جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


معرفی دیان فیتزموریس (Deanne Fitzmaurice)


معرفی دیان فیتزموریس (Deanne Fitzmaurice)
دیان فیتزموریس (Deanne Fitzmaurice) زنی ۴۷ ساله است كه ۱۶ سال برای «سانفرانسیسكو كرونیكل» عكاسی كرده. رشته عكاسی را در دانشگاه سانفرانسیسكو خوانده و عكس هایش در نشریات معروف آمریكایی مثل تایم، نیوزویك، یو اس نیوز، پیپل و... چاپ شده. او همان كسی است كه جایزه پولیتزر ۲۰۰۵ یعنی معتبرترین جایزه روزنامه نگاری آمریكایی را در بخش گزارش تصویری از آن خود كرد. او صالح خلف را پیدا كرد، مجروح ۹ ساله جنگ عراق كه تا سرحد مرگ از او خون رفته بود. مردم با صالح با تیتر «جراحی قلب شیر» آشنا شدند. دیان فیتزموریس در ۵ نوبت، گزارش های مفصل تصویری از پروسه جراحی تا سلامت كامل صالح را در روزنامه كرونیكل چاپ كرد. این گزارش ها از صحنه های دلخراش و جراحات عمیق به چشم و صورت صالح شروع شد و تا دویدن او در سالن بیمارستان و شادی اش در میان پرستاران ادامه یافت. در این میان سیل ای میل و نامه به سردبیر كرونیكل سرازیر شد و مردم خواستار قرارگرفتن در مورد جزئیات بیشتر این شیر كوچك عراقی شدند. مردم دیگر می دانستند كه صالح با پدرش رحیم در بیمارستان اوكلند روزها را می گذراند و جراحی های بزرگ و كوچك روی او انجام می شود. اعضای دیگر خانواده صالح هم در این مدت به او پیوستند. دیان می گوید: «خیلی از مواقع من و مردیث (گزارشگر این ماجرا) با هم می نشستیم و گریه می كردیم. بعد دوربین را برمی داشتم و جلو می رفتم. باید به این خانواده روحیه می دادیم. صالح تنها كسی نبود كه در این جنگ ظالمانه تا سرحد مرگ رفته بود. مجروحان زیادی از عراق به بیمارستان اوكلند منتقل شده بودند ولی چیزی در صالح كوچولو وجود داشت كه از روز اول مرا جذب خود كرد. صالح به ما اجازه می داد تا حتی در اوج دردكشیدن در كنارش باشیم. روح شاد و زیبای صالح بهترین وسیله برای آشنایی و پیوند ما بود. او فقط عربی می دانست و من فقط انگلیسی. اما وظیفه انسانی عكاس است كه در چنین شرایطی با سوژه ارتباط روحی برقرار كند. من از او عكس می گرفتم و عكس ها را روی ال سی دی دوربین نشانش می دادم. او آنقدر هیجان زده می شد كه مرا به وجد می آورد. صالح و خانواده اش به من آنقدر اعتماد داشتند كه روزهای آخر واقعاً جزیی از فامیلشان شده بودم.»
دیان پسركی را به تصویر كشید كه یك چشم و یك دستش را در اثر انفجار بمب در نزدیكی خانه شان از دست داده بود.او برادرش را حین بازی در همان اطراف از دست داد. سردبیر كرونیكل به خاطر آشنایی با روحیه حساس عكاسش با سابقه ۱۶ ساله، او را رها گذاشت تا داستان غم انگیزش را از جنگ توصیف كند. فیتزموریس می گوید: «از جنگ متنفرم. از هر نوع كشتاری بیزارم. توان اینكه به عراق بروم و از نزدیك حجم بالای خونریزی و قتل عام را تماشا كنم، نداشتم. به دنبال شرایطی بودم كه بتوان به جزئیات و مسائل حاشیه ای جنگ بپردازم تا اینكه صالح را پیدا كردم. ایده من قبول شد... برای نشان دادن تنفرم از جنگ و كشتن مردم بی گناه، خداوند بی گناه ترین موجود را سر راهم قرار داد. صالح بهترین دلیل برای نمایش مظلومیت مردم عراق بود.» او این روش را سال ها پیاده كرده. به موضوعی علاقه مند می شود و ایده اش را به صورت گزارش تصویری از سوژه مورد نظر پی می گیرد. فاحشه خانه های نوادا، یكی از سوژه هایی بود كه او سال ها پیش انجام داد و با سروصدای زیادی مواجه شد. او به زندگی خصوصی زنان در تقابل با مدیر این مراكز رسوخ كرد و نشان داد كه چطور با تجارت جسم و روح این زنان و دخترانشان، مدیران صاحب همه چیز می شوند. دیان با این روش مردم را متوقع كرده تا همیشه پیگیر موضوعات بكر و تازه از سوی روزنامه كرونیكل باشند. فیتزموریس در بیشتر مواقع گزارش عكس هایش را خودش می نویسد. سوژه هایش گاه خطرناك تر از آن هستند كه یك زن به میان آنها برود. او در میان قاچاقچیان و موتور سواران وحشی هم رفته و از ظریف ترین روابط و شرایط زندگی آنها عكاسی كرده. همسرش هم عكاس روزنامه كرونیكل است. او در مورد دیان می گوید: «كسی نمی تواند جلوی احساسات انسان دوستانه او را بگیرد. اگر احساس كند جایی وجود دارد كه به عده ای از آدم ها ظلم می شود، دوربینش را برمی دارد و با همه خداحافظی می كند. ما با این روحیه عجیب دیان كنار آمده ایم و البته عادت كرده ایم كه نتیجه انسانی عملش را هم ببینیم.نیتش قبل از این كه به حرفه اش فكر كند، حس همیاری و كمك به آدم ها است. همین حس از او عكاس ساخته. این چیزها را نمی توان در دانشگاه ها یاد گرفت!» دیان فیتزموریس، جوایز زیادی را در زمینه عكاسی از آن خود كرده؛ تا به حال برگزیده انجمن روزنامه نگاران حرفه ای، اتحادیه ملی عكاسان مطبوعات، اتحادیه عكاسان مطبوعاتی كالیفرنیا شده و همچنین برنده عكس سال عكس های خبری سال ،۲۰۰۲ هم شده است.
او معتقد است، عكاسی فقط این نیست كه همان چیزی را ثبت كنی كه در حال وقوع است. عكاسی زمانی جوابگوی همه مسائل و مشكلات خواهد بود كه به سراغ لایه های زیرین اجتماع رفته و موضوعاتی را عكاسی كنی كه دیگران از دیدن و تحلیل كردنشان معذورند. او می گوید: «من همه چیز را وقتی یاد گرفتم كه فهمیدم نباید منتظر بمانم تا دانشگاهم تمام شود. تازه فهمیدم كه خارج از دانشگاه موضوعات حقیقی موج می زنند. سوژه و دردهای جامعه را نمی توان در میان كاغذ و كتاب ها پیدا كرد. كارم را كه در روزنامه های كوچك و بی اهمیت و انتشاراتی غیر معروف شروع كردم فهمیدم ایده آل هایم چیست. ایده آل من عكاسی تبلیغاتی، مد، ورزشی یا آتلیه ای نبود. دلم می خواست دنبال چیزهایی بروم كه بوی گند می دهند! چیزهایی كه همه از آنها فرار می كنند. این كار یعنی نه! شنیدن. و من رفتم و عادت كردم. حالا دیگر پوستم برای تبدیل كردن «نه» به «بله» كلفت شده و این برایم لذتبخش است.»
منبع : سایت عکاسی


همچنین مشاهده کنید