جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


ریشه یابی دلیل های کم اثری برخی از داستان ها


چرا خیلی از داستان هایی كه می خوانیم، چه كوتاه و چه بلند،بر ما اثر گذار نیستند،و با ما رابطه ای برقرار نمی كنند؟
واقعیت این است كه بخش مهمی از داستان هایی كه اینجا و آنجا، از نویسندگان مشهور یا گمنام،حرفه ای یا آماتور،تازه كار یا كهنه كار، ایرانی یا غیر ایرانی،می خوانیم هیچ تاًثیر خاصی بر ذهن ما ندارند، هیچ چیز یادمان و دیرمانی ندارند، فاقد شور و جوهر زندگی هستند، موجوداتی نارس، سقط شده، مرده یا كم جان هستند كه چیز جالب توجهی ندارند و بی تفاوت از كنارشان می گذریم، بدون این كه ارتباط خاصی با آن ها برقرار كرده باشیم.چرا؟
دلایل متعدد و مختلف است و مسئله از جنبه های گوناگون و از زاویه دید های متفاوت قابل دقت نظر است.یكی از این جنبه ها كه در اینجا می خواهم به آن بپردازم،نداشتن تجربه ی حیاتی است. وقتی فاقد تجربه ی كافی زندگی هستیم، وقتی در باره ی موضوعی داستان می پردازیم كه شناخت كافی از آن نداریم و در حوزه اش تجربه ی حیاتی كسب نكرده ایم، وقتی حرفی برای گفتن نداریم، درد كشنده ای نكشیده ایم، زخم مهلكی برنداشته ایم، رنج جانسوزی حس نكرده ایم ، نومیدی مرگباری گریبان ما را نگرفته است، لذت، شادی، شور و عاطفه ای عمیق و غنی و سرشار ما را بر نیانگیخته و به هیجان در نیاورده است، و داستانی كه می پردازیم و می نگاریم میوه و شیره ی این دردها و زخم ها و رنج ها و نومیدی ها و لذت ها و شادی ها و شور ها نیست، پس چگونه انتظار داریم كه اثر گذار و یادمان باشد و با مخاطبانش رابطه برقرار كند؟
داستان باید برخاسته از تجربه حیاتی نویسنده از عشقی باشد یا نفرتی، از مهری باشد یا كینه ای، از امیدی باشد یا یاًسی و رانه و برانگیزاننده ی آن یكی از عاطفه های عمیق و هیجان انگیز روانی و انسانی باشد ، حرفی برای گفتن و پیامی برای ابلاغ كردن داشته باشد، در باطن و عمق آن آرمانی، بینشی،روًیا یا كابوسی باشد تا اثرگذار و ماندگار باشد، و تازه این یكی از شرط های لازم است و نه تنها شرط،و به طور مسلم نه شرط كافی.پس از تجربه ی حیاتی، شرایط لازم دیگر به اختصار عبارتند از انتخاب موضوع مناسب و مهیجی كه از عهده ی پروردنش برآییم، قدرت تخیل و خیالپردازی، نیروی آفرینندگی و ابتكار، قریحه ی نویسندگی، قدرت پرورش موضوع و پردازش مضمون، تسلط بر زبان و تكنیك های نگارش و ...كه هر كدام از این ها موضوع قابل بحث و بسطی است و می توان به هر كدام از آن ها به طور جداگانه پرداخت.وقتی هیچ كدام از این پیش شرط ها، یا اغلب آن ها مهیا نیست، پس نتیجه كار نیز جالب و جذاب نیست، و اثری هم بر جا نمی گذارد، اما بالاخره تصمیم گرفته ایم داستانی بنویسیم، حرفی هم برای گفتن نداریم، درد و رنجی هم نكشیده ایم، لذت و شادی قابل توجه ای را هم تجربه نكرده ایم، هیچ گونه تجربه ی زندگی مهمی هم نداریم،بدبختی یا خوش بختی بزرگی هم نصیب مان نشده كه بخواهیم به آن شاخ و برگ دهیم،قدرت پرورش و پردازش موضوع را هم نداریم، یا كم داریم،حوصله ی گشتن دنبال موضوع مناسب هم در ما نیست،از نظر قریحه و تخیل هم كمبودو مشكل داریم، پس باید چه بكنیم؟این كه روشن است، حلال همه ی مسائل لا ینحل و باز كننده ی همه ی گره های كور و علاج هر درد بی درمانی تكنیك است...تكنیك...
تكنیك بر طرف كننده ی هر كمبود و پر كننده ی هر جای خالی است!...
این تنها راه حل مسئله است.
استفاده از تكنیك های عجیب و غریب تقلیدی یا من در آوردی، پیچیده كردن موضوع و زبان، پیچاندن هیچ یا چیزی ناچیز در انواع و اقسام لفافه ها و پوشش های پرزرق و برق غلط انداز ایهام گونه یا تعلیق نما،مغلق گفتن یا در پرده ی ابهام سخن راندن، به رقص هفت حجاب واداشتن عروسكی شكسته و زشت منظر،سیال كردن جریان ذهن، آنقدر كه ذهنیت تبدیل شود به دودی پراكنده یا بخاری متصاعد شونده، جادو كردن واقعیت ها،بازی با كلمات، لفاظی ها و ادا در آوردن ها،ایجاد درگیری های تصنعی پریشان سازنده ی ذهن، نیرو بر باد ده ،و وقت تلف كن، به خاطر هیچ و پوچ، و بالاخره چاشنی كردن اندكی یا مقدار مبسوطی از انواع سس های خوش رنگ و آب تحریك كننده...هیچ وقت از خاطرم نمی رود آن صحنه ی زیبا در آن فیلم ارزشمند را كه كارگردان برای امتحان، از خانم جوان هنرپیشه خواست كه در خیابانی دراز راه برود و خود او هم پشت سرش آمد تا ببیند كه چهره و ظاهر خانم جوان طالب نقش اصلی چقدر جذاب و جلب توجه كننده است و چه اثری بر رهگذران می گذارد.خانم جوان از جلو و كارگردان به دنبال او، مدتی راه رفتند،و كارگردان دید كه هیچ كس توجهی به خانم جوان نمی كند و چهره و رفتار او هیچ اثر خاصی بر بینندگان و رهگذران ندارد. داشت از این خانم جوان ماًیوس می شد كه ناگهان دید همه با چشم های گرد شده و دهان های بازمانده غرق تماشای خانم جوان شده اند و هر كس از راه می رسد، می ایستد و محو تماشای او می شود۰كنجكاو شد كه بفهمد خانم جوان چه شگردی به كار برده كه چنین جذاب و جالب شده است، با عجله دوید جلو و خود را رساند روبروی خانم جوان ، با كمال شگفتی مشاهده كرد كه ایشان دارند به رهگذران شكلك های مضحك و عجیب در می آورند و در حقیقت این شكلك های غیر عادی و مسخره است كه باعث جلب توجه رهگذران شده است!...
تكنیك و زبان در این گونه داستان ها، چیزی در حد شكلك درآوردن و از این راه جلب توجه كردن است.
تكنیك كه در واقع شیوه ی ساخت اثر است و باید برخاسته از طرح و نقشه ی كار و متناسب با مواد اولیه، مصالح، پایه ها، اسكلت ، نهاد و بنیاد اثر باشد و زبان كه نحوه ی اجرا و روبنای اثر است، می خواهد جای همه چیز را بگیرد ، هر نقیصه و كمبودی را رفع كند، ضعف ها را به قوت، و عیب ها را به حسن بدل كند و از بی هنری هنر بیافریند، و این هرگز امكان پذیر نیست و باعث كم تاًثیر شدن اثر می شود و خسته كردن ذهن خواننده یا شنونده.


همچنین مشاهده کنید