جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

مقاومت عراق


نوشتار حاضر ترجمه یك مقاله عربی با عنوان «المقاومهٔ العراقیهٔ» می‌باشد كه توسط آقای مثنی حارث الضاری به رشته تحریر درآمده و در مجموعه مقالاتی بنام «اختلال العراق و تداعیاته عربیاً و اقلیماً و دولیاً» توسط «مركز درسات الوحده العربیه» در بیروت منتشر شده است. این مقاله، شامل سه بخش می‌باشد: ظهور مقاومت، نیروهای تشكیل‌دهنده‌ مقاومت و آینده‌ مقاومت. نویسنده در بخش نخست مقاله خود، به ظهور زودهنگام مقاومت عراق و سرعت تحول و دگرگونی آن اشاره می‌كند. او در این بخش به بررسی تحلیلات مختلف درباره علل ظهور مقاومت می‌پردازد كه در این زمینه مواردی مانند «دفاع از خود»، «قانون كنش و واكنش» و «دلایل دینی و شرعی» را یادآور می‌شود. در بخش دوم، به نیروها و سازمان‌های مختلف مشاركت‌كننده در مقاومت عراق از جمله «جیش محمد»، «مقاومت اسلامی‌ـ ملی‌»، «انصارالاسلام»، «انصار السنه»، «الجبههٔ الشعبیهٔ». «گروهان حطین» و «مجاهدین حدیثه» اشاره شده و احتمالات مختلفی در خصوص علل و عوامل گسترش مقاومت عراق، مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش سوم این مقاله، دو گروه از نیروهای مقاومت مورد توجه نویسنده قرار گرفته و بررسی شده‌اند، گروه‌هایی كه به برپایی دولت اسلامی توجه دارند و گروه‌هایی كه تنها به دنبال آزادسازی عراق هستند. با توجه به ضرورت آشنایی محققین محترم با دیدگاه‌ها و نظریات نویسندگان عرب در این خصوص، نسبت به ترجمه و انتشار آن اقدام شده است. انشاءالله مفید واقع شود. این پژوهش مختصر، یكی از موضوعات بسیار مهم مربوط به پیامدهای اشغال عراق را مورد بررسی قرار می‌دهد. این موضوع، مقاومت عراق است كه آشكارا علیه نیروهای اشغالگر حاضر در این كشور فعالیت می‌كند. در این مقاله تلاش شده است كه موضوع مزبور در قالب سه محور اساسی تنظیم و ارائه شود:
۱ـ ظهور مقاومت عراق
۲ـ نیروهای درون مقاومت عراق و عوامل تشكیل‌دهندهٔ ساختار كلی آن.
۳ـ آیندهٔ مقاومت عراق
پوشیده نیست كه در كنار این محورها تلاش‌های دیگری نیز برای تكمیل نیازمندی‌های این پژوهش در زمینهٔ تحلیل‌های ارائه شده دربارهٔ نحوهٔ ظهور این پدیده، امكان گسترش آن و عوامل یاری‌رسان آن، انجام گرفته است. اما در این زمینه، محورهای قابل بحث دیگری هم چون «تأثیر این مقاومت بر عراق، جهان عرب و امریكا» وجود دارد كه نیازمند پژوهش تكمیلی دیگری است.
* ظهور مقاومت عراق
با بررسی اسناد قابل دسترسی مربوط به بیانیه‌های جنبش‌های مقاومت و سازمان‌های سری آن در عراق، می‌توان گفت كه نخستین اقدامات مسلحانه ضدنیروهای اشغالگر در اواخر ماه آوریل صورت گرفت. چند هفته پس از آن، نخستین بیانیه‌هایی كه مسئولیت برخی اقدامات مسلحانه علیه نیروهای امریكایی و انگلیسی را برعهده می‌گرفتند پدیدار شدند و سپس، بیانیه‌ها و گروه‌های متعددی، پی‌درپی طرف مسئول این عملیات‌ها را معرفی كردند. از این سازمان‌ها، نام‌های بسیاری بر سر زبان‌ها افتاده كه بخشی از آنها به مرور زمان محو شده و برخی دیگر تا كنون استمرار یافته‌اند. این سازمان‌ها، بیانیه‌های علنی و رسمی خود را از طریق موضع‌گیری‌های سیاسی و اعلام جزییات عملیات‌های نظامی خود در صفحات سایت‌های اینترنتی یا بیانیه‌های الصاق شده به دیوارها یا توزیع شده در مساجد یا چاپ شده در روزنامه‌های جهان عرب‌ـ و بعضاً روزنامه‌های عراقی‌ـ اعلام كرده‌اند. ملاحظه می‌شود كه طبق همهٔ محاسبات، ظهور این اقدامات مقاومت‌گرانه بسیار زودهنگام رخ داده است. به محض توقف و آرام گرفتن توپخانه‌های اشغالگران پس از اشغال بغداد، صدای شلیك گلوله‌های مقاومت در جای جای عراق به گوش رسید تا آن كه وضعیت كنونی بر عراق حاكم شد و این خود نشان از سرعت شكل‌گیری مقاومت عراق پس از اشغال این سرزمین و عدم وجود فاصلهٔ زمانی قابل توجه میان این دو رویداد دارد. بسیاری از پژوهشگران علاقه‌مند به موضوع مقاومت مسلحانه در عراق به این موضوع پرداخته‌اند و به آن به عنوان یكی از ویژگی‌های این مقاومت اشاره كرده‌اند. «توفیق‌المدینی» محقق تونسی در گفتگو با روزنامهٔ قطری «الرایه» دربارهٔ مقاومت عراق گفت: «شروع این مقاومت بسیار زودهنگام بود». استاد فهمی هویدی نیز به روزنامهٔ «الشرق الاوسط» اظهار داشت: «هم چنان كه رژیم سابق عراق در نهایت سهولت سرنگون شد مقاومت نیز با شتاب تمام پدیدار شد. سرنگونی زودهنگام و آسان رژیم صدام بی‌تردید واقعه‌ای غافلگیركننده بود كه غافلگیری دیگری را نیز در پی‌داشت و آن برتری حس انتقام بود». از دیگر ویژگی‌های مربوط به ظهور این مقاومت، سرعت تحول و دگرگونی آن است. به رغم كوتاه بودن مدتی كه از عمر این مقاومت گذشته است (حدود ۱۰ ماه) می‌بینیم كه این مقاومت تا كنون مراحل مختلفی را پشت سر نهاده و روش‌های كاری خود را تجدید و «نو» كرده است. مقاومت عراق ابتدا از حالت گروه‌های كوچكی كه اولین هدف آنها جمع‌آوری سلاح‌های پراكنده بود به گروه‌های مبارز كوچك و كم تعدادی تبدیل شد كه به سلاح‌های برجای مانده از جنگ اكتفا نمی‌كرد بلكه در جستجوی سلاح‌های ذخیره شده در مخازن و انبارهای ارتش بود. سپس این گروه‌های مقاومت‌كننده بزرگ‌تر شدند و به یكدیگر پیوستند. این به هم پیوستگی موجب گسترش حجم و افزایش كارآیی و كیفیت آنها شد به نحوی كه به اصلاح برخی سلاح‌ها و توسعهٔ برخی دیگر روی آوردند. این گروه‌ها به تلاش‌های داخلی خود اكتفا نكردند بلكه حتی به تشكیل ائتلاف‌ها و گروه‌های بزرگ‌تر روی آوردند. گواه تمام این تحولات، بیانیه‌هایی است كه این تحولات را اعلام می‌كنند و در هر نقطه از عراق كه عملیات‌ مسلحانه‌ای وجود دارد می‌توان آنها را یافت. برخی متخصصان امور نظامی این تحول را بدین نحو تشریح می‌كنند: «قیام خودجوش مردم عراق در برابر نیروهای اشغالگر به مقاومتی حقیقی در برابر اشغالگران امریكایی و انگلیسی تبدیل شد. هدف این مقاومت، انتقام و حفظ شرف و آبرو یا ابراز احساسات حقیقی در برابر حضور بیگانگان در سرزمین عراق بود».[۱]
نظریه‌های موجود دربارهٔ مقاومت
تحلیل‌های متعددی در خصوص علل ظهور مقاومت وجود دارد. در دسته‌ای از این تحلیل‌ها، علل ظهور مقاومت «دفاع از خود» دانسته شده است. در این تحلیل‌ها سعی شده است كه پیشینه‌ای برای مقاومت عراق در نظر گرفته و این مقاومت با ویژگی‌های منفی توصیف شود تا ویژگی‌های ظاهری و شناخته شدهٔ آن، از آن سلب شود. این دسته از نظریات در میان نیروهای اشغالگر و به صورت روشن‌تری در میان طرف‌های داخلی در «شورای حكومتی» طرفداران بیشتری دارد. این طرف‌های داخلی، همواره تحلیل فوق را كه فاقد واقع‌بینی است تكرار می‌كنند و با مناسبت یا بدون هیچ مناسبتی مقاومت را به شخص صدام حسین متصل می‌كنند. آنها در این كار از «توصیفات ویژه‌ای» هم چون «بقایای نظام صدام» و «یتیمان صدام» بهره می‌گیرند.اما اوضاع به تدریج متحول شده و این توصیفات با ورود عبارت «تروریست‌های خارجی» حالتی دوگانه به خود گرفته‌اند. اخیراً توصیفات دیگری نیز از این مقاومت به گوش می‌خورد كه آن «دزدان و سارقان» است. شایان ذكر است كه این توصیفات از مقاومت، سخنان گزاف و بدون هیچ دلیل و برهان روشنی می‌باشد. اگر چه نسبت دادن این چنین اوصافی به مقاومت از سوی امریكایی‌ها را می‌توان در چارچوب توجیه اقدامات مسلحانه مقاومت علیه نیروهای این كشور و بی‌اهمیت شمردن آن ارزیابی كرد اما موضع‌گیری برخی از اعضای شورای حكومتی و نیروهای حامی آن را نمی‌توان درك یا توجیه كرد. این دسته از اعضای شورای حكومتی ویژگی‌ حقیقی نیروهای اشغالگر را به آنها نسبت داده و آنها را «اشغالگر» خوانده‌اند اما آنها مقاومت را با نام حقیقی آن به رسمیت نمی‌شناسند. اگر اشغال، «اشغال» است چرا مقاومت، «مقاومت» خوانده نمی‌شود؟ اما دسته دوم تحلیل‌ها و نظریات موجود دربارهٔ مقاومت عراق، تحلیل‌های مبتنی بر قانون كنش‌و‌واكنش است. بنابراین، مقاومت بر اساس این تحلیل، واكنشی در برابر تجاوزات اشغالگران و خشونت‌های غیرقابل توجیه آنها در تعامل با عراقی‌ها است و برجسته‌ترین دلیل این تفسیر، حادثهٔ مشهور فلوجه می‌باشد. در این حادثه، نیروهای اشغالگر تظاهرات مسالمت‌آمیز این شهر را كه در محكوم كردن رفتارهای نیروهای سركش و متجاوزانهٔ امریكایی‌ها و انگلیس‌ها و نقض آزادی‌ها و عرف‌ها و سنت‌های اجتماعی و اسلامی برگزار شده بود، به شدت سركوب كردند. در این تظاهرات ۱۵ نفر كشته و تعداد زیادی نیز زخمی شدند. تنها پس از گذشت یك شب، فلوجه شاهد نخستین عملیات مقاومت مسلحانهٔ خود بود. سپس این مسئله ادامه پیدا كرد و راه برای رویارویی همه جانبه میان مقاومت‌كنندگان و نیروهای اشغالگر هموار شد.محاسبات «البیدر» در مورد عراق ظاهراً به طور كامل با محاسبات و تحلیل‌های دستهٔ اول منطبق نیست اما در برخی جوانب به محاسبات دستهٔ دوم تحلیلات نزدیك است. ناظران حوادث عراق بر این باورند كه برخی از اقدامات مقاومت، پیش از حادثهٔ فلوجه در برخی نقاط به وقوع پیوسته بود و آن چه در فلوجه رخ داد عامل افزایش این اقدامات بود نه علت پدیداری آنها. اما دسته سوم از تحلیل‌های موجود به واقعیات عراق نزدیك‌تر است. این تحلیل‌ها بر این اساس می‌باشند كه مقاومت بر طبق محاسبات «شرعی» محض كه در جهاد علیه اشغالگران برای آزادی سرزمین اسلامی متجلی شده آغاز شده است. براساس احكام شرعی صادر شده از سوی تعدادی از علمای عراق در خارج، دفع دشمن واجب است. اما سپس این مبارزه علیه دشمن ابعاد ملی یافت. آن چه باعث تقویت این تحلیل می‌شود، وزن بسیار زیاد سازمان‌های اسلامی در جنبش مقاومت و تصریح همیشگی آنها مبنی بر اصول شرعی مقاومت در برابر اشغالگران است.
* نیروهای درون مقاومت عراق و عوامل تشكیل‌دهندهٔ ساختار كلی آن
در این جا می‌توان به برخی از مؤلفه‌هایی كه ممكن است تصویر روشنی از واقعیت این موضوع ارائه دهند اشاره كرد:
۱ـ بیشتر نیروهای مردمی عراق در سازمان‌های مقاومت‌ـ كه میزان مشاركت متفاوتی دارند‌ـ تجسم یافته است. تعدادی از نیروهایی كه در مقاومت مشاركتی ندارند نیز در حال تغییر مواضع و رویكردهای خود هستند. این تغییر در رویكرد، عوامل متعددی دارد كه برجسته‌ترین آنها عدم وفای به عهد نیروهای اشغالگر نسبت به وعده‌های خود هنگام اشغال عراق و نیز افزایش سركوب غیرنظامیان و كشتارهای كوركورانه است.
۲ـ در عرصهٔ عراق، نیروهای اسلام‌گرا و ملی‌گرا نمود بیشتری دارند و به رغم جهت‌گیری‌های متفاوت و تنوع مبانی فكری خود، از برجسته‌ترین تأثیر بهره‌مندند. همچنین به نظر می‌رسد كه پایه‌های تشكیل‌دهندهٔ ملت عراق در جنبش مقاومت عراق نقش بسیاری داشته باشد. البته غلبه اسلام‌گرایان در این جنبش، از اهمیت و تأثیر دیگر گروه‌ها در آن نكاسته زیرا ظاهراً این غلبه مانع از همكاری اسلام‌گرایان نشده است. نیروهای ملی‌گرا نیز كه مانعی در همكاری با اسلام‌گراها نمی‌بینند به همین نحو عمل می‌كنند. [۲]
۳ـ در نوشته‌های اندكی كه تا كنون از نیروهای مختلف مقاومت بر جای مانده آشكارا آمیختگی‌هایی قابل مشاهده است. علت این آمیختگی‌ها و آشفتگی‌ها آن است كه نوشته‌های مزبور متأثر از دنیای خارج هستند این تأثیرپذیری به نحوی است كه فرصت را برای ناظران داخلی فراهم می‌كنند تا به حكم نزدیكی به حوادث و بررسی شرایط، با صحت و درستی بیشتری قلم فرسایی كنند. در تجربهٔ پیچیده‌ای هم چون مقاومت عراق كه از لحاظ شرایط پیدایش و سرعت آن و صداهای مختلف درون آن تجربه‌ای متفاوت به شمار می‌آید، مشاهده می‌كنیم كه خطاهای سهوی متعددی هم چون تكرار نام‌ها، قائل شدن ویژگی‌های مختلف برای یك موصوف و…. در این نوشته‌ها وجود دارد. من در مورد ماهیت نیروهای حاضر در مقاومت عراق، سه پژوهش در اختیار دارم:
الف‌ـ پژوهش دكتر رفعت سید احمد؛ كه در روزنامه العرب‌، چاپ لندن، منتشر شده است. وی در این تحقیق نام ۲۹ سازمان فعال در مقاومت عراق را برشمرده است.
ب‌ـ پژوهش استاد عبدالكریم العلوجی منتشر شده در روزنامهٔ العربی؛[۳] كه نام ۲۷ سازمان مقاومت‌كننده در آن ذكر شده است.
ج‌ـ پژوهش توفیق المدینی كه به شكل مصاحبه با روزنامهٔ «الرایهٔ» [۴] به چاپ رسیده است. و از ۲۰ سازمان مقاومت‌كننده نام برده شده است.
در تمام این پژوهش‌ها مهم‌ترین سازمان‌های مقاومت، «جیش محمد»، «مقاومت اسلامی‌ـ ملی»، «انصار الاسلام» و همچنین «انصارالسنهٔ» معرفی شده و جنبه اسلامی این سازمان‌ها از جنبه ملی قومی آنها قوی‌تر خوانده شده است. اما گاه‌ نام‌های این سازمان‌ها دچار دگرگونی‌هایی شده است. در این جا می‌توان به برخی از این ملاحظات اشاره كرد:
ـ‌ برخی از این سازمان‌ها موقت هستند بدین معنا كه به صدور یك بیانیه اكتفا می‌كنند و سپس نامشان از صحنه‌ها محو می‌شود. از میان این نوع سازمان‌ها می‌توان به «مجاهدان صدام» اشاره كرد كه تنها آگاهی ما از آن، بیانیهٔ آن است كه در آن انتقام خون عدی و قصی وعده داده شده است. «الجبههٔ الشعبیهٔ» نیز به صدور یك بیانیه در روزنامهٔ الاسوار بسنده نمود.
ـ برخی گروه‌های ارتش سابق عراق یا گروه‌های مبارز وجود دارند كه نام برخی از ساختارهای ارتش سابق عراق هم چون «گروهان حطین‌‌ـ لشگر المدینهٔ المنورهٔ» را برای خود برگزیده‌اند. این گونه انتخاب نام، بیانگر بقای این ساختارهای نظامی در وضعیت سابق خود نیست بلكه تنها یك نماد است.
ـ‌ برخی سازمان‌های «محلی» نیز وجود دارند كه نام مشخصی برای خود برنگزیده‌اند و به اعلام محل فعالیت خود اكتفا كرده‌اند. از جمله این سازمان‌ها «مجاهدان حدیثهٔ» است.
ـ‌ تكرار برخی نام‌ها و برشمردن آنها به عنوان نام گروه‌های مختلف؛ این در حالی است كه نام‌ها در واقع متعلق به یك سازمان هستند. برای مثال برای سازمان «مقاومت اسلامی‌ـ‌ ملی» نام‌های «مقاومت اسلامی‌ـ‌ ملی»، «مقاومت ملی‌ـ اسلامی» و «مقاومت اسلامی و ملی» به كار رفته است.ـ ذكر نام تشكیلات فرعی سازمان‌ها و برشمردن آنها به عنوان سازمان‌های مستقل؛ این در حالی است كه این تشكیلات در واقع وابسته به سازمانی بزرگ‌تر هستند. برای نمونه، نام «عصائب اهل العراق» به عنوان گروهی مستقل مطرح شده است اما در اصل این گروه جزو تشكیلات «مقامات اسلامی‌ـ‌ ملی» در غرب عراق است. این واقعیت در بیانیه‌های سازمان مزبور كه در روزنامهٔ اردنی السبیل به چاپ رسیده كاملاً مشهود است. ملاحظات دیگری نیز وجود دارد كه ذكر آنها در این مجال نمی‌گنجد.
۱ـ احتمال گسترش دامنهٔ مقاومت و عوامل موثر در آن
احتمال گسترش دامنه مقاومت و دربرگرفتن دیگر نیروهایی كه در حال حاضر در مقاومت مشاركت ندارند از لحاظ تئوریك وجود دارد. امكان عملی این گسترش نیز تا حدودی قابل بررسی است و دلیل این مطلب، برخی عملیات‌های نظامی است كه در خارج از مناطق مشهور به «مثلث سنی» هم چون اربیل، كركوك، ناصریه، كربلا و حله و نیز بصره و العماره صورت می‌گیرد. به رغم اندك بودن تعداد این عملیات‌ها در مقایسه با عملیات‌هایی كه در شهرهای مركزی عراق (بغداد، صلاح‌الدین، بابل) مشرق عراق (دیالی) غرب عراق (انبار) شمال غربی (موصل) و شمال شرقی عراق (كركوك) انجام می‌پذیرد، برخی از این عملیات‌ها از كیفیت بالایی برخوردار است. یكی از این دست عملیات‌ها، حادثهٔ شهرالمجر در العماره بود كه در آن ۶ نفر از سربازان انگلیسی كشته شدند. عملیات ناصریه بر ضد نیروهای ایتالیایی نیز كه در آن، اتومبیلی بمب‌گذاری شده بود از این قبیل عملیات‌ها به شمار می‌آید. از جمله احتمالات مطرح كنونی، پیوستن برخی از شیعیان به این روند در آینده است.برخی علائم نیز وجود دارد كه این احتمال را تقویت می‌كند. از جملهٔ این علائم، اظهارات سید احمد بغدادی مرجع دینی عراق است. او اعلام كرده است كه شیعیان نیز دست به مجاهدت و مبارزه می‌زنند و آشكارا ابراز داشته است كه از مقاومت اسلامی عراق علیه امریكایی‌ها، حمایت می‌كند: «من اصولاً حامی مقاومت اسلامی هستم كه پایگاه‌های نظامی و ارتش امریكا را به منظور خارج ساختن اشغالگران از وطن، هدف قرار می‌دهند».[۵]از سویی گاه خبرهای مربوط به مشاركت برخی از شیعیان در برخی عملیات‌های مسلحانه در مناطق مختلف، در كوچه‌ها و خیابان‌های عراق منتشر می‌شود.
۲ـ عوامل گسترش مقاومت
عوامل موثر در گسترش دامنهٔ مقاومت و فعال شدن نیروهای غیرفعال را به طور خلاصه می‌توان در قالب موارد زیر مطرح كرد:
الف‌ـ‌ افزایش فشار امنیتی نیروهای امریكایی و اهتمام آنها به اجرای بسیاری از سیاست‌های ظالمانه‌ای كه موجب شعله‌ور شدن آتش خشم عراقی‌ها در مناطق مختلف این كشور می‌شود. برخی از رفتارهای امریكا به حدی گستاخانه بوده كه به دلیل هدف قرار دادن ساختارهای اجتماعی دارای پشتوانهٔ دینی موجب جریحه‌دار شدن احساسات مردم عراق شده است. یكی از این رفتارهای گستاخانه، روش‌های متعدد امریكایی‌ها در خشونت مجاز و قانونی هم چون روش هجوم‌های شبانه بوده است. این روش در حملهٔ امریكا به عراق نیز روش آشكار این كشور بود. آنها برای «ایجاد رعب و وحشت» اقدام به منفجر كردن درهای منازل با دینامیت و هجوم وحشیانه به خانه‌ها می‌كردند كه این‌ـ‌ برای مثال‌ـ‌ باعث می‌شد كه بسیاری از زنان ناچار به پوشیدن حجاب در نیمه شب و در اثنای خواب شوند. آنها از این نگران بودند كه مبادا این هجوم‌های شبانه باعث شود آنها هنگام بازداشت فرصت پوشیدن حجاب نداشته باشند.
ب‌ـ آشفتگی اوضاع معیشتی و وخامت مسئله بیكاری به ویژه در مناطقی كه مكانیزم‌های تبلیغاتی نیروهای اشغالگر در آنجا متمركز شده است وندای آزادسازی و وعدهٔ تحقق آرزوهای عراقیان را سرداده است. تظاهرات افراد بیكار در العماره و كوت در نیمه ژانویهٔ گذشته دلیلی بر امكان وقوع حوادثی هم چون طغیان مردمی است.
ج‌ـ رشد وضعیتی كه می‌توان آن را «فرهنگ مقاومت برای طرد اشغالگران» نامید. در حال حاضر برخی از جریان‌های سیاسی با نظر به برخی مجلات سری، نشریات دیواری و شعارهای نوشته شده روی دیوارهای شهر كه با ترویج مقاومت مسلحانه ارتباط می‌یابد، دربارهٔ «فرهنگ مقاومت» سخن می‌گویند. حوادث اخیر عراق نیز در رشد این فرهنگ نقش داشته است. از میان این حوادث می‌توان به رشد گستردهٔ شبكهٔ اینترنت اشاره كرد كه به كاربران اینترنتی عراق این امكان را داده است تا از سایت‌های بسیاری استفاده كنند كه در برابر فشارهای مختلف، از موضوع «فرهنگ مقاومت» سخن می‌گویند. این فعالیت‌های اینترنتی در حالی است كه، نیروهای اشغالگر سانسور شدیدی را بر مطبوعات عراق اعمال می‌كنند. [۶]
* آیندهٔ مقاومت عراق
تنها در صورتی می‌توان به سؤالات مربوط به آینده مقاومت و امكان ایفای نقش‌های سیاسی توسط مقاومت در آیندهٔ عراق پاسخ گفت كه از اهداف آشكار و پنهان این گروه‌ها و از میزان ایستادگی و مقاومت آگاه بود. با آگاهی از اهداف این گروه‌ها با اندكی تلاش می‌توان دریافت كه مقاومت عراق دربردارندهٔ جهت‌گیری‌های مختلف و جریان‌های متعدد است. برخی از این جریان‌ها به عنوان یك قدرت سیاسی فعال و كارآمد در آینده، آمادهٔ استمرار هستند اما برخی دیگر، از این چنین آمادگی برخوردار نیستند. با مطالعهٔ بیانیه‌های این گروه‌ها كه در روزنامه‌ها منتشر شده، در برخی از تلویزیون‌های ماهواره‌ای پخش شده یا در میان افراد توزیع شده است، می‌توان از اهداف آنها آگاه شد. در این راستا می‌توان به ملاحظات زیر اشاره كرد:
۱ـ‌ كاملاً روشن است كه تمام گروه‌های مسلح دارای یك هدف مشترك هستند. این هدف كه می‌توان آن را «وجه مشترك» این گروه‌ها نامید آزادی عراق از چنگال اشغالگران امریكایی و انگلیسی است. این هدف در بیشتر بیانیه‌های منتشر شده به چشم می‌خورد و بارها تكرار و بر آن تأكید شده است. برای نمونه، در بیانیهٔ «جبههٔ مردمی آزادسازی عراق» آمده است: «این جبهه مسئولیت قانونی و كامل خود را در قبال تمام عملیات‌های نظامی علیه اشغالگران امریكایی و انگلیسی اعلام می‌كند... هدف این جبهه خروج اشغالگران از عراق، رها كردن مردم عراق برای تعیین سرنوشت خود و ... است.» [۷] «مقاومت اسلامی‌ـ‌ ملی» در منشور خود كه در برخی سایت‌های اینترنتی و نیز روزنامه اردنی «السبیل» منتشر شده است می‌گوید: «مقاومت اسلامی‌ـ ملی جنبشی جهادی و ملی است كه برای آزادسازی سرزمین عراق از اشغال نظامی‌ـ سیاسی بیگانگان می‌كوشد تا مردم عراق بتوانند بر خود حكومت كنند». [۸] این هدف بارها در همهٔ بیانیه‌های گروه‌های مقاومت كه ما بدان‌ها دسترسی داشته‌ایم تكرار شده است.
۲ـ برخی از گروه‌های مقاومت از ماهیت شرایط عمومی و فضای فعالیت‌های خود آگاهند. از این‌رو، بخشی از آنها همهٔ اهتمام خود را به هدف آزادسازی معطوف كرده‌اند و به هدف اصلی اغلب گروه‌های مقاومت‌ـ برپایی حكومت اسلامی‌ـ توجهی نمی‌كنند. آنها می‌دانند كه تحقق این چنین هدفی در آیندهٔ نزدیك دشوار است. به همین دلیل به رغم مشروعیت این هدف در این گروه‌ها و مركزیت داشتن آن در طرح‌های سیاسی آنها، این گروه‌ها بر این هدف تأكید نمی‌كنند.[۹] شاید بهترین منبع بیان این «درك متقابل»، منشور مقاومت اسلامی‌ـ‌ ملی باشد كه اندكی قبل به آن اشاره كردیم. در متن این منشور آشكار اعلام شده است كه این گروه برای تأسیس دولتی در عراق بر مبنای «اصول والای دین مبین اسلام كه مبتنی بر اجرای عدالت و عدم تبعیض میان رنگ‌ها، نژادها، ادیان و مذاهب است» تلاش می‌كند. راه تحقق این امر در نظر گروه مذكور این است كه «عراق دولتی مستقل و آزاد باشد و در محیط عربی، اسلامی و بین‌المللی خود نقشی فعالانه ایفا كند به نحوی كه ثبات و صلح را برای تمام افراد بشر تضمین كند». در نخستین بیانیهٔ فرمانده كل «ارتش ملی برای آزادسازی عراق» آمده است: «برای تكمیل وظیفه ملی و مقدس خود، خشنودی خداوند متعال و برای خدمت به ملت فداكار عراق، اهداف اصلی این ارتش را اعلام می‌كنیم: مقاومت در برابر اشغال در هر مكان و اخراج آن از كشور و آزادسازی كامل خاك عراق».این بیانیه سپس به تبیین اهداف این ارتش می‌پردازد و در پایان آن آمده است: «هدف ما، عمل در جهت ایجاد عراقی آزاد، دموكرات، یكپارچه و بركنار از فرقه‌گرایی، نژادپرستی و مذهب‌گرایی است كه در آن اسلام به دین رسمی كشور تبدیل شود و به همهٔ حقوق ادیان آسمانی و دیگر عقاید موجود در عراق، گذاشته شود».[۱۰] ظاهراً بیشتر گروه‌های عراق از مسائلی مطلع بودند كه دو گروه فوق‌الذكر از آن آگاهی داشتند و از این‌رو بر گفتگوی از آزادسازی عراق تأكید می‌كردند و از موضوع دولت اسلامی غافل بودند. اما به نظر می‌رسد این غفلت عامدانه بوده و گروه‌های عراقی از این طریق سعی در متمركز كردن تلاش‌های خود برای تحقق این هدف داشته‌اند. این به ویژه پس از مورد توجه قرار دادن تلاش‌های طرف‌های متعددی بوده كه این گروه‌ها را از طریق طرح برخی سؤالات معنادار به این گرداب خطرناك كشانده است.
۳ـ‌ در مقابل این فهم موجود از واقعیت‌ها و شرایط در میان برخی گروه‌های مقاومت، این فهم در میان برخی دیگر از این گروه‌ها وجود ندارد. این گروه‌ها بر این باورند كه عدم تأكید بر برپایی دولت اسلامی به مثابه عدول از این اصل است. بنابراین، اندیشهٔ آنها در درجهٔ اول مبتنی بر جهاد با اشغالگران تا آزادی سرزمین و در درجه دوم بر مبنای برپایی دولت اسلامی است. در بیانیهٔ نخست «فرماندهی ارتش انصارالسنه» بر همین امر تأكید شده است: «هدف ما با اخراج اشغالگران و كشتار گستردهٔ آنها پایان نمی‌پذیرد. هدف نهایی ما برپایی دین خدا و اجرای شریعت اسلام در این سرزمین اسلامی است».[۱۱] با توجه به مطالب گفته شده، می‌توان اظهار داشت كه برخی از گروه‌های مقاومت در مورد اهمیت تفكر در مورد آینده، از آگاهی كافی برخوردارند و به این باور رسیده‌اند كه بهره‌برداری از اقدامات مسلحانهٔ انجام شده در قالب پروژه‌ای سیاسی كه ضامن همراهی با تحول اوضاع عراق و تأثیر گذاری در آن از طریق مسلحانه و غیرمسلحانه باشد، ضروری است. در اینجا می‌توان برخی از رویكردهای «مقاومت اسلامی‌ـ ملی» را به عنوان تنها طرف شناخته شده‌ای كه طرح سیاسی روشنی از طریق منشور علنی خود ارائه كرده، مطرح ساخت. این گروه‌ برای مثال موضع خود را در قبال احزاب و گروه‌های غیراسلامی روشن كرده است. در منشور این گروه دربارهٔ احزاب و گروه‌های غیراسلامی آمده است: «این گروه به رغم در پیش گرفتن خطی جهادگرانه، فعالیت سیاسی دیگران را انكار نمی‌كند... از این رو با هیچ یك از فعالیت‌های سیاسی كه دیگران آن را انجام می‌دهند‌ـ به شرط عدم منافات با اصول اسلامی و ملی‌‌ـ مخالفتی ندارد».[۱۲]این گروه همچنین با موضع‌گیری‌های خود در قبال ادیان، قومیت‌ها و مذاهب، نشان داده است كه به عقاید و ویژگی‌های همهٔ اقوام احترام می‌گذازد و با هر فراخوان فرقه‌ای و مذهبی كه سعی در ایجاد تفرقه در میان عراقی‌ها داشته باشد به شدت می‌ستیزد: «كسی كه فتنهٔ فرقه‌گرایی را دامن زند با اشغالگران است و دانسته یا ندانسته به آنها خدمت كرده است». این گروه همچنین اعلام كرده است كه به تمام منشورها و قوانین بین‌المللی كه ملت‌های جهان آن را به تصویب رسانده‌اند به ویژه به منشور سازمان ملل و منشور حقوق بشر احترام می‌گذارد و به تبع آن تجاوز به ساختمان سازمان ملل متحد را محكوم می‌كند».[۱۳]
[۱] ) عبدالرحمن الهواری، مجلهٔ السیاسهٔ الدولیهٔ، سال ۳۹، شماره ۱۵۵، ژانویهٔ ۲۰۰۴.
[۲] ) برجسته‌ترین الگو در این زمینه، منشور جنبش «مقاومت اسلامی‌ـ ملی» است كه در روزنامهٔ اردنی «السبیل» منتشر شده است. در این منشور، تفاهم آشكاری میان اسلام‌گرایان و دیگر گروه‌ها با نام‌های مختلف دیده می‌شود. در جایی دیگر از این پژوهش مفصلاً به این همسویی‌ها خواهیم پرداخت.
[۳] ) روزنامهٔ العربی، چاپ قاهره، ۱۶/۱۱/۲۰۰۳.
[۴] ) روزنامهٔ الرایهٔ، چاپ دوحه، ۱۴/۱/۲۰۰۴.
[۵] ) قمر بنی هاشم (بغداد)، ۳۱/۱/۲۰۰۴.
[۶] ) گواه این مطلب، بسته شدن روزنامهٔ «المستقله» چاپ بغداد و دو مجازات شدید برای روزنامهٔ «الساعهٔ» و تهدید به بستن آن در صورت نشر اخباری است كه در آنها حضور اشغالگران برای عراق زیانبار خوانده می‌شوند.
[۷] ) الاسوار ۱۰/۸/۲۰۰۳.
[۸] ) السبیل ۹/۲/۲۰۰۴.
[۹] ) همان منبع.
[۱۰] ) این بیانیه منتشر شده و در غرب عراق و بغداد در تاریخ ۲/۷/۲۰۰۳ در میان مردم توزیع شده است.
[۱۱] ) مجلهٔ انصار السنه، كه در امان به چاپ می‌رسد و در بغداد توزیع می‌شود (شعبان ۱۹۲۴ هجری قمری)
[۱۲] ) السبیل ۹/۲/۲۰۰۴.
[۱۳] ) همان منبع.
منبع: موسسه مطالعاتی اندیشه سازان نور
نویسنده:مثنی حارث الضاری
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید