‏دانی آنچه گفتی دروغ بود، به كفاره این دروغ مبتلا خواهی شد كه تا آخر عمر تو را رها نكند .
مردی در حضور حضرت باقرعلیه السلام با این جملات، دیگری را خطاب كرد و گفت: تو بر من فخر می‏كنی! با این كه من از شیعیان آل محمدصلی الله علیه وآله هستم . حضرت فرمود: به پروردگار كعبه قسم! تو بر او فخری نداری، با این كه اشتباهی نیز در این دروغ گفتن كردی . آیا دوست داری مالت را بیشتر برای خود خرج كنی یا برای دوستان مؤمنت؟ گفت: بیشتر مایلم برای خودم صرف كنم! فرمود: پس تو از شیعیان ما نیستی . در نزد ما، خرج كردن اموال برای كسانی كه به ادعا می‏گویند كه شیعه شما هستیم، محبوب‏تر است تا برای خودمان، چه رسد به كسانی كه واقعا شیعه ما هستند، ولی بگو: «انا من محبیكم و من الراجین بمحبتكم‏»; من از دوستان شما هستم و از آنهایم كه امیدوارم به واسطه محبت‏شما نجات یابم . (۲۲) معروف است كه در زمان ولایتعهدی تحمیلی امام رضاعلیه السلام، به وسیله مامون، عده‏ای به در خانه آن حضرت آمده و گفتند: ما یك دسته از شیعیان هستیم كه می‏خواهیم به خدمت‏شما برسیم . امام‏علیه السلام فرمودند: من مشغولم آن‏ها را برگردانید . فردا باز آمدند و همان جواب را شنیدند و این مطلب روزها به طول انجامید و بعد از مدتی سرگردانی و یاس به دربان گفتند: به آقای ما علی بن موسی الرضاعلیه السلام بگویید: ما از خجالت‏به وطن نمی‏رویم; زیرا تحمل شماتت دشمنان را نداریم . امام‏علیه السلام این بار اجازه دادند و آنها به حضور امام مشرف شدند . زبان به شكایت گشودند كه چرا ما را خوار می‏كنید؟ اگر بعد از این همه سرگردانی اجازه حضور نمی‏دادید، دیگر برای ما چه باقی می‏ماند؟
امام‏علیه السلام فرمود: این آیه را بخوانید « مآ اصابكم من مصیبهٔ فبما كسبت ایدیكم و یعفوا عن كثیر»; هر مصیبتی به شما می‏رسد، به واسطه كارهایی است كه كرده‏اید; با این كه خداوند بسیاری از آنها را می‏بخشد . (۲۳) در این عمل، از اجداد طاهرینم پیروی كردم .پرسیدند: برای چه سرزنش و عتاب شدیم؟ امام‏علیه السلام پاسخ داد: چون ادعا می‏كنید كه شیعیان علی‏علیه السلام هستیم . وای بر شما! شیعیان آن آقا، حسن و حسین و اباذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابی‏بكرند . كسانی كه كوچك‏ترین مخالفتی نسبت‏به دستورات علی‏علیه السلام نكردند و مرتكب یك كار كه او نهی كرده بود، نشدند . اما شما می‏گویید كه ما شیعیان علی هستیم و در بیشتر كارها مخالف او هستید و نسبت‏به بسیاری از واجبات كوتاهی می‏كنید . حقوق برادران را سبك می‏شمارید . در جایی كه نباید تقیه كنید، تقیه می‏نمایید و آنجا كه باید تقیه كنید، نمی‏كنید . اگر بگویید كه دوستان و محبین آن آقاییم و با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن هستیم، این سخن را رد نمی‏كنیم . اما مقامی بس ارجمند را ادعا كردید . . . . سپس آنان عذر آورده و استغفار كردند و مورد محبت امام‏علیه السلام واقع شدند و امام‏علیه السلام به آنان هدایایی بخشید . (۲۴)
محمد بن مسلم (راوی و صحابی بزرگ امام باقرعلیه السلام و امام صادق‏علیه السلام) می‏گوید: روزی حضور امام باقرعلیه السلام رسیده و اشك ریختم . سلام كرده و دست ایشان را بوسیدم . فرمود: چرا گریه می‏كنی؟ گفتم: فدایت‏شوم، به خاطر این كه از خدمت‏شما دورم و در فاصله بسیار زیادی واقع شده‏ام و اكنون هم نمی‏توانم زیاد بمانم و شما را ببینم .
امام‏علیه السلام فرمود: اما این كه نمی‏توانی زیاد بمانی، خداوند دوستان ما را چنین قرار داده و بلا را نسبت‏به ایشان سریع كرده و اما دوری و غربت كه گفتی، باید راجع به این موضوع به ابی عبدالله الحسین‏علیه السلام تاسی بجویی كه دور از ما و در عراق دفن شده است . این كه گفتی، فاصله بین تو و ما زیاد است، همانا مؤمن در دنیا و میان این مردم كج رفتار، غریب است، تا زمانی كه به سوی رحمت‏خدا برود و این كه می‏گویی ما را دوست داری و می‏خواهی پیوسته ما را ببینی، خداوند از قلب‏ها آگاه است و بر این ولایت و محبت تو را پاداش خواهد داد . (۲۵)
احمد بن محمد خالد كه محضر امام عسگری‏علیه السلام را درك نموده، می‏گوید: من در ری مقیم شدم و مهمان ابوالحسن مازرانی كه منشی كوتكین (حاكم ری) بود، گردیدم . این دوستی بر قرار بود تا این كه او به خاطر پاره‏ای از كارها از من غفلت كرد و از من مطالبه مالیات نمود; آن هم در روزهایی كه در سختی و اضطراب بودم در این هنگام، پیر مردی عفیف كه در اثر كتك مامورین دولت از او خون زیادی رفته بود، به نزدمان آمده و گفت: دوستی ائمه طاهرین‏علیهم السلام بین من و تو رابطه ایجاد نموده به خاطر خشنودی خدا كمك كن!
پرسیدم: مشكل تو چیست؟ گفت: مرا متهم نموده‏اند كه علیه كوتكین، به سلطان نامه نوشته‏ام . به همین دلیل جان و مال مرا مباح دانسته‏اند . من به پیرمرد وعده اصلاح كارش را دادم . وقتی او رفت، با خود گفتم: اگر نزد منشی كوتكین بروم و حاجت هر دو نفرمان را بگویم، بر آورده نخواهد شد و اگر حاجت او را بگویم، حاجت‏خودم برآورده نمی‏شود . متحیر مانده بودم كه كدام نیاز را مطرح كنم، در این هنگام، ناگهان به حدیثی برخوردم كه امام صادق‏علیه السلام فرموده بود: هر كس قصد خود را برای اجت‏برادر مؤمن خالص كند، خداوند اصلاح كارش را به دست او مقرر می‏كند و حاجت‏خودش را هم برآورده خواهد كرد . زود برخاستم و به در خانه ابوالحسن مازرانی رفتم . بعد از اندكی ممانعت از برخی دربانان و موافقت‏برخی دیگر، همه اجازه دادند . وقتی داخل شدم، دیدم ابوالحسن (منشی كوتكین) به مسند تكیه نموده و چوبی در دست دارد . سلام كردم، جواب داد و اشاره كرد كه بنشین . همان موقع خداوند این آیه را بر زبانم جاری ساخت «و ابتغ فیما آتیك الله الدار الآخرهٔ‏»; به خاطر آن چه خدا به تو داده، آخرت را انتخاب كن و نصیب خودت را از دنیا فراموش مكن و نیكی كن، چنان كه خداوند به تو نیكی نموده، و فساد در زمین را طلب ننما، همانا خداوند فساد كنندگان را دوست نمی‏دارد . (۲۶)
ابوالحسن گفت: خداوند تو را گرامی بدارد . این آیات كه خواندی مقدمه ترغیب به كار خیر است، پس آن را ذكر كن . من به آرامی گفتم: در حق فلانی چنین و چنان گفته‏اند . پرسید: آیا او از شیعیان است كه او را می‏شناسی؟ گفتم: آری، سپس از تخت فرود آمده، به غلامش گفت: آن دفتر را بیاورید . بعد از آن، دستور داد كه مال‏ها را به پیر مرد مزبور برگردانند و خلعت و اشتری به او بخشید و با كمال احترام به خانواده‏اش برگردانده شد .
ابولحسن مازرانی رو به من نموده و گفت: در نصیحت كوتاهی نكردی و باعث‏شدی كه این كار ناروای ما، در حق آن مرد، جبران شود . آنگاه بدون آن كه من راجع به خودم خواهش كنم، دستور داد ده هزار درهم به من داده شود . سپس در كاغذ دیگری نوشت ده هزار درهم دیگر به احمد داده شود كه ما را به خیر هدایت كرد .
پی‏نوشت‏ها:
۱) بررسی مساله امامت، آیت الله خرازی .
۲) انی اریدكم لله و انتم تریدوننی لانفسكم‏»; نهج‏البلاغه، خطبه ۱۳۶ .
۳) روانشناسی كمال، ص ۴۴ .
۴) همان .
۵) شیعه در اسلام، ص ۱۵۲
۶) انبیاء/۷۳
۷) اصول كافی، ج ۳، ص ۳۶۹ .
۸) شهید مطهری، حماسه حسینی، ج‏۳، ص ۷۶ .
۹) فاطر/۴۳ .
۱۰) فاطر/۴۵ .
۱۱) نساء/۱۲۳ .
۱۲) بحارالانوار، ج ۸۱، ص ۱۹۲ .
۱۳) اصول كافی .
۱۴) نهج‏البلاغه، خطبه اول .
۱۵) هود/۴۶ .
۱۶) معانی الاخبار، ص ۱۰۶ .
۱۷) محمدی ری شهری، اهل بیت در قرآن و حدیث، ص ۸۳۸ .
۱۸) همان، ص ۸۳۹ - ۸۴۰ .
۱۹) ابراهیم/۳۶ .
۲۰) همان، اهل بیت در قرآن و حدیث، ص ۸۴۷ .
۲۱) پند تاریخ، ج ۵، ص ۱۱۳ .
۲۲) بحار الانوار، ج ۱۵، جزء اول، ص ۱۴۳ و ۱۴۴ .
۲۳) شوری/۳۰ .
۲۴) بحار الانوار جلد ۱۵، جزء اول، ص ۲۴۴ .
۲۵) پند تاریخ، جلد ۵، ص ۱۱۰- ۱۱۱ .
۲۶) قصص/۷۷ .
۲۷) نمونه‏هایی از تاثیر، ص ۱۲۸- ۱۲۹ .


عزیز الله حیدری
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید