چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا
تحلیلی توصیفی از فرهنگ هیئت علمی دانشگاهها و آموزش کتابشناسی
دانشگاهها همواره از نظر كتابداران, كلید آموزش كتابشناسی شمرده میشوند, با این حال, شواهد چشمگیر نشان میدهد كه اغلب دانشگاهها, در روند آموزشی خود, آموزش كتابشناسی را چندان نپسندیدهاند. این مقاله به بررسی ماهیت فرهنگ هیئت علمی دانشگاهها و چگونگی جلوگیری از تلاشهایی برای آموزش كتابشناسی میپردازد. با آن كه باور عام بر آن است كه فرهنگ دانشگاهی از توسعهٔ كتابخانههای بزرگ حمایت میكند, تاكنون تحقق آموزش كتابشناسی مورد پذیرش قطعی قرار نگرفته است. اگر كتابخانههای دانشگاهی بخواهند به فرآیند آموزشی كمك كنند, تلاش مستمر كتابداران برای تحقق آموزش كتابشناسی در دانشگاهها ضروری است.
بویر (Boyer) در یكی از مهمترین كتابهایش در مورد آموزش دانشجویان تا سطح لیسانس تحت عنوان: دانشگاه تجربهٔ دانشجویان لیسانس در آمریكا نوشت:ما در مطالعات خود دریافتیم كه كتابخانه در بیشتر مؤسسات آموزشی یك منبع فراموش شده است. آنچه در مورد نظر بویر قابل ذكر است, مورد غفلت قرار گرفتن كتابخانه در فرآیند آموزش است. كتاب بویر اولین انتشار مهم در مورد آموزش كتابشناسی برای دانشجویان تا سطح لیسانس در سالهای اخیر است زیرا او نه تنها به كتابخانه توجهٔ خاصی كرده است, بلكه آموزش كتابشناسی را در دانشگاهها مطرح نموده است.متأسفانه بویر, روشی را در این باب ذكر نكرده و مباحثات و نظریات او همچنان به بوتهٔ فراموشی سپرده شده است. آموزش كتابشناسی دارای تاریخ طولانی در كتابخانههای دانشگاهی است و تاریخ آن حداقل به دههٔ ۱۸۸۰ باز میگردد. در سالهای اخیر, حمایتكنندگان این نظر به آموزش كتابشناسی و پذیرش آن توسط كتابداران به عنوان حركتی اساسی و پویا اشاره میكنند.
با این حال, تلاشهایی كه در طول تاریخ دربارهٔ چگونگی نقش كتابخانهها در فرآیند آموزش شده, مبهم است.
"برانزكوم" (Branscomb) در اثر معروف خود در سال ۱۹۴۰, استفادهٔ كم از كتابخانهها توسط دانشجویان دانشگاهها را در خلال دههٔ ۱۹۳۰ بررسی كرد و پرسید: "با روش كنونی آموزش, آیا به چنین كتابخانههای بزرگی نیازمندیم؟"یك دههٔ بعد, "لویس روند" (Louis Round) كتابدار معروف این مسئله را به زبان دیگر مطرح میكند: گرچه دانشكدهها بودجههای هنگفتی را صرف گسترش و توسعه كتابخانهی میكنند اما كمكی كه این كتابخانهها به ارتقای سطح كیفی برنامههای آموزشی میكنند كمتر از آن چیزی است كه باید باشد. "نپ" (Knapp) در طول دهه ۱۹۵۰ و اوایل دههٔ ۱۹۶۰ با مقالات و تحقیقات خود, در زمینه "آموزش كتابشناسی مدرن" پیشگام بود."شورز" (Shores) در سال ۱۹۶۸, توجهٔ عام را به نقش آموزش عالی از طریق استفاده از كتابخانهٔ دانشگاه جلب نمود.در سال ۱۹۶۸ "فیپس" (phipps) دریافت كه كتابداران بسیاری كه درگیر آموزش كتابشناسی بودند, به دلایلی همچون كمبود كاركنان, نبود وقت و بودجه, عدم همكاری و مساعدت از طرف دانشگاه و مدیریت آن, ناامید و بیروحیه شدهاند.دورهٔ آموزش كتابشناسی از سال ۱۹۶۹ با ارائه مقاله "فاربر" (Farber) به بخش كتابخانههای دانشگاهی "انجمن كتابخانههای دانشگاهی و تحقیقاتی" آغاز میشود. در اوایل دههٔ ۱۹۷۰, آموزش كتابشناسی به عنوان حركتی نو با كنفرانسی در دانشگاه میشیگان شرقی شروع میشود. در دههٔ ۱۹۸۰, با انتشار مجلهای با عنوان "راهبردهای تحقیقاتی", برنامهٔ آموزش كتابشناسی دنبال میشود. در دههٔ ۱۹۹۰, بعضی از مراكز محلی و دانشگاهی از اهمیت آموزش كتابشناسی آگاه میشوند. با وجود پیشرفتهای چشمگیر, یك احساس آزاردهنده دربارهٔ آموزش كتابشناسی همچنان باقی است و آن عدم درك و شناخت صحیح اعضای هیئت علمی دانشگاهها از موضوع است.در سال ۱۹۹۲ "جاكوبسن" (Jacobson) نتیجه گرفت. با این كه كیفیت و شیوهٔ آموزش كتابشناسی تغییر كرده و اعضای دانشگاهها و دانشكدهها تا حدودی به نقش آن آگاه شدهاند, و با آن كه تعداد دانشجویان و استادان افزایش چشمگیری یافته, هنوز اعضای هیئت علمی دانشگاهها درس "آموزش كتابشناسی" را درسی اساسی برای آموزش دانشجویان خود به شمار نمیآورند.این تلاشها باعث شد تا در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۸۰ "سازمان ملی اوقاف" (۱) برای گسترش منابع كتابخانههای علوم انسانی, و "شورای منابع كتابخانهها" برای ارتقای آموزش كتابخانهای, حدود سه میلیون دلار در ۵۰ كتابخانهٔ دانشگاهی سرمایهگذاری كردند.در سال ۱۹۸۰, گوین (Gwinn) این برنامهها را مورد نقد و بررسی قرار داد و فصل جدیدی در تاریخ آموزش كتابشناسی گشوده شد. مشكلاتی كه او برشمرد به قرار زیر است:
- همكاری ضعیف دانشگاه
- عدم همكاری مناسب مدیریت دانشگاه با كتابداران
- نبود برنامهریزی از سوی دانشگاه
او نتیجه گرفت كه: برنامهٔ آموزش كتابشناسی تغییرات آشكاری در دیدگاههای اعضای هیئت علمی دانشگاهها ایجاد نكرده است. بعد از مدتی, "وایت لچ" (Whitelatch) در سال ۱۹۸۳ نوشت كه: در ایالات متحده روال آموزشی دانشگاهها بر مبنای استفاده از كتابخانه نیست. همچنین مقالات دانشجویان كمتر متكی به استفاده از متون كتابخانهای میباشد."تاماس" (Thomas) در سال ۱۹۹۴ اظهار داشت كه به طور كلی, اكثر دانشگاهها در بالا بردن مهارتهای استفاده از كتابخانه, چه به شكل سنتی و چه الكترونیكی, هنوز مسئولیت كمی در قبال دانشجویان احساس میكنند.
اهمیت همكاری با دانشگاه
از لحاظ تاریخی, كتابداران دانشگاهی, مدتها به دانشگاهها به عنوان مرجعی در ترغیب و هدایت دانشجویان به استفاده از كتابخانهٔ دانشگاه چشم دوخته بودند, ولی این توجه با ناكامی مواجه شد. "برانزكوم" (۱۹۴۰) نوشته بود: كتابها در قفسهٔ كتابخانهها بیاستفاده هستند, زیرا مدرسان به این كتابها توجه ندارند و در فرایند آموزش و تحقیقات, هیچگونه انگیزهای در دانشجویان برای استفاده از منابع كتابخانهای ایجاد نمیكنند.بعد از "برانزكوم", "نپ" (۱۹۵۸) نوشت: نه حوزهٔ موضوعی, نه روش تدریس و نوع تكالیف, و نه كیفیت دانشگاه, هیچك ضامن استفاده از منابع كتابخانه نیست. تنها عامل تعیینكننده, گرایش و علاقهمندی خود مدرس است. اگر مدرس در این زمینه اشتیاق از خود نشان دهد, دانشجو به تبع او از كتابخانه استفاده خواهد كرد.
"لیپو" (Lipow) در سال ۱۹۹۲ بر اهمیت همكاری كتابداران با هیئت علمی دانشگاهها تأكید كرد: مدرسان دانشگاه, بیشتر از ما (كتابداران) با دانشجویان برخورد میكنند, آنها هستند كه میتوانند تكالیف دانشجویان را بر مبنای استفاده از منابع كتابخانهای تعیین كنند. هر چقدر مدرسان در استفاده از كتابخانه ناآگاه, بیانگیزه و سهلانگار باشند, دانشجویان نیز به همان اندازه ناآگاه و بیانگیزه خواهند بود.
آموزش كتابشناسی, همكاری و حمایت مسئولان و مدرسان دانشگاه را میطلبد. اما چرا مسئولان دانشگاهها پیوسته بر گسترش مجموعهٔ كتابخانهها تأكید میورزند, ولی در برابر تلاشهای كتابداران برایآموزش چگونگی استفاده از مجموعهٔ كتابخانه چنین مقاومت میكنند؟ جواب این پرسش در مفهوم "فرهنگ دانشگاهی" نهفته است.
"شاین" (Shein) در (۱۹۹۲) اثر معروف خود "فرهنگ سازمانی و رهبری" (۲) میگوید: فرهنگ دارای تاریخی طولانی و پر از فراز و نشیب است. اگر درك درستی از پویایی فرهنگی داشته باشیم, بعید است كه در مقابل كنشها و رفتارهای جامعه عصبانی و غیرمنطقی برخورد كنیم, به حتی اگر رفتار غیرعادی و به ظاهر غیرمنطقی افراد را در سازمانها ببینیم تعجب نخواهیم كرد. با شناخت فرهنگ در خواهیم یافت كه چرا تغییر این رفتارها اینقدر مشكل است."ترایس و بهیر" (Trice & Beyer) در ۱۹۹۳ در مورد فرهنگ میگویند: مراحل فرهنگی, ریشه در تار و پود نهادها دارد. فرهنگ, بعضی از رفتارها, احساسات, عقاید و نگرشها را مجاز میداند از بعضی دیگر منع میكند.فرهنگ مفهوم وشیوه زندگی را برای گروهی از مردم فراهم میسازد, باعث میشود كه آنها با هم باشند, و در آنها نگرشی به وجود میآورد كه هدف از ادامهٔ زندگی را ممكن میسازد.
ویژگیهای فرهنگ دانشگاهی
"كه" (Kuh) و "ویت" (Whitt) در سال ۱۹۸۸, ارزش واقعی دانشگاه را در پیگیری و اشاعه دانش میدانند؛ دانشگاه وظیفه یادگیری و اشاعهٔ دانش از راه آموزش, تحقیق و نشر آن را دارد. بیشترین میزان رشد آموزش عالی در خلال دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بود, یعنی زمانی كه شیوههای دانشگاهی تحقیقاتی در كشور آلمان به وجود آمد. در نتیجه, بسیاری از اعضای آموزشی دانشگاههای كنونی از این دانشگاه خارجی مدرك دریافت كردند. مبنای آموزش در این دانشگاه, تسلط به یك زبان علمی در زمینهٔ رشته مربوطه, شناخت و مطالعهٔ نشریات ادواری هسته, و شناسایی كنفرانسها و شركت در آنها, مصاحبه برای كاریابی و غیره استوار بود.یكی از ویژگیهای فرهنگ دانشگاهی این است كه مقولهٔ "آموزش" در آن كمتر به بحث و نقد گذارده میشود. در تحقیقی كه در سال ۱۹۷۸ در ۱۴ دانشگاه آمریكا صورت گرفت, ۴۲ درصد از آموزشگران اعلام داشتند كه در تمامی دوران آموزش هرگز كسی دربارهٔ شیوهٔ آموزش آنها سؤالی نكرده, و تنها ۲۵ درصد اعلام كردند كه مباحثاتی بیش از یك بار دربارهٔ آموزش صورت گرفته است. "فریدمن" و دیگران (Freedman et al.) در سال ۱۹۷۹ بیان داشتند كه اعضای آموزشی دانشگاهها به دلیل این كه نقاط ضعف بسیار در شیوهٔ آموزش و تدریس دارند, از بحث و اظهارنظر درباره آموزش خودداری میكنند."فنیك" (۱۹۸۴) نیز اعلام داشت كه بسیاری از اعضای آموزشی دانشگاه كه از شیوههای وقتگیر و سنتی همچون سخنرانی و خواندن مطالب استفاده میكنند, علاقهای به ارزیابی شیوه تدریس خود ندارند و دلیل این امر را فشار كاری و تراكم امور دیگر میدانند."بركویست" (Berqquist) معتقد است كه تأكید فرهنگ دانشگاهی بیشتر بر به وجود آمدن محقق در حوزهای خاص میباشد, نه تربیت كردن فردی كه دارای دانش, مهارت و ویژگیهای یك شهروند مسئول باشد.یكی از مهمترین معیارهای فرهنگ دانشگاهی, استقلال حرفهای مدرسان میباشد كه عدم همكاری بین آنها و كتابداران را سبب میشود. "میلت" (Millett) بیش از ۳۰ سال قبل نوشت: مدرس دانشگاه محتوای درس خود را تعیین میكند و محدوده, روش آموزش, انتخاب متون و سایر مواد خواندنی, پروژهها, مقالات, سخنرانیها, به كارگیری وسایل دیداری – شنیداری, جملگی مواردی هستند كه صرفاً توسط مدرس دیكته میشوند.بسیاری از محققان و پژوهشگران فشارها و اضطرابهای مدرسان دانشگاهها را برمیشمارند و بركمبود وقت به عنوان یك عامل اساسی تأكید میورزند. "گتمن" (Getman) استاد حقوق در مورد كمبود وقت, دلایل زیر را بیان میكند:استاد, در آغاز دورهٔ تدریس دانشگاهی, وقت زیادی را صرف یادگیری موضوع درسی خود میكند كه شامل چگونگی تدریس نیز میشود. هرساعت از تدریس مستلزم سه تا چهار ساعت آمادگی برای تدریس است و ساعات زیادی نیز صرف تحقیق, مطالعه و ویرایش هر صفحه از مواد خواندنی میشود. اگر زمان ملاقات با دانشجویان و غیره را هم بر این مقدار اضافه كنیم, خواهیم دید كه وقت اساتید بسیار اندك است و این ادعا كه اساتید دانشگاهها وقت آزاد زیادی دارند, عبث است. بنابراین همه ما تحت شرایط دایمی فشار و تنش هستیم و این به واسطهٔ تعهداتمان میباشد.به هرحال, این دلیل چه موجه باشد یا نباشد, كمبود وقت همواره یكی از مشكلات اساسی است كه اعضای هیئت علمی دانشگاهها و مدرسان, برای عدم همكاری خود در آموزش كتابشناسی اقامه مینمایند.مشكل دیگر این است كه با وجود تلاش كتابداران برای آشتیدادن مدرسان با آموزش كتابشناسی, ایشان در برابر "تغییر" همواره مقاومت میكنند, چرا كه تغییر نیز باعث صرف وقت است.
دلایل مقاومت در برابر آموزش كتابشناسی
"فاربر" (۱۹۹۲) اظهار كرد كه اعضای آموزش دانشگاه باید پاسخ دهند كه چرا در برابر آموزش كارشناسی مقاومت میكنند؟
"تامپسن" (۱۹۹۳) دلایل این مقاومت را به شرح زیر برمیشمرد:
۱. به دلیل مشغلهٔ بیش از حد, وقت كافی برای پذیرش مطالب جدید ندارند.
۲. مطالب و تكالیف دانشجویان را از قبل آماده كردهاند, از این رو جایی برای آموزش كتابشناسی برای كلاسهای خود در نظر نمیگیرند.
۳. به كتابداران به مثابهٔ منشی, پادو و دربان مینگرند نه به عنوان همتا و همكار آموزشی.
۴. معمولاً در برنامههای پیشنهادی, "انتقاد از خود" را قبول ندارند, آنها ممكن است كه سخنرانان یا نویسندگان توانایی باشند, اما نسبت به رفتار و شیوه آموزشی خود هیچگونه اعتراض و انتقادی را نمیپذیرند و تمایلی به برملا شدن ناآگاهی و غفلت خود ندارند.بسیاری از مشكلات از اینجا ناشی میشود كه اعضای آموزشی دانشگاهها, كتابداران را همتای آموزشی تلقی نمیكنند. "نپ" (۱۹۶۶) اظهار كرد كه آنها هرگز "كتابداران" را به عنوان اعضای آموزشی دانشگاه نپذیرفتهاند. حتی خانم "ویلسن" نوشت كه كتابداران دانشگاهی به حد كافی آموزش ندیدهاند و دارای سطح آموزشی مطلوب برای تدریس نیستند."كیلوگ" (Kellogg) هم معتقد بود كه اكثریت اعضای آموزشی دانشگاهها, كتابداران را همتای آموزشی خود نمیدانند.با توجه به این كه اعضای آموزشی دانشگاهها اغلب برای كتابداران ارزش كمی قائلاند, جای تعجب نیست كه بسیاری از پژوهشهای انجام شده حكایت از عدم تمایل آنها به همكاری با كتابداران دارد. مدرسان و سایر اعضای آموزشی دانشگاهها به ندرت برنامههای درسی و تحقیقی خود را با مشورت و كمك كتابداران آماده میكنند و این مشكل بزرگ مستقیماً از فرهنگ دانشگاه و دیدگاه حاكم بر آن سرچشمه میگیرند."فاربر" (۱۹۹۲) از تجربه خود در دانشگاه "ارلهام" نوشت. به نوشتهٔ او, آموزش مناسب نیازمند وقت زیاد است و در این صورت, آموزش كتابشناسی در نزد مدرسان جایگاهی ندارد.تحقیقات زیادی مبنی بر میزان استفادهٔ اساتید از كتابخانهها و به تبع آن, استفادهٔ دانشجویان از كتابخانهها صورت گرفته است. به علاوه, میزان انتشارات اساتید نیز با استفاده آنان از كتابخانه رابطه دارد. ولی هر چند كه اساتید برای رفع نیازهای آموزشی یا انتشاراتی خود به كتابخانهها مراجعه كنند و از كمكهای كتابداران برخوردار شوند, اما كتابداران را افرادی ماهر, مطلع و كاردان به حساب نمیآورند. در نتیجهٔ این نگرش, جایگاهی برای آنها در نظام آموزشی و تدریس قائل نمیشوند."اربرگ" (Orberg) و همكارانش در تحقیقات خود در سال ۱۹۹۰ دریافتند كه هر چقدر تماس اساتید با كتابخانه بیشتر باشد, دانشجویان نیز از كتابخانهها بیشتر استفاده خواهند كرد.
چه باید كرد؟
آنچه مایه خوشبختی به آینده است, این است كه با وجود مشكلات مذكور, تعداد اعضای آموزشی دانشگاهها كه به كتابخانه و آموزش كتابخانهای و كتابشناسی علاقهمند شدهاند, كم نیستند.
در مواردی, آنها كلاسهای خود را با آموزش كتابشناسی تطبیق كردهاند و دانشجویان را به استفاده از منابع كتابخانه تشویق مینمایند و در امور آموزشی با كتابداران مشورت میكنند و از نظرات آنان بهرهمند میشوند؛ آنها در بعضی موارد از كتابداران دعوت میكنند در سر كلاس آنها حاضر شوند و بخشی از تدریس را به عهده گیرند.با این حال, این تلاشها و پیشرفتها برای تحقق آموزش كتابشناسی و استفاده از كتابخانه و پذیرش آن كافی نیست. كتابداران باید از حالت انفعالی بیرون آیند و به جای انتظار از مسئولان دانشگاهها برای همكاری, خود پیشگام شوند. در حالی كه تجهیزات و منابع كتابخانهها و سایر مراكز اطلاعاتی روز به روز پیشرفتهتر میشوند, تحقیقات نشان میدهد كه به نسبت آن پیشرفتها, میزان استفاده از كتابخانهها برای تحقیقات علمی كمتر شده است.راهحل این است كه كتابداران را به مشاركت فعالتر در امور آموزشی دانشگاهها تشویق كنیم. در این زمینه "بیگز" (Biggs) كتابداران را مقصر میداند, زیرا به زعم او آنها از "روبهرو شدن" پرهیز میكنند.تحقیقات نشان میدهد كه پذیرش تغییرات به كندی صورت میگیرد؛ مثال بارز آن پذیرش كودكستان به عنوان یك نهاد آموزشی از طرف مدارس آمریكا است كه حدود ۵۰ سال به طول میانجامید. به هر حال, بعضی از كارشناسان معقتدند كه تا پذیرش كامل آموزش كتابشناسی به زمان نسبتاً زیادی نیازمندیم. تجربیات بسیار, از جمله تجربهٔ موفق دانشگاه "ارلهام" نشان داده است كه تا چه میزان آموزش كتابشناسی میتواند در رشد و ارتقای كیفیت آموزشی رشتههای مختلف مؤثر باشد.پروفسور "هال" (Hall) كه در رشته علوم سیاسی تدریس میكند, میگوید: كتابداران (مسئولان آموزش كتابشناسی) در دانشگاه "ارلهام", علاقه و انگیزه واقعی را در دانشجویان من ایجاد كردهاند؛ آنها به مواد درسی من توجه میكنند و بر اساس آن به دانشجویان كمك مینمایند. در حقیقت, كتابداران بیش از سایر مسئولان آموزشی به كار و حرفهام رغبت نشان میدهند و در این راه مرا مساعدت میكند؛ در روش تدریس با آنها مشورت و متون مناسب را انتخاب میكنم. در حال حاضر, تكالیف دانشجویان با كتابخانه درهم آمیخته است."جاكوبسن" و "ولی" (Jacobson & Valley) در سال ۱۹۹۲ بیش از ۷۵ مقاله را در نشریات غیركتابداری شناسایی كردند كه در ده سال اخیر منتشر شده و در آنها پیشنهادهایی همچون ارائهٔ درس آموزش كتابشناسی در دانشگاهها, همكاری نزدیك بین استاد, دانشجو و كتابدار مطرح گردیده است.شكی نیست كه كتابداران در تلاش خود برای پذیرش آموزش كتابشناسی از طرف مسئولان آموزشی با مشكلات عدیدهای مواجه هستند, اما باید به یاد داشته باشند كه تا كجای این راه پرفراز و نشیب را پیمودهاند و چه مقدار دیگر را باید بپیمایند؛ شایسته است كه صلاحیت علمی و آموزشی خود را در فرهنگ دانشگاهی, با مشاركت فعال به مسئولان بقبولانند.در هر حال, همانگونه كه آموزش كتابشناسی و ضرورت اجرای آن برای ارتقای سطح آموزشی دانشگاهی تبدیل به فرهنگ و اعتقادات كتابداران شده, امید است به مرور زمان و با ممارست كتابداران, این آموزش جزو فرهنگ دانشگاهی نیز بشود.
نوشته: لاری هاردستی
ترجمه: علی شاه شجاعی
بویر (Boyer) در یكی از مهمترین كتابهایش در مورد آموزش دانشجویان تا سطح لیسانس تحت عنوان: دانشگاه تجربهٔ دانشجویان لیسانس در آمریكا نوشت:ما در مطالعات خود دریافتیم كه كتابخانه در بیشتر مؤسسات آموزشی یك منبع فراموش شده است. آنچه در مورد نظر بویر قابل ذكر است, مورد غفلت قرار گرفتن كتابخانه در فرآیند آموزش است. كتاب بویر اولین انتشار مهم در مورد آموزش كتابشناسی برای دانشجویان تا سطح لیسانس در سالهای اخیر است زیرا او نه تنها به كتابخانه توجهٔ خاصی كرده است, بلكه آموزش كتابشناسی را در دانشگاهها مطرح نموده است.متأسفانه بویر, روشی را در این باب ذكر نكرده و مباحثات و نظریات او همچنان به بوتهٔ فراموشی سپرده شده است. آموزش كتابشناسی دارای تاریخ طولانی در كتابخانههای دانشگاهی است و تاریخ آن حداقل به دههٔ ۱۸۸۰ باز میگردد. در سالهای اخیر, حمایتكنندگان این نظر به آموزش كتابشناسی و پذیرش آن توسط كتابداران به عنوان حركتی اساسی و پویا اشاره میكنند.
با این حال, تلاشهایی كه در طول تاریخ دربارهٔ چگونگی نقش كتابخانهها در فرآیند آموزش شده, مبهم است.
"برانزكوم" (Branscomb) در اثر معروف خود در سال ۱۹۴۰, استفادهٔ كم از كتابخانهها توسط دانشجویان دانشگاهها را در خلال دههٔ ۱۹۳۰ بررسی كرد و پرسید: "با روش كنونی آموزش, آیا به چنین كتابخانههای بزرگی نیازمندیم؟"یك دههٔ بعد, "لویس روند" (Louis Round) كتابدار معروف این مسئله را به زبان دیگر مطرح میكند: گرچه دانشكدهها بودجههای هنگفتی را صرف گسترش و توسعه كتابخانهی میكنند اما كمكی كه این كتابخانهها به ارتقای سطح كیفی برنامههای آموزشی میكنند كمتر از آن چیزی است كه باید باشد. "نپ" (Knapp) در طول دهه ۱۹۵۰ و اوایل دههٔ ۱۹۶۰ با مقالات و تحقیقات خود, در زمینه "آموزش كتابشناسی مدرن" پیشگام بود."شورز" (Shores) در سال ۱۹۶۸, توجهٔ عام را به نقش آموزش عالی از طریق استفاده از كتابخانهٔ دانشگاه جلب نمود.در سال ۱۹۶۸ "فیپس" (phipps) دریافت كه كتابداران بسیاری كه درگیر آموزش كتابشناسی بودند, به دلایلی همچون كمبود كاركنان, نبود وقت و بودجه, عدم همكاری و مساعدت از طرف دانشگاه و مدیریت آن, ناامید و بیروحیه شدهاند.دورهٔ آموزش كتابشناسی از سال ۱۹۶۹ با ارائه مقاله "فاربر" (Farber) به بخش كتابخانههای دانشگاهی "انجمن كتابخانههای دانشگاهی و تحقیقاتی" آغاز میشود. در اوایل دههٔ ۱۹۷۰, آموزش كتابشناسی به عنوان حركتی نو با كنفرانسی در دانشگاه میشیگان شرقی شروع میشود. در دههٔ ۱۹۸۰, با انتشار مجلهای با عنوان "راهبردهای تحقیقاتی", برنامهٔ آموزش كتابشناسی دنبال میشود. در دههٔ ۱۹۹۰, بعضی از مراكز محلی و دانشگاهی از اهمیت آموزش كتابشناسی آگاه میشوند. با وجود پیشرفتهای چشمگیر, یك احساس آزاردهنده دربارهٔ آموزش كتابشناسی همچنان باقی است و آن عدم درك و شناخت صحیح اعضای هیئت علمی دانشگاهها از موضوع است.در سال ۱۹۹۲ "جاكوبسن" (Jacobson) نتیجه گرفت. با این كه كیفیت و شیوهٔ آموزش كتابشناسی تغییر كرده و اعضای دانشگاهها و دانشكدهها تا حدودی به نقش آن آگاه شدهاند, و با آن كه تعداد دانشجویان و استادان افزایش چشمگیری یافته, هنوز اعضای هیئت علمی دانشگاهها درس "آموزش كتابشناسی" را درسی اساسی برای آموزش دانشجویان خود به شمار نمیآورند.این تلاشها باعث شد تا در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۸۰ "سازمان ملی اوقاف" (۱) برای گسترش منابع كتابخانههای علوم انسانی, و "شورای منابع كتابخانهها" برای ارتقای آموزش كتابخانهای, حدود سه میلیون دلار در ۵۰ كتابخانهٔ دانشگاهی سرمایهگذاری كردند.در سال ۱۹۸۰, گوین (Gwinn) این برنامهها را مورد نقد و بررسی قرار داد و فصل جدیدی در تاریخ آموزش كتابشناسی گشوده شد. مشكلاتی كه او برشمرد به قرار زیر است:
- همكاری ضعیف دانشگاه
- عدم همكاری مناسب مدیریت دانشگاه با كتابداران
- نبود برنامهریزی از سوی دانشگاه
او نتیجه گرفت كه: برنامهٔ آموزش كتابشناسی تغییرات آشكاری در دیدگاههای اعضای هیئت علمی دانشگاهها ایجاد نكرده است. بعد از مدتی, "وایت لچ" (Whitelatch) در سال ۱۹۸۳ نوشت كه: در ایالات متحده روال آموزشی دانشگاهها بر مبنای استفاده از كتابخانه نیست. همچنین مقالات دانشجویان كمتر متكی به استفاده از متون كتابخانهای میباشد."تاماس" (Thomas) در سال ۱۹۹۴ اظهار داشت كه به طور كلی, اكثر دانشگاهها در بالا بردن مهارتهای استفاده از كتابخانه, چه به شكل سنتی و چه الكترونیكی, هنوز مسئولیت كمی در قبال دانشجویان احساس میكنند.
اهمیت همكاری با دانشگاه
از لحاظ تاریخی, كتابداران دانشگاهی, مدتها به دانشگاهها به عنوان مرجعی در ترغیب و هدایت دانشجویان به استفاده از كتابخانهٔ دانشگاه چشم دوخته بودند, ولی این توجه با ناكامی مواجه شد. "برانزكوم" (۱۹۴۰) نوشته بود: كتابها در قفسهٔ كتابخانهها بیاستفاده هستند, زیرا مدرسان به این كتابها توجه ندارند و در فرایند آموزش و تحقیقات, هیچگونه انگیزهای در دانشجویان برای استفاده از منابع كتابخانهای ایجاد نمیكنند.بعد از "برانزكوم", "نپ" (۱۹۵۸) نوشت: نه حوزهٔ موضوعی, نه روش تدریس و نوع تكالیف, و نه كیفیت دانشگاه, هیچك ضامن استفاده از منابع كتابخانه نیست. تنها عامل تعیینكننده, گرایش و علاقهمندی خود مدرس است. اگر مدرس در این زمینه اشتیاق از خود نشان دهد, دانشجو به تبع او از كتابخانه استفاده خواهد كرد.
"لیپو" (Lipow) در سال ۱۹۹۲ بر اهمیت همكاری كتابداران با هیئت علمی دانشگاهها تأكید كرد: مدرسان دانشگاه, بیشتر از ما (كتابداران) با دانشجویان برخورد میكنند, آنها هستند كه میتوانند تكالیف دانشجویان را بر مبنای استفاده از منابع كتابخانهای تعیین كنند. هر چقدر مدرسان در استفاده از كتابخانه ناآگاه, بیانگیزه و سهلانگار باشند, دانشجویان نیز به همان اندازه ناآگاه و بیانگیزه خواهند بود.
آموزش كتابشناسی, همكاری و حمایت مسئولان و مدرسان دانشگاه را میطلبد. اما چرا مسئولان دانشگاهها پیوسته بر گسترش مجموعهٔ كتابخانهها تأكید میورزند, ولی در برابر تلاشهای كتابداران برایآموزش چگونگی استفاده از مجموعهٔ كتابخانه چنین مقاومت میكنند؟ جواب این پرسش در مفهوم "فرهنگ دانشگاهی" نهفته است.
"شاین" (Shein) در (۱۹۹۲) اثر معروف خود "فرهنگ سازمانی و رهبری" (۲) میگوید: فرهنگ دارای تاریخی طولانی و پر از فراز و نشیب است. اگر درك درستی از پویایی فرهنگی داشته باشیم, بعید است كه در مقابل كنشها و رفتارهای جامعه عصبانی و غیرمنطقی برخورد كنیم, به حتی اگر رفتار غیرعادی و به ظاهر غیرمنطقی افراد را در سازمانها ببینیم تعجب نخواهیم كرد. با شناخت فرهنگ در خواهیم یافت كه چرا تغییر این رفتارها اینقدر مشكل است."ترایس و بهیر" (Trice & Beyer) در ۱۹۹۳ در مورد فرهنگ میگویند: مراحل فرهنگی, ریشه در تار و پود نهادها دارد. فرهنگ, بعضی از رفتارها, احساسات, عقاید و نگرشها را مجاز میداند از بعضی دیگر منع میكند.فرهنگ مفهوم وشیوه زندگی را برای گروهی از مردم فراهم میسازد, باعث میشود كه آنها با هم باشند, و در آنها نگرشی به وجود میآورد كه هدف از ادامهٔ زندگی را ممكن میسازد.
ویژگیهای فرهنگ دانشگاهی
"كه" (Kuh) و "ویت" (Whitt) در سال ۱۹۸۸, ارزش واقعی دانشگاه را در پیگیری و اشاعه دانش میدانند؛ دانشگاه وظیفه یادگیری و اشاعهٔ دانش از راه آموزش, تحقیق و نشر آن را دارد. بیشترین میزان رشد آموزش عالی در خلال دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بود, یعنی زمانی كه شیوههای دانشگاهی تحقیقاتی در كشور آلمان به وجود آمد. در نتیجه, بسیاری از اعضای آموزشی دانشگاههای كنونی از این دانشگاه خارجی مدرك دریافت كردند. مبنای آموزش در این دانشگاه, تسلط به یك زبان علمی در زمینهٔ رشته مربوطه, شناخت و مطالعهٔ نشریات ادواری هسته, و شناسایی كنفرانسها و شركت در آنها, مصاحبه برای كاریابی و غیره استوار بود.یكی از ویژگیهای فرهنگ دانشگاهی این است كه مقولهٔ "آموزش" در آن كمتر به بحث و نقد گذارده میشود. در تحقیقی كه در سال ۱۹۷۸ در ۱۴ دانشگاه آمریكا صورت گرفت, ۴۲ درصد از آموزشگران اعلام داشتند كه در تمامی دوران آموزش هرگز كسی دربارهٔ شیوهٔ آموزش آنها سؤالی نكرده, و تنها ۲۵ درصد اعلام كردند كه مباحثاتی بیش از یك بار دربارهٔ آموزش صورت گرفته است. "فریدمن" و دیگران (Freedman et al.) در سال ۱۹۷۹ بیان داشتند كه اعضای آموزشی دانشگاهها به دلیل این كه نقاط ضعف بسیار در شیوهٔ آموزش و تدریس دارند, از بحث و اظهارنظر درباره آموزش خودداری میكنند."فنیك" (۱۹۸۴) نیز اعلام داشت كه بسیاری از اعضای آموزشی دانشگاه كه از شیوههای وقتگیر و سنتی همچون سخنرانی و خواندن مطالب استفاده میكنند, علاقهای به ارزیابی شیوه تدریس خود ندارند و دلیل این امر را فشار كاری و تراكم امور دیگر میدانند."بركویست" (Berqquist) معتقد است كه تأكید فرهنگ دانشگاهی بیشتر بر به وجود آمدن محقق در حوزهای خاص میباشد, نه تربیت كردن فردی كه دارای دانش, مهارت و ویژگیهای یك شهروند مسئول باشد.یكی از مهمترین معیارهای فرهنگ دانشگاهی, استقلال حرفهای مدرسان میباشد كه عدم همكاری بین آنها و كتابداران را سبب میشود. "میلت" (Millett) بیش از ۳۰ سال قبل نوشت: مدرس دانشگاه محتوای درس خود را تعیین میكند و محدوده, روش آموزش, انتخاب متون و سایر مواد خواندنی, پروژهها, مقالات, سخنرانیها, به كارگیری وسایل دیداری – شنیداری, جملگی مواردی هستند كه صرفاً توسط مدرس دیكته میشوند.بسیاری از محققان و پژوهشگران فشارها و اضطرابهای مدرسان دانشگاهها را برمیشمارند و بركمبود وقت به عنوان یك عامل اساسی تأكید میورزند. "گتمن" (Getman) استاد حقوق در مورد كمبود وقت, دلایل زیر را بیان میكند:استاد, در آغاز دورهٔ تدریس دانشگاهی, وقت زیادی را صرف یادگیری موضوع درسی خود میكند كه شامل چگونگی تدریس نیز میشود. هرساعت از تدریس مستلزم سه تا چهار ساعت آمادگی برای تدریس است و ساعات زیادی نیز صرف تحقیق, مطالعه و ویرایش هر صفحه از مواد خواندنی میشود. اگر زمان ملاقات با دانشجویان و غیره را هم بر این مقدار اضافه كنیم, خواهیم دید كه وقت اساتید بسیار اندك است و این ادعا كه اساتید دانشگاهها وقت آزاد زیادی دارند, عبث است. بنابراین همه ما تحت شرایط دایمی فشار و تنش هستیم و این به واسطهٔ تعهداتمان میباشد.به هرحال, این دلیل چه موجه باشد یا نباشد, كمبود وقت همواره یكی از مشكلات اساسی است كه اعضای هیئت علمی دانشگاهها و مدرسان, برای عدم همكاری خود در آموزش كتابشناسی اقامه مینمایند.مشكل دیگر این است كه با وجود تلاش كتابداران برای آشتیدادن مدرسان با آموزش كتابشناسی, ایشان در برابر "تغییر" همواره مقاومت میكنند, چرا كه تغییر نیز باعث صرف وقت است.
دلایل مقاومت در برابر آموزش كتابشناسی
"فاربر" (۱۹۹۲) اظهار كرد كه اعضای آموزش دانشگاه باید پاسخ دهند كه چرا در برابر آموزش كارشناسی مقاومت میكنند؟
"تامپسن" (۱۹۹۳) دلایل این مقاومت را به شرح زیر برمیشمرد:
۱. به دلیل مشغلهٔ بیش از حد, وقت كافی برای پذیرش مطالب جدید ندارند.
۲. مطالب و تكالیف دانشجویان را از قبل آماده كردهاند, از این رو جایی برای آموزش كتابشناسی برای كلاسهای خود در نظر نمیگیرند.
۳. به كتابداران به مثابهٔ منشی, پادو و دربان مینگرند نه به عنوان همتا و همكار آموزشی.
۴. معمولاً در برنامههای پیشنهادی, "انتقاد از خود" را قبول ندارند, آنها ممكن است كه سخنرانان یا نویسندگان توانایی باشند, اما نسبت به رفتار و شیوه آموزشی خود هیچگونه اعتراض و انتقادی را نمیپذیرند و تمایلی به برملا شدن ناآگاهی و غفلت خود ندارند.بسیاری از مشكلات از اینجا ناشی میشود كه اعضای آموزشی دانشگاهها, كتابداران را همتای آموزشی تلقی نمیكنند. "نپ" (۱۹۶۶) اظهار كرد كه آنها هرگز "كتابداران" را به عنوان اعضای آموزشی دانشگاه نپذیرفتهاند. حتی خانم "ویلسن" نوشت كه كتابداران دانشگاهی به حد كافی آموزش ندیدهاند و دارای سطح آموزشی مطلوب برای تدریس نیستند."كیلوگ" (Kellogg) هم معتقد بود كه اكثریت اعضای آموزشی دانشگاهها, كتابداران را همتای آموزشی خود نمیدانند.با توجه به این كه اعضای آموزشی دانشگاهها اغلب برای كتابداران ارزش كمی قائلاند, جای تعجب نیست كه بسیاری از پژوهشهای انجام شده حكایت از عدم تمایل آنها به همكاری با كتابداران دارد. مدرسان و سایر اعضای آموزشی دانشگاهها به ندرت برنامههای درسی و تحقیقی خود را با مشورت و كمك كتابداران آماده میكنند و این مشكل بزرگ مستقیماً از فرهنگ دانشگاه و دیدگاه حاكم بر آن سرچشمه میگیرند."فاربر" (۱۹۹۲) از تجربه خود در دانشگاه "ارلهام" نوشت. به نوشتهٔ او, آموزش مناسب نیازمند وقت زیاد است و در این صورت, آموزش كتابشناسی در نزد مدرسان جایگاهی ندارد.تحقیقات زیادی مبنی بر میزان استفادهٔ اساتید از كتابخانهها و به تبع آن, استفادهٔ دانشجویان از كتابخانهها صورت گرفته است. به علاوه, میزان انتشارات اساتید نیز با استفاده آنان از كتابخانه رابطه دارد. ولی هر چند كه اساتید برای رفع نیازهای آموزشی یا انتشاراتی خود به كتابخانهها مراجعه كنند و از كمكهای كتابداران برخوردار شوند, اما كتابداران را افرادی ماهر, مطلع و كاردان به حساب نمیآورند. در نتیجهٔ این نگرش, جایگاهی برای آنها در نظام آموزشی و تدریس قائل نمیشوند."اربرگ" (Orberg) و همكارانش در تحقیقات خود در سال ۱۹۹۰ دریافتند كه هر چقدر تماس اساتید با كتابخانه بیشتر باشد, دانشجویان نیز از كتابخانهها بیشتر استفاده خواهند كرد.
چه باید كرد؟
آنچه مایه خوشبختی به آینده است, این است كه با وجود مشكلات مذكور, تعداد اعضای آموزشی دانشگاهها كه به كتابخانه و آموزش كتابخانهای و كتابشناسی علاقهمند شدهاند, كم نیستند.
در مواردی, آنها كلاسهای خود را با آموزش كتابشناسی تطبیق كردهاند و دانشجویان را به استفاده از منابع كتابخانه تشویق مینمایند و در امور آموزشی با كتابداران مشورت میكنند و از نظرات آنان بهرهمند میشوند؛ آنها در بعضی موارد از كتابداران دعوت میكنند در سر كلاس آنها حاضر شوند و بخشی از تدریس را به عهده گیرند.با این حال, این تلاشها و پیشرفتها برای تحقق آموزش كتابشناسی و استفاده از كتابخانه و پذیرش آن كافی نیست. كتابداران باید از حالت انفعالی بیرون آیند و به جای انتظار از مسئولان دانشگاهها برای همكاری, خود پیشگام شوند. در حالی كه تجهیزات و منابع كتابخانهها و سایر مراكز اطلاعاتی روز به روز پیشرفتهتر میشوند, تحقیقات نشان میدهد كه به نسبت آن پیشرفتها, میزان استفاده از كتابخانهها برای تحقیقات علمی كمتر شده است.راهحل این است كه كتابداران را به مشاركت فعالتر در امور آموزشی دانشگاهها تشویق كنیم. در این زمینه "بیگز" (Biggs) كتابداران را مقصر میداند, زیرا به زعم او آنها از "روبهرو شدن" پرهیز میكنند.تحقیقات نشان میدهد كه پذیرش تغییرات به كندی صورت میگیرد؛ مثال بارز آن پذیرش كودكستان به عنوان یك نهاد آموزشی از طرف مدارس آمریكا است كه حدود ۵۰ سال به طول میانجامید. به هر حال, بعضی از كارشناسان معقتدند كه تا پذیرش كامل آموزش كتابشناسی به زمان نسبتاً زیادی نیازمندیم. تجربیات بسیار, از جمله تجربهٔ موفق دانشگاه "ارلهام" نشان داده است كه تا چه میزان آموزش كتابشناسی میتواند در رشد و ارتقای كیفیت آموزشی رشتههای مختلف مؤثر باشد.پروفسور "هال" (Hall) كه در رشته علوم سیاسی تدریس میكند, میگوید: كتابداران (مسئولان آموزش كتابشناسی) در دانشگاه "ارلهام", علاقه و انگیزه واقعی را در دانشجویان من ایجاد كردهاند؛ آنها به مواد درسی من توجه میكنند و بر اساس آن به دانشجویان كمك مینمایند. در حقیقت, كتابداران بیش از سایر مسئولان آموزشی به كار و حرفهام رغبت نشان میدهند و در این راه مرا مساعدت میكند؛ در روش تدریس با آنها مشورت و متون مناسب را انتخاب میكنم. در حال حاضر, تكالیف دانشجویان با كتابخانه درهم آمیخته است."جاكوبسن" و "ولی" (Jacobson & Valley) در سال ۱۹۹۲ بیش از ۷۵ مقاله را در نشریات غیركتابداری شناسایی كردند كه در ده سال اخیر منتشر شده و در آنها پیشنهادهایی همچون ارائهٔ درس آموزش كتابشناسی در دانشگاهها, همكاری نزدیك بین استاد, دانشجو و كتابدار مطرح گردیده است.شكی نیست كه كتابداران در تلاش خود برای پذیرش آموزش كتابشناسی از طرف مسئولان آموزشی با مشكلات عدیدهای مواجه هستند, اما باید به یاد داشته باشند كه تا كجای این راه پرفراز و نشیب را پیمودهاند و چه مقدار دیگر را باید بپیمایند؛ شایسته است كه صلاحیت علمی و آموزشی خود را در فرهنگ دانشگاهی, با مشاركت فعال به مسئولان بقبولانند.در هر حال, همانگونه كه آموزش كتابشناسی و ضرورت اجرای آن برای ارتقای سطح آموزشی دانشگاهی تبدیل به فرهنگ و اعتقادات كتابداران شده, امید است به مرور زمان و با ممارست كتابداران, این آموزش جزو فرهنگ دانشگاهی نیز بشود.
نوشته: لاری هاردستی
ترجمه: علی شاه شجاعی
منبع : خبرگزاری جمهوری اسلامی ـ ایرنا
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران حماس دولت سیزدهم رافائل گروسی دولت رئیس جمهور رهبر انقلاب اصفهان مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان مجلس زنان
شهرداری تهران تهران سلامت بارش باران قتل پلیس حجاب آموزش و پرورش قوه قضاییه فضای مجازی شهرداری وزارت بهداشت
خودرو مسکن حقوق بازنشستگان مالیات سایپا قیمت طلا قیمت دلار ایران خودرو قیمت خودرو بازار خودرو بانک مرکزی بورس
تلویزیون نمایشگاه کتاب سینما تئاتر دفاع مقدس سریال سینمای ایران موسیقی کتاب
دانش بنیان اینوتکس دانشگاه آزاد اسلامی
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین رفح جنگ غزه روسیه چین نوار غزه ترکیه اوکراین طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر ذوب آهن لیگ قهرمانان اروپا نساجی لیگ برتر فوتبال ایران بازی لیگ برتر ایران سپاهان جواد نکونام
اپل هوش مصنوعی سامسونگ ناسا آیفون گوگل مایکروسافت باتری فضاپیما ماهواره
سازمان غذا و دارو بیماران خاص استرس کاهش وزن بیمه زیبایی دندانپزشکی فشار خون