چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اردوگاه مرگ


اردوگاه مرگ
در روز ۲۷ ژانویه ۱۹۴۵ نیروهای ارتش سرخ سابق اردوگاه کار اجباری یا بهتر بگوئیم اردوگاه مرگ <آشوویتس> نازی‌های آلمانی سابق را تسخیر کرده و انسانهای محاصره شده شامل زنان، مردان و کودکان به شدت تحقیر شده را آزاد کردند. اکنون حدود نیم‌قرن از استیلای سپاه نازی‌های آلمانی بر لهستان بی‌پناه و حدود ۶۷ سال از به قدرت رسیدن آدلف هیتلر بر آلمان می‌گذرد و حدود دو هفته به سالگرد آزادی اردوگاه آشویتس و به عبارتی آزادی انسان‌های بیگناه اسیر در بند یک ایدئولوژی منحط نژادپرستانه و خودپرستانه چکمه پوشان نازی آلمانی مانده است. این سئوال مطرح است که آیا دنیا از فجایع گذشته درس آموخته و برای مقابله با دهشت آفرینی کج‌اندیشان خود بزرگ‌بین راه کاری عاجل اندیشیده است یا اینکه گردش این کره خاکی بر همان روال کشت و کشتار انسان‌های مظلوم می‌گذرد؟
آدمیان چهار گروهند. گروه اول درد انسانیت داشته حتی در خواب هم بیدارند که: بنی آدم اعضای یک دیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند. عده‌ای دیگر از مردم در خواب عمیق فرو رفته‌اند. اگر صدای ناله مظلومی چه از همسایگان، دوستان، فامیل، هم‌وطنان، هم‌نژادی‌ها، و بالاخره انسان‌ها بلند شد، آنها نمی‌شنوند چون واقعا در خوابند. این گروه شاید با صدای بی‌گناهی از خواب غفلت پریده وجبران مافات کنند، که آنها هنوز انسانند، البته انسان‌هایی هستند که نقطه حساسیت آنها کاملا متفاوت است. برخی با صدای گریه کودکی گرسنه در شب و یا ضجه خاموش مادری از خواب می‌پرند و برخی برای بیداری به غرش توپ سحر احتیاج دارند تا هوشیار شوند. اما آنهایی که منافقانه پنبه‌ای در گوش کرده و با چشمان بسته خود را به خواب زده‌اند و نمی‌خواهند ببینند و بشنوند، هرگز بیدار نخواهند شد که به فتوای خواجه شیراز، نمرده بر آنها نماز میت جایز است. آنها خواسته و ناخواسته شریک جرم قاتلان خودخواه در تمام طول تاریخ بوده و خواهند بود.‌
دسته دیگری نیز یافت می‌شوند، که در قتل‌عام انسان‌های بی‌گناه مشارکت فعال دارند. آنها همانند <زندانیان داوطلبی> هستند، که در اردوگاه کار اجباری و با اردوگاه مرگ نازی‌های چکمه‌پوش بخاطر جیره غذای اضافی و یا امتیازهای جزئی دیگر، بر ضد هم بندی‌های مظلوم خود خبر چینی کرده و کارهای کثیف نازی‌های آلمانی دیروز را انجام می‌دادند. برای روش شدن مطلب بهتر است یادآور شویم، که جنایتکاران یقه سفید، غالبا خود شخصا دست‌شان را به خون آلوده نمی‌کنند. آنها دست به خنجر نمی‌برند، آنها هیچ ماشه مرگباری را نمی‌چکانند، آنها حتی از رنگ خون و صحنه‌های جنایت بیزارند، اما آنها آمرانی هستند که انسان‌های ضعیف النفس و فرصت‌طلب را برای کارهای کثیف خود به کار می‌گیرند. یک نویسنده آمریکائی در کتابی، ضمن توضیح شکنجه و جنایت کشورش در خارج از آمریکا متذکر می شود که آزار و شکنجه توسط افراد آمریکایی صورت نگرفته است. به عبارتی دیگر، آنها که خود تحمل فریاد و ضجه شکنجه‌شدگان و لکه خون‌های بیگناهان را نداشتند، این کار کثیف را به افراد محلی واگذار می‌کردند.
در ‌‌KZ یا اردوگاه‌های مرگ <اس.اس>‌های بیرحم نازی آلمانی هم گردش کار بر همین روال بود. آنها تعدادی از زندانیان داوطلب را با جیره غذایی اضافی برای حمل و خارج کردن جنازه‌های قربانیان جنایات خود از اطاق‌های گاز به خدمت می‌گرفتند. برای سربازان وزندانبانان آلمانی و افسران اس.اس ورود به اطاق گاز خفه‌کننده سارین بسیار خطرناک بود. آنها این کار کثیف را به زندانی‌های داوطلب می‌سپردند. این زندانیان داوطلب بودند که جنازه‌های قربانیان اطاق گاز اس.اس‌های دیروز را بیرون کشیده و آنها را به دارندگان دندان‌های طلا و غیر طلا تفکیک کرده و دندان‌های طلای قربانیان را برای مخارج جنگی نژادپرستان دیروز آلمانی از دهان‌ها خارج می‌کردند. هم این داوطلب‌های زندانی بودند که ذلیلانه جنازه‌های هم‌بندی های کشته شده را به داخل کوره‌های آدم‌سوزی فرو می‌کردند که این هم از وظایف زندانیان داوطلب بود. براساس ایدئولوژی نازیسم، این زندانیان بایستی <مطابق با غریضه خود کارمی‌کردند> و چون کار بیشتری می‌کردند، لذا حق جیره بیشتری را نیز داشتند. مگر در بالای سر در اردوگاه مرگ نازی های آلمانی مانند <آشویتس> نوشته نشده بود که <کار عامل آزادی است> و نژادپرستان آدم‌کش اس.اس می‌گفتند: <هر که مانند بیماران روانی و کهنسالان کار نمی‌کند، حق جیره غذایی ندارد و محکوم به فنا است.‌
آیا اکنون در قرن ۲۱ میلادی وضع عوض شده و به کرامت انسان احترام گذارده می‌شود؟ مثال‌های زیادی را می‌توان برای جنایت‌های بشر بر ضد بشر ردیف کرد. از جنایات مرد آهنین انقلاب بولشویکی ژوزف استالین، پول پوت در کامبوج، شاه ایران، قتل‌عام مردم رواندا و آدم‌کشی افراطی‌‌های کج‌فهم القاعده... آنچه به نظر می‌رسد، این است که جنایت کاهش نیافته، بلکه نوع، مکان و اسم جانیان آن عوض شده‌اند. هولوکاست نه دروغ بوده و نه تمام شده است، بلکه در تمام طول تاریخ وجود داشته و شاید شدت آن کم و زیاد شده باشد. اگر دیروز نژادپرستان و آدم‌کشان اس.اس چکمه‌پوش آلمانی عامل جنایت بودند، امروزه عرقچین به سرهای نازی صهیونیست‌ عامل جنایت‌اند.‌
تاریخ جنایت این بار در غزه مظلوم به دست صهیونیست‌های ضد حضرت موسی کلیم‌الله(ع) تکرار می‌شود. یقینا اگر این پیمبر خدا اکنون می‌بود، از جنایت صهیونیست‌ها تبری جسته و شرمنده می‌شد. بد نیست به سخنان قاتل بالفطره و یکی از سمبل‌‌های وحشت، <هاینریش هیملر> در ۴ اکتبر ۱۹۴۳ در شهر <پوزن> لهستان اشغال شده برای فرماندهان اس.اس توجه کرده و با سخنان سردمداران نازی‌های صهیونیست‌ امروز، مثلا با سخنان به اصطلاح وزیر خارجه رژیم حاکم بر فلسطین اشغال شده، در کنار وزیر خارجه دولت حاکم بر مردم مظلوم مصر، مقایسه نماییم. هیملر، نازی آلمان دیروز در ۴ اکتبر ۱۹۴۳ در پوزن می‌گوید: <اینکه اقوام و ملت‌های دیگر در رفاه زندگی می‌کنند یا از گرسنگی به درک واصل می‌شوند، فقط تا آن حد مورد توجه من است که ما آنها را به عنوان برده برای فرهنگ خود نیاز داریم. هیچ چیز دیگر مورد توجه من نیست. اینکه برای ساخت سنگرهای تانک، ده ها هزار تن از زنان روسی در اثر خستگی بمیرند یا نه، توجه مرا جلب نمی‌کند. برای من آن اهمیت دارد که سنگرها برای تانک‌های آلمانی آماده شوند و دیگر هیچ. بیشتر شما می‌دانید که این موضوع چه معنی می‌دهد، وقتی صد جنازه در مکانی جمع شده باشد، وقتی پانصد جنازه اینجا باشد یا هزار جنازه آنجا، این وضعیت را تحمل کردن و با وجود برخی استثناءهای ناشی از ضعف‌های انسانی آن را ادامه دادن و استوار و پایدار باقی ماندن، من را سخت و مقاوم ساخت. ما حق معنوی داریم. ما در مقابل ملت خود وظیفه داریم این ملت‌ها را که قصد نابودی ما را دارند، بکشیم. ما حق نداریم حتی با یک ساعت، یک چیز کوچک، یک مارک و یا یک سیگار، ثروت‌اندوزی کنیم. من هرگز تحمل نمی‌کنم که حتی یک فساد کوچک اتفاق بیفتد و یا ادامه یابد.>‌
اگر هانریش هیملر، نازی آلمان دیروز در ۶۵ سال پیش در جمع فرماندهان و در یک اردوگاه نظامی افسران آلمانی اس.اس چنین می‌گفت و بهره‌کشی و نابودی ملت‌های اشغال شده مانند لهستان و بقیه انسان‌های بی‌گناه و بی‌پناه را حق معنوی یک ایدئولوژی منحط نژادپرستانه برای تبدیل بشریت به نژادی به فهم او <آریائی برتر> می‌دانست، یا برای حفر یک سنگر به منظور حفاظت از تانک سپاه آلمان کشته شدن ده‌ها هزار زن روسی در اثر خستگی را جایز می‌دانست، این سخنان دهشت‌آفرین را درمحیط بسته خودی‌ها، فرماندهان نازی، اس.اس‌ها و در یک اردوگاه بسته بیان می‌کرد.
اما ۶۵ سال بعد یک نازی نژادپرست صهیونیست که بعنوان پرستوی دست‌پرورده‌ سازمان اس.اس صهیونیستی، یعنی موساد که دستش به خون مبارزان فلسطینی آلوده است و فرزند والدینی بوده که هر دو عضو گروه تروریستی <ایرگون> بوده‌اند و همراه با <مناخیم بگین> در قتل‌عام فلسطینیان دست داشته‌اند، یعنی زیپی لیونی، این به اصطلاح وزیر خارجه رژیم نازی، پیام قتل‌عام فلسطینیان محاصره شده در اردوگاه مرگ غزه را در کنار وزیر خارجه گروه حاکم بر مقدرات ملت قهرمان مصر، اعلام می‌کند.
هولوکاست دیروز در <داخائو> ، <بوخن والد>، <کراکا> و <آشویتس> بود. هرچند آن جنایت هرگز فراموش نمی‌شود، اما اکنون به تاریخ پیوسته است. برخی از عاملان و آمران آن محکوم شده یا برخی دیگر رنگ عوض کرده و دمکرات دو آتشه شده‌اند، اما آن جنایات تمام شد. امروزجنایتی وحشتناک تر در غزه رخ داده است. هولوکاست امروز در غزه است و غزه آشویتس امروز است. امروز کرانه باختری، کراکا و بوخن والد است. آدلف هیتلر، هاینریش هیملر، آدلف آیشمن، گورینگ و گوبلز مردند و تمام شد. امروز جنایتکاران جدیدی مانند اهود باراک، اهود المرت، زیپی لیونی، آریل شارون و بقیه نازی‌های صهیونیست جای آنها را پر کرده‌اند.‌
آیا رفتار نازی‌های صهیونیست، شبیه رفتار اس.اس‌های آلمانی، بعد از سوءقصد۲۷ ماه می ۱۹۴۲ به جان <راینهارد هایدریخ> فرماندار آلمانی پراگ اشغال شده بدست مبارزین استقلال‌طلب چکسلواکی سابق نیست؟ به گواهی تاریخ، اس.اس‌های آلمانی به تلافی این سوءقصد، ۱۳ روز بعد در تاریخ ۱۰ ژوئیه ۱۹۴۲، منطقه <لیدیچ> چکسلواکی سابق را با خاک یکسان کردند. آنها همه مردان بالای ۱۵ سال را بخاطر سوءقصد به جان هایدریخ قتل عام کردند. زنان را به اردوگاه‌های کار اجباری فرستادند و حدود ۱۰۰ کودک را برای تربیت نژادی به خانواده‌های آلمانی سپردند. سه سال بعد و در پایان جنگ، فقط ۱۶ تن از این کودکان معصوم شناسایی شدند و از سرنوشت بقیه خبری در دست نبود. این تنها جنایات وحشتناک نازی‌های آلمان دیروز نبود. بلکه در پایان دوره رایش سوم که فقط ۱۳ سال طول کشید، میلون‌‌ها انسان آلمانی، فرانسوی، روس، اروپایی‌های دیگر، ژاپنی و چینی‌ جان خود را مستقیما در این جنگ خانمان‌سوز برای برتری‌طلبی یک قوم بر قوم دیگر، در صحنه نبرد از دست دادند. میلیون‌ها زن بیوه شدند و میلیون‌ها کودک والدین خود را از دست دادند. در دوران رایش سوم؛ به قول هاینریش هیملر، نازی نژادپرست آلمان دیروز، بایستی ده‌ها هزار زن روس بمیرند، تا سنگری برای حفاظت تانک‌های قوم ژرمن فراهم شود. میلیون‌ها بیگناه یهودی، اسرای جنگی روس، اسرای فرانسوی، بیماران روانی، اقوام کوچ کننده مانند <روما> و پیران و سالمندان بایستی در اردوگاه‌های کار اجباری کشته می‌شدند، تا قوم ژرمن خود را از ناخالصی‌های قومی پاکسازی کند.‌
هولوکاست که از زبان یونانی به فرهنگ اروپایی وارد شده است، به معنی سوختن کامل در اثر آتش‌سوزی است، بعدها برای نسل کشی ارامنه توسط عثمانی‌ها در اوایل قرن بیستم بکار گرفته شد. امروزه در فرهنگ سیاسی، هولوکاست برای جنایات نژادپرستان نازی آلمانی بکار گرفته می‌شود، اما صهیونیست‌های یهودی و غیر یهودی سعی می‌کنند آن را مختص قتل‌عام یهودیان بی‌پناه در رایش سوم قلمداد کنند.‌
اینکه در رایش سوم ۶ میلیون یهودی (به روایت صهیونیست‌ها) کشته شدند یا تعداد کشته شدگان ماشین آدم‌کشی نازی‌های آلمان دیروز اعم از یهودی، روما، اسرای روس و غیره، یک میلیون و چهارصدهزار نفر به روایت مورخین تاریخ معاصر آلمان تخمین زده می‌شود، موضوع مطالعات تاریخی است. مسئله اصلی ما اعتراض به جنایتی است که در اثر سلب آسایش حتی از یک فرد و یا حتی یک جاندار به عمل می‌آید، که تعدی حتی به یک فرد هم جنایتی است غیرقابل بخشش. حتی نرساندن آب به گیاهان تشنه در بیابان یا بی‌تفاوتی در مقابل خشک شدن درختان نیز عملی زشت و ناپسند است. خواه یک اصله درخت، خواه‌‌‌یک جنگل. جنایت در حق یک بشر (به هر اسم و هر بهانه‌ای) جنایت در حق تمامی بشریت است و سکوت، به معنی همراهی فعال یا نظاره‌گر غیرفعال در جنایت است. اما و اگر و به این دلیل و آن دلیل هم ندارد.
محاصره درازمدت یک قوم در یک منطقه محدود، نامی جز اردوگاه کار اجباری یا اردوگاه مرگ ندارد. غزه امروز سزاوار نامی دیگر، جز آشویتس و کراکای دیروز نیست و شاید از آنهم جنایتکارانه‌تر باشد. زندانیان هولوکاست نازی‌ها از زندانبانان خود جیره غذایی محدودی برای زنده ماندن و کار کردن می‌گرفتند، اما زندانبانان نازی صهیونیست امروز، حتی کانال‌های ورود غذا، سوخت و دارو را با قساوت قلب وصف‌ناشدنی بمباران می‌کنند. آنها حتی مدارس سازمان ملل، سازمان‌های امدادی، آمبولانس‌ها، بیمارستان‌ها را بمباران می‌کنند.‌
به سخنان وزیر به اصطلاح خارجه رژیم نازی‌های صهیونیست اشغال کننده فلسطین، زیپی لیونی در کنار وزیر خارجه مصر توجه کنید. آیا این سخنان ما را به یاد سخنان هاینریش هیملر نازی آلمان دیروز نمی‌اندازد، که نابودی کامل قوم فلسطین در غزه را حق خود می‌داند؟ باز به موضوع با خاک یکسان کردن منطقه لیدیچ در چکسلواکی سابق توجه کنید که به بهانه سوءقصد به هایدریخ توسط اس.اس‌های نازی انجام شد و آن را با حمله تمام عیار نازی‌های صهیونیست امروز و با خاک یکسان کردن لبنان وغزه به بهانه کشته شدن یک و یا به اسارت گرفته شدن چند صهیونیست در خاک فلسطینی ها، مقایسه نمایید. عمل همان عمل است که دیروز بدست نژاد ژرمن چکمه‌پوش منحرف نازی، و امروز بدست عرقچین به سرهای نژادپرست‌ صهیونیست انجام می‌شود. نازی‌‌های دیروز از حل نهایی مسئله یهود صحبت می‌کردند و نازی‌های امروز نیز از حل نهایی مسئله حماس فلسطینی صحبت می‌کنند. دیروز به زبان آلمانی فرمان قتل عام داده می‌‌‌شد و امروز به زبان عبری. صحنه تئاتر کشتار همان است و فقط بازیگران عوض شده‌اند.
زندانی‌های داوطلب هم در لباس عربی با عقال و رقص شمشیر در صحنه حاضرند. اما عجیب این است که زندانیان داوطلب حاضر در هولوکاست امروز، نه تنها حضوری فعال دارند، عجیب تر اینکه آنها برای دریافت جیره اضافی خفت و مزدوری قاتلان خود را به دوش نمی‌کشند، بلکه برای دریوزگی، مواجب حامیان زندانبانان نازی صهیونیست خود را هم پرداخت می‌کنند.
کجا رفت همکیشی و مسلمانی سران و افسران عرب؟ کجا رفت انسانیت مردم خاورمیانه؟ کجا رفت حقوق بشر مردم دنیا؟ کجا رفت فریاد دمکراسی خواهی سردمداران دنیای به اصطلاح آزاد امروز؟ مگر حماس در انتخابات دمکراتیک آزاد به قدرت نرسیده است که تحمل آن برای دنیای به اصطلاح آزاد غرب غیرقابل تحمل است؟
آیا غیرت عربی امروز در رقص شمشیر سران عرب با قاتلان ملت عربی و فلسطینی خلاصه شده است؟ اگر زندانیان داوطلب هولوکاست آشویتس، دیروز با جانیان خود دمخور نمیشدند، سران عرب امروز با نازیان صهیونیست نشست‌ها و کنگره‌های علنی برگزار کرده و پول میز را هم پرداخت می‌کنند. زندانیان داوطلب، اردوگاه‌های آشوویتس، جانیان خود را تکریم نمی‌کردند از قاتلان خود مانند سران امت عربی، شاهانه پذیرایی نمی‌کردند. زندانی‌های داوطلب دیروز با قاتلان خود به رقص و پایکوبی با شمشیر عربی نمی‌پرداختند و برای پیروزی حزب ورشکسته جرج دبلیو بوش و برای رونق اقتصاد آمریکای همدست صهیونیست‌های نازی، میلیاردها دلار خرید نظامی نکرده و به قاتلان امت عربی کمک نمی‌کردند. با آمران و عاملان جنایت غزه (این امت عربی) و جانیان هموطن خود دمخور نشده و به آنها باز شکاری چند میلیون دلاری هدیه نمی‌دادند.‌
اگر به تصاویر سر در اردوگاه کار اجباری نازی‌های آلمانی در آشویتس و گذرگاه‌های مرگ نازی‌های نژادپرست صهیونیستی در رفح در مرز مصر در هنگام عبور مظلومان فلسطینی برای تهیه مقداری آذوقه، سوخت و دارو بنگریم، می‌بینیم که جنایت همان است و فقط مکان و زمان آن عوض شده است. بجای زندانبانان چکمه‌پوش نژاد ژرمن، عرقچین به سرهای نژادپرست صهیونیست جای دارند، اما وحشتناک‌تر، حضور سربازان مصری در کنار درب اردوگاه رفح است.
آیا سخنان امروز اهود باراک، زیپی لیونی، آریل شارون یا اهود المرت و... ما را به یاد سخنرانی هانریش هیملر، سمبل وحشت و سازنده اولین اردوگاه کار اجباری (داخائو) نزدیک شهر مونیخ ومعمار و سازنده کارخانه آدم‌کشی نمی‌اندازد؟
آیا تشابهی بین سخنان امروز اهود باراک، که خبر از جنگ تمام عیار بر ضد فلسطینی‌های حماس می‌دهد، با سخنان یوزف گوبلز وزیر تبلیغات آدلف هیتلر دیده نمی‌شود؟ گوبلز نیز در جمع هواداران نازی با سخنان تحریک‌آمیز، همه را به یک جنگ تمام‌عیار فراخواند.
نوشته: دکتر رسول اژه‌ئیان
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید