جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

‌نظریه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌


موعودگرایی مسیحیان در شرایط تاریخی خاصی قرار گرفت كه سرانجام به سود یهودیان مصادره شد و سرزمین و دولت یهودی به‌عنوان پیش‌نیاز نجات مسیحیان و بازگشت مسیح(ع) بسیاری از آنها را در گرداب صهیونیسم فرو برد. بدون‌توجه به فرقه‌های فراوان یهودگرا در مسیحیت معاصر، باید اذعان كرد كه اینك نظم نوین جهانی بر پایه همكاری و همراهی مسیحیان و یهودیان صهیونیست در راستای بازگشت قطعی و دائمی یهودیان جهان به سرزمین موعود! و تشكیل دولت یهود قرار گرفته است. برای مطالعه ریشه‌های یهودگرایی در مسیحیت باید تا انجام اصلاحات مذهبی توسط لوتر به عقب رفت. مقاله حاضر به شرح ماهیت و شكل‌گیری مسیحیت صهیونیستی می‌پردازد.
طی‌ دهه‌های‌ گذشته، نظریه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ به‌ قوام‌یافتگی‌ كامل‌ دست‌ یافته‌ و اینك به‌ اندیشه‌ مسلط‌ بر سیاست‌ و حكومت‌ امریكا و اسرائیل‌ تبدیل شده‌ است. در این‌ نظریه، مو‌لفه‌های‌ هفت‌گانه‌ای‌ را می‌توان‌ یافت‌ كه‌ البته مهاجرت‌ یهودیان‌ و تاسیس‌ یك‌ دولت‌ یهودی‌ در ارض‌ موعود، اولین‌ و مهمترین‌ سازه‌ آن‌ به‌شمار می‌رود. مقاله حاضر ابتدا به بررسی چیستی‌ مفاهیمی از قبیل‌: نظریه، مسیحیت، صهیونیسم‌ و مسیحیت‌ صهیونیستی خواهد پرداخت، سپس تاریخچه‌ای‌ از شكل‌گیری‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ ارائه خواهد داد.
● چیستی‌ مفاهیم‌
برای‌ پرهیز از اشتراك‌ لفظی، ارائه‌ تعریف‌ سه‌ واژهٔ‌ نظریه، مسیحیت، و صهیونیسم‌ ضرورت‌ دارد؛ چراكه برای خوانندگان‌ ایرانی، مسیحیت‌ صهیونیستی، واژه‌ جدیدی‌ است‌ و‌ ازاین‌رو، پیش‌ازهرچیز ارائه تعریف‌ از آن بایسته می‌نماید.
▪نظریه: در نام‌ و عنوان‌ مقاله، مسیحیت‌ صهیونیستی‌ نظریه‌ نامیده شد. نظریه‌ یا تئوری، به‌ معنای‌ رای‌ و اندیشه‌ به‌ كار می‌رود و نیز نمایانگر كوششی‌ است‌ كه‌ برای‌ فهم‌ یك‌ پدیده‌ یا علل‌ رابطهٔ‌ متقابلِ‌ میان‌ چند پدیده‌ صورت‌ می‌گیرد. درواقع، تئوری‌ در پی‌ تشریح‌ آن‌ است‌ كه‌ چرا پدیده‌ مشخصی‌ رخ‌ داده، و به‌‌عبارت‌دیگر آن پدیده، مجموعه‌ای‌ یكپارچه‌ از روابطی‌ است‌ كه‌ دارای‌ سطح‌ معینی‌ از اعتبارند؛ همچنین، نظریه‌ مجموعه‌ای‌ از قاعده‌ها است‌ كه‌ به‌ رفتار یا پدیده‌ خاصی‌ مربوط‌ می‌شود. البته نظریه، قابل‌ اثبات‌ نیست اما می‌توان‌ به‌ آن‌ معتقد بود و ازاین‌‌رو، فرضیه‌ای‌ است‌ ثابت‌نشده.[i]
● مسیحیت‌ صهیونیستی‌ را به‌ دو دلیل، می‌توان یك‌ نظریه‌ دانست:
۱ــ تعاریف‌ مربوط‌ به‌ نظریه‌ و تئوری، درباره‌ مسیحیت صهیونیستی كم‌‌وبیش صادق‌ هستند؛ ازجمله: مسیحیت‌ صهیونیستی، یك‌ اندیشه‌ است؛ ازدیگرسو، تلاشی‌ برای‌ درك‌ موعودگرایی‌ مسیحی‌ و یهودی‌ به‌شمار می‌رود؛ درستی‌ و نادرستی‌ آن‌ به‌‌روشنی‌ قابل‌ اثبات‌ نیست و صحت‌ و سقم‌ آن هنوز تحقق‌ نیافته است؛[ii] و سیاستهای‌ جناح‌ حاكمِ‌ دست‌‌راستی‌ امریكا و اسرائیل‌ را توضیح‌ می‌دهد.
۲ــ برخی‌ از نویسندگان، نام‌ نظریه‌ را بر آن‌ نهاده‌اند، مثلا:
الف‌ ــ «این‌ نظریه‌ [مسیحیت‌ صهیونیستی] كه‌ تشكیل‌ دولت‌ یهودی‌ می‌تواند نشانه‌ای‌ بر بازگشت‌ مجدد مسیح‌ باشد، اولین‌بار در سخنان‌ و نوشته‌های‌ الیور كرامول‌ و پاول‌ فگلن‌ هاور، از رهبران‌ و ایدئولوگ‌های‌ پروتستان‌ قرن‌ هفده‌، مطرح‌ می‌گردد.»[iii]
ب‌ ــ «با توجه‌ به‌ ظهور مسیحیت‌ بنیادگرا در كشور امریكا و جنگ‌ امریكا علیه‌ عراق، نظریه‌‌پردازان‌ مسیحی‌ [مسیحیت‌ صهیونیستی] ‌چون: جری‌ فالول، مورگان‌ استرانگ، گری‌ فریزر و... نظرات‌ خود را كه‌ غالبا مبتنی‌ بر مكاشفات‌ یوحنا (بخش پایانی‌ كتاب‌ مقدس) است، به‌ مخاطبان‌ القا می‌كنند.»[iv]
ج‌ ــ «هزاران‌ مسیحی، از جمله‌ كشیشان‌ كه‌ در تمام‌ زندگی‌ خود به‌ بازگشت‌ قریب‌‌الوقوع‌ مسیح... ایمان‌ آورده‌ بودند، ازاین‌پس، كشیش‌های‌ دیگری‌ را تحسین‌ می‌كردند كه‌ آنها نیز تمام‌ عمر خود، به‌ این‌ نظریه‌ [مسیحیت‌ صهیونیستی] ... در جهان‌ فانی‌ باور داشتند.»[v] پس‌ می‌توان، مسیحیت‌ صهیونیستی‌ را یك‌ نظریه‌ یا تئوری‌ شمرد.
▪مسیحیت: مسیحیان‌ كسانی‌اند كه‌ از مسیحیت‌ پیروی‌ می‌كنند و مسیحیت،‌ دینی‌ است‌ كه‌ به‌ عیسی‌ مسیح(ع) منسوب‌ است و البته مانند هر دین‌ دیگری، مشخصه‌هایی‌ دارد؛ از جمله: عیسی‌ مسیح، پسر خدا یا تجسد واقعی‌ خالق‌ هستی‌ خوانده‌ می‌شود كه‌ عدالت، آسایش‌ و الگوی‌ خوب‌زیستن‌ را برای‌ بشریت‌ به‌ ارمغان‌ آورده است. او آمد تا فقیران‌ را بشارت، اسیران‌ را رستگاری، كوران‌ را بینایی و سركوب‌شوندگان‌ را به‌ آزادی‌ رهنمون‌ شود. ازاین‌رو، عیسی‌ مسیح(ع)، محوری‌ترین‌ عنصر مسیحیت‌ به‌ شمار می‌آید، گرچه‌ در این‌كه آیا باید او را پرستید، یا تنها گرامی‌اش‌ داشت، باید از او اطاعت‌ نمود یا فقط‌ او را تحسین‌ كرد و... اختلافاتی‌ وجود دارد، ولی‌ همه‌ مسیحیان‌ اتفاق‌نظر دارند كه ایمان مورد نظر آنها بدون‌ عیسی‌ مسیح، بی‌معنا است و نیز عقیده‌ دارند كه‌ عیسی‌ به‌ دلیل‌ مخالفت‌ با دستگاه‌ سیاسی‌ روم، دستگیر و مصلوب‌ شد، اما او زنده‌ است و روزی‌ باز خواهد گشت. آنها كریسمس‌ (روز تولد مسیح)، جمعه‌ مقدس‌ یا روز برصلیب‌شدن‌ عیسی، عید پاك‌ یا هنگامه‌ رستاخیز مسیح‌ و جشن‌ بارداری‌ پاك‌ مریم را گرامی‌ می‌دارند، و كتاب‌ عهد قدیم‌ (تورات) و جدید (انجیل)، به‌‌علاوه‌ رساله‌ پولس‌ و چهار انجیلِ‌ متی، مرقس، لوقا و یوحنا را به‌ حجت‌ دینی‌ پذیرفته‌اند.[vi]
مسیحیت‌ به‌ سه‌ شاخه‌ كاملا جدا و مخالف‌ یكدیگر، یعنی: كاتولیك‌ (جنوب‌ اروپا و امریكای‌ لاتین)، ارتدوكس‌ (اروپای‌ شرقی) و پروتستان‌ (شمال‌ اروپا و امریكا) تقسیم‌ یافته‌اند. مذهب پروتستان‌ بر پایه‌ اندیشه‌ مارتین‌ لوتر آلمانی‌ و ژان‌ كالونِ‌ انگلیسی‌ شكل‌ گرفته، و طی‌ پنج‌ قرن‌ گذشته، در نزاع با كاتولیكها به‌سر برده‌ كه‌ نمونه‌ زنده‌ این‌ جدال، ایرلند شمالی‌ است. از دیگر ویژگیهای‌ پروتستان، باید به رابطه‌ بسیار نزدیك‌ آنها با دولتها اشاره كرد؛ تابدانجا كه در انگلیس، ملكه‌ الیزابت، همزمان در راس‌ دولت‌ و كلیسا قرار دارد.[vii]
صهیونیسم: صهیون‌ دارای‌ چهار معنای‌ لغوی، جغرافیایی، دینی‌ و سیاسی‌ است: صهیون‌ در عبری، به‌ معنای‌ پْر آفتاب، و نیز نام‌ كوهی‌ است‌ در جنوب ‌‌غربی‌ بیت‌المقدس‌ كه‌ زادگاه‌ داوود نبی‌ و جایگاه‌ سلیمان‌ پیامبر به شمار می‌رود. البته، واژه صهیون گاه‌ نزد یهودیان‌ به‌ معنای‌ شهر قدس، شهر برگزیده‌ خداوند و شهر مقدس‌ آسمانی‌ به‌ كار می‌رود و به‌طوراعم به‌ سرزمین‌ مقدس، گفته‌ می‌شود، ولی‌ در متون‌ دینی‌ یهود، صهیون، اشاره‌ به‌ آرمان‌ و آرزوی‌ ملت‌ یهود برای‌ بازگشت‌ به‌ سرزمین‌ داوود و سلیمان‌ و تجدید دولت‌ یهود دارد.[viii] به‌دیگرسخن، صهیون‌ برای‌ یهود، سمبل‌ رهایی‌ از ظلم، تشكیل‌ حكومت‌ مستقل‌ و فرمانروایی‌ بر جهان‌ است، ولی‌ آنان، بازگشت‌ به‌ سرزمین‌ موعود را به‌ زمان‌ و شیوه‌ای‌ كه‌ خدا مشخص‌ فرموده، موكول‌ ساخته‌ و بر آن هستند كه‌ این‌ كار به‌ دست‌ بشر انجام‌‌پذیر نیست (صهیونیسم‌ دینی‌ و فرهنگی). گروهی از پیروان‌ این‌ اندیشه، یهودی‌ (صهیونیسم‌ یهودی) و گروهی‌ عیسوی‌اند (صهیونیسم‌ مسیحی). اما صهیونیسم‌ كه‌ منسوب‌ به‌ صهیون‌ و مشتق‌ از آن‌ است، به‌ نهضتی‌ گفته می‌شود كه‌ خواهان‌ مهاجرت‌ و بازگشت‌ یهودیان‌ به‌ سرزمین‌ فلسطین‌ (ارض‌ موعود) و تشكیل‌ دولت‌ یهود است. در این‌ نوع‌ از صهیونیسم‌ كه‌ آن‌ را صهیونیسم‌ لائیك‌ می‌نامند، كسانی‌ جای‌ دارند كه‌ با تكیه‌ بر استدلالهای‌ تاریخی، سیاسی‌ و علمی، سعی می‌كنند به اسكان‌ یهودیان‌ در فلسطین‌ مشروعیت‌ ‌بخشند. واژه‌ صهیونیسم، نخستین‌بار توسط‌ تئودور هرتزل‌ (متوفی‌ ۱۹۰۴) به‌ كار رفت، و سپس، ناحوم‌ ساكولو (متوفی‌ ۱۹۳۲) مورخ‌ صهیونیستی، آن‌ را در كتاب‌ تاریخ‌ صهیونیسم‌ به‌ كار بْرد.[ix]▪مسیحیت‌ صهیونیستی: مسیحیت‌ صهیونیستی‌ نه‌ مسیحیت‌ و نه‌ صهیونیسمِ‌ كامل است اما از زاویه‌ای‌ دیگر، هم‌ مسیحیت‌ و هم‌ صهیونیسم و درواقع معجونی‌ از مسیحیت‌ و صهیونیسم‌ است. مهمترین‌ مشخصه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی، حمایت‌ از بازگشت‌ یهودیان‌ به‌ ارض‌ موعود (فلسطین) و تاسیس‌ یك‌ دولت‌ یهودی‌ است. مسیحیان‌ صهیونیست، چنین‌ اندیشه‌ای‌ را با اعتقادات‌ مسیحی‌ و یهودی‌ و با متون‌ عهد عتیق (تورات) و جدید (انجیل) گره‌ زده‌اند. مسیحیت‌ صهیونیستی‌ ازیك‌سو با الهیات‌ مسیحی‌ درگیر است‌ و ازسوی‌‌دیگر چشم‌ به‌ لاهوت‌ توراتی‌ دارد و با مراجعه‌ به‌ منابع‌ توراتی، خواسته‌ تاسیس‌ دولت‌ یهودیِ‌ صهیونیستها را تایید می‌كند.[x]
بنابراین، بر پایه‌ شالوده‌های‌ فكری‌ مسیحیت‌ صهیونیستی، تاسیس‌ دولت‌ یهودی، خواست‌ مسیح‌ است و ازاین‌رو، خواست‌ دولت‌ اسرائیل، در حقیقت‌ خواست‌ مسیح‌ خواهد بود و هر عملی‌ كه از سوی‌ دولت‌ اسرائیل‌ انجام‌ پذیرد، به اعتقاد مسیحیان صهیونیست از سوی‌ مسیح‌ طراحی‌ شده‌ است. تاكید بر تاسیس‌ دولت‌ یهودی‌ اسرائیل‌، به‌ آن‌ جهت‌ است‌ كه‌ تا اسرائیل‌ نباشد، مسیح‌ ظهور نخواهد كرد. به اعتقاد این مسیحیان، مطابق وعده متون دینی، كشور اسرائیل‌ باید از نیل‌ تا فرات‌ باشد؛ لذا مسیحیت‌ صهیونیستی‌ با هرگونه‌ مذاكره‌ صلح‌ یا اعطای‌ امتیاز‌ به‌ فلسطینیان مخالفت می‌كند؛ چراكه‌ به‌ عدم‌ تحقق‌ اسرائیل‌ بزرگ‌ می‌انجامد و در نتیجه ظهور مسیح را به تعویق می‌اندازد. پس، مسیحیت‌ صهیونیستی، یك‌ جریان‌ فكری‌ ــ سیاسی‌ است‌ كه‌ پیرو آموزه‌های‌ توراتی‌ و انجیلی‌ درخصوص‌ آینده‌ بشریت‌ و ظهور مسیح‌ است. مسیحیت‌ صهیونیستی‌ با مسیحیت‌ یهودی‌ و صهیونیسم‌ مسیحی‌ متفاوت‌ است. صهیونیسم‌ مسیحی، به‌ معنای‌ مسیحیانی‌ است‌ كه‌ با حفظ‌ باورهای‌ مسیحی، تنها خواهان‌ تاسیس‌ یك‌ دولت‌ یهودی‌اند. اما مسیحیت‌ یهودی، یهودیانی هستند كه رنگ‌ و بوی‌ مسیحی‌ گرفته‌اند ولی هیچگاه‌ به‌ دنبال‌ خلق‌ دولتی‌ یهودی‌ نبوده‌اند.[xi]
نتیجه‌ این‌كه: نظریه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی، اندیشه‌ای‌ است‌ كه‌ ابتدا حمایت‌ از انتقال‌ یهودیان‌ به‌ فلسطین‌ و تاسیس‌ یك‌ دولت‌ یهودی‌ و اینك‌ نیز حمایت‌ از دولت فعلی اسرائیل‌ را وظیفه‌ای دینی‌ می‌داند و می‌كوشد با كمك به گسترش‌ مرزهای‌ اسرائیل‌ فعلی‌ تا مرزهای‌ توراتی‌ نیل‌ تا فرات، مقدمات‌ ظهور حضرت‌ مسیح‌ را فراهم‌ آورد. صرف‌‌نظر از حقیقت و یا پروژه‌بودن‌ این دیدگاه، به‌هرحال این طرز تلقی به واقعیتی‌ بدل شده است‌ كه‌ در دهه‌های‌ اخیر به‌ اوج‌ بالندگی‌ خود دست‌ یافته‌ و اینك‌ پیش‌روی‌ ما قرار دارد.[xii]
● تاریخچه‌ نظریه‌
هیچ‌یك‌ از افرادی‌ كه‌ درباره‌ گرایشهای‌ مختلف‌ مسیحی‌ ــ یهودی‌ قلم‌ زده‌اند، تاریخی‌ كهن‌تر از عصر اصلاح‌ دینی‌ برای‌ مسیحیت‌ یهودی نیافته‌اند. اول‌بار پیوریتنها بودند كه با حفظ وجه تئوریكِ‌ لزوم‌ تشكیل‌ دولت‌ یهودی، آن‌ را به‌ عرصه‌ عمل‌ سیاسی‌ صهیونیسم‌ مسیحی‌ وارد كردند و سرانجام با پایان‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم، و با پدیدآمدن‌ دولت‌ یهودی‌ اسرائیل به‌ آن‌ جامه‌ عمل پوشاندند. تاسیس‌ دولت‌ اسرائیل، ازآن‌‌روكه‌ تحقق‌ اولین‌ مرحله‌ از مراحل‌ چندگانه‌ ظهور مسیح‌ ــ مطابق اعتقاد مسیحیت یهودی ــ به‌شمار می‌رود، تحولی‌ شگرف‌ در اندیشه‌ صهیونیسم‌ مسیحی‌ پدید آورد كه‌ یكی‌ از مهمترین‌ آنها، زایش‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ و آمدن آن‌ به‌ عرصه‌ قدرت‌ و در نتیجه ظهور جلوه‌ دیگری‌ از آن‌ (پسامسیحیت‌ صهیونیستی) می‌باشد.[xiii]
مسیحیت‌ یهودی: نهضت‌ اصلاح‌ دینی، با لوتر و آرای‌ اعتقادی‌ جدید او، آغاز شد. وی‌ پیش‌ از آغاز نهضت، تحت‌ تاثیر عمیق‌ آموزه‌های‌ عبرانی‌ بود‌ و ازاین‌‌رو، بخشی‌ از اصلاح‌ دین‌ مسیحیت‌ را بر این آموزه‌ها‌ استوار ساخت، از جمله در اعتقادات او رویكرد به‌ بهشت‌ دنیوی‌ یهودی، به‌ جای‌ آخرت‌گرایی‌ كاتولیكی‌ نشست؛ و یا ربا كه‌ در مسیحیتِ‌ كاتولیك‌ حرام‌ و در یهودیت‌ مجاز بود، در آیین پروتستان‌ نیز‌ مجاز شناخته‌ شد؛ همچنین برترشمردن‌ قوم‌ یهود و تعلق‌ سرزمینهای‌ فلسطینی‌ یا ارض‌ موعود به‌ این‌ قوم، از دیگر مشخصه‌هایی هستند كه‌ لوتریها آن را از عهد عتیق‌ به عاریت گرفته‌اند. لوتر در ستایش‌ و تمجید از قوم‌ برگزیده‌ خدا(؟!) به‌ اندازه‌ای‌ پیش‌ رفت‌ كه حتی‌ شبهه‌ یهودی‌بودن‌ او مطرح‌ گردید.[xiv]
انتشار كتابی‌ از لوتر به‌ نام‌ «مسیح، یك‌ یهودی‌زاده‌ بود» (چاپ‌ ۱۵۲۳) كه‌ در آن‌ یهودیان‌ را خویشاوندان (برادران‌ و پسرعموهای) عیسی‌ مسیح‌ معرفی می‌كند و از كاتولیكها می‌خواهد اگر از این‌كه‌ او را كافر بنامند، خسته‌ شده‌اند، بهتر است وی‌ را یهودی‌ بخوانند، این‌ شبهه‌ را بیش‌ازپیش‌ دامن‌ زد و سبب‌ گردید برخی، پروتستانیسم‌ را مسیحیتی‌ بدانند كه‌ بر بنیادها و شالوده‌های‌ یهودی‌ شكل‌ گرفته و شاید از این‌ نظر، بتوان‌ به‌نحوی‌ پیدایش‌ مسیحیت‌ یهودی‌ را توضیح‌ داد.[xv] خاخام‌ آبراهام‌ لوی‌ در تایید چنین‌ نگرشی‌ می‌گوید: «لوتر در پنهان‌ یهودی‌ای‌ بود كه‌ تلاش‌ می‌كرد تا آرام‌آرام، مسیحیان‌ را به‌ انعطاف‌ وادارد.» البته، اقدام‌ لوتر در نوشتن‌ مطالبی‌ علیه‌ یهودیان، در سالهای‌ پایانی‌ عمرش، تنها توانست‌ اندكی‌ از این‌ شبهه‌ را از لوتری‌ها دور سازد. درهرحال یهودیان‌ از مجموعه‌ اقدامات‌ یهودگرایی‌ لوتر خرسند بودند و ازاین‌رو، به‌ دفاع‌ از نهضت‌ اصلاح‌ دینی‌ پرداختند و سرانجام آیین پروتستان‌ توانست دشمن‌ دیرینه‌ یهودیان،‌ یعنی كلیسای‌ كاتولیك‌ را از اریكه‌ قدرت‌ مذهبی‌ به‌ زیر كشد.[xvi]
صهیونیسم‌ مسیحی: حدود صد سال‌ پس‌ از لوتر، فرقه‌ پیوریتنِ‌ كالونی، بیش‌ از دیگران‌ در گسترش‌ و نهادینه‌سازی‌ آموزه‌های‌ توراتی‌ نقش‌ آفرید. این‌ فرقه‌ پروتستانی‌ كه‌ هنجارهای‌ اخلاقی‌ آن، منطبق‌ با تورات‌ بود، با عنوان‌ یهودی‌گری‌ انگلیسی‌ شناخته‌ می‌شد و با سرنگونی‌ پادشاه‌ انگلیس‌ توسط‌ كرامول، در این‌ كشور قدرت‌ و قوت‌ گرفت. در آن‌ زمان‌ بود كه‌ آنها اعلام‌ كردند: «حضور یهودیان‌ در فلسطین، مقدمه‌ دومین‌ ظهور مسیح‌ است.» وابستگی‌ پیوریتن‌ها به‌ یهودیت،‌ به‌ حدی‌ رسید كه‌ از تمامی‌ مذاهب‌ پروتستانی‌ پیشی‌ گرفت. آنها حتی نامهای‌ یهودی‌ چون ساموئل، آموس، سارا و جودیت‌ را برای فرزندانشان انتخاب كردند. پیوریتن‌های‌ انگلیسی،‌ اعتقاد داشتند كه‌ قبل‌ از بازگشت‌ مجدد مسیح، باید یهودیان‌ به‌ سرزمینهای‌ مقدس‌ باز گردند و در این‌ راه، انگلیس‌ اولین‌ كشوری‌ خواهد بود كه‌ یهودیان‌ را به‌ سرزمینهای‌ ابراهیم، اسحاق‌ و یعقوب، انتقال‌ خواهد داد. عقاید پیوریتن‌ها، پس‌ از این گسترش‌ عجیب در انگلیس، به‌ امریكا نیز‌ راه‌ یافت و نقشی‌ ویژه در تاسیس‌ امریكا بازی‌ كرد؛ تا بدانجا كه نزدیك‌ بود حتی نام‌ امریكا را از نیوانگلند به‌ نیواسرائیل‌ تغییر دهند. پس‌ از آن، افكار پوریتنی ــ چه‌ امریكایی‌ و چه‌ انگلیسی‌ ــ عرصه‌های‌ قدرت‌ سیاسی‌ و نیز مذهبی‌ را درنوردید و نقشی‌ مهم‌ در پیداش‌ صهیونیسم‌ ایفا كرد.[xvii] از جمله:
۱ــ كتاب‌ دو سفر به‌ قدس، نوشته‌ ناتانیل‌ كروچ‌ مسیحی (چاپ‌ ۱۷۰۴) یكی‌ از نمونه‌های‌ مهم‌ در بسترسازی‌ صهیونیسم‌ قبل‌ از هرتزل‌ است. او تنها راه‌ تبدیل‌ سرزمین‌ مقدس (فلسطین) از وضعیت‌ بیابانی‌ و بی‌علف‌ به‌ سرزمین‌ شیر و عسل‌ وعده‌شده‌ توراتی‌ را، بازپس‌گیری‌ آن‌ توسط‌ یهودیان‌ می‌دانست.[xviii]
۲ــ لرد شافتسبری‌ از رجال‌ انگلیسی‌ در ۱۸۳۹ نوشت: زمان‌ انتظار دومین‌ ظهور مسیح، تنها وقتی‌ به‌ پایان‌ می‌رسد كه‌ یهودیان‌ در فلسطین‌ گرد هم‌ آیند. شافتسبری‌ برپایه‌ این‌ استدلال‌ كه‌ هر ملت‌ باید دارای‌ وطن‌ باشد و سرزمین‌ كهن‌ از آن‌ ملت‌ كهن‌ است، مشوق‌ نظری‌ و عملی‌ مهاجرت‌ یهودیان‌ به‌ فلسطین‌ گردید.[xix]۳ــ ویلیام‌ بلاكستون‌ كه‌ به‌ پدر صهیونیسم‌ مسیحی‌ امریكا مشهور است، در اواخر قرن‌ نوزدهم‌ میلادی‌ معتقد بود در سالی‌ كه‌ كشور صهیونیستی‌ اسرائیل‌ در فلسطین تاسیس‌ گردد، مسیح‌ دوباره‌ ظهور خواهد كرد. وی‌ حتی از دولت‌ امریكا خواسته‌ بود دولت‌ اسرائیل‌ را در فلسطین‌ تشكیل‌ دهد.[xx]
۴ــ در همین‌ دوره، چهره‌ مشهور دیگر صهیونیسم‌ مسیحی، سایروس‌ اسكوفیلد امریكایی‌ است‌ كه‌ با نگارش تفسیر عهد عتیق (انجیل‌ آخرالزمان) بر پایه‌ افكارِ‌ جدیدِ‌ كشیش‌ جان‌ داربی‌ انگلیسی، بر افكار پیوریتن‌ها تاكید ورزید. این‌ كتاب‌ معتبرترین‌ تفسیر و بهترین‌ مرجع‌ برای‌ انجیل‌ شناخته‌ می‌شود.[xxi]

۵ــ با چاپ‌ كتاب‌ دولت‌ یهودی‌ در سال ۱۸۹۴ و برگزاری‌ كنگره‌ بال (۱۸۹۷)، مسیحیان‌ در جهت‌ شكل‌‌بخشیدن‌ به‌ دولت‌ یهودی، گامهای‌ مؤ‌ثری‌ برداشتند: پیمان‌ سایكس‌ پیكو (۱۹۱۴)، اعلامیه‌ بالفور (۱۹۱۷)، پیمان‌ ورسا (۱۹۱۹)، قیمومت‌ بر فلسطین (۱۹۲۳)، طرح‌ تقسیم‌ فلسطین (۱۹۴۷).[xxii]
مسیحیت‌ صهیونیستی: سال ۱۹۴۸ را باید نقطه‌ آغازین‌ قوام‌یابی‌ اندیشه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ دانست؛ چراكه در این سال دو پیش‌بینی‌ این نظریه، یعنی مهاجرت‌ یهودیان‌ به‌ ارض‌ موعود و تشكیل‌ دولت‌ یهودی‌ توسط‌ یهودیان‌ مهاجر، تحقق‌ یافتند. پیروزی‌ در جنگهای‌ اعراب‌ و اسرائیل، به‌ ویژه‌ جنگ‌ ۱۹۶۷، بر ارزش‌ مذهبیِ‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ بیش‌‌ازپیش‌ افزود. موشه‌ دایان ــ وزیر دفاع‌ ــ در همین‌ سال‌ گفت: «هركس‌ مذهبی‌ نبود، امروز مذهبی‌ شده‌ است»؛ زیرا مرزهای‌ اسرائیل‌ با اشغال‌ قدس‌ با مرزهای‌ ارض‌ موعود، مطابقت‌ بیشتری‌ دارد و نیز زمینه‌ دیگری را برای ظهور مسیح‌ كه‌ تخریب‌ مسجدالاقصی‌ و قبهٔ‌الصخرهٔ‌ است، فراهم‌ می‌آورد؛ به‌‌علاوه، اشغال‌ جنوب‌ لبنان هم مرزهای‌ اسرائیل‌ را به‌ سوی‌ اسرائیل‌ بزرگ‌ یا توراتیِ‌ از نیل‌ تا فرات، پیش‌تر كشاند.[xxiii]
البته، در فاصله سالهای‌ ۱۹۴۸ تا ۱۹۸۲، جنبش‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ ازیك‌‌سو از تاسیس‌ و توسعه‌ ارضی‌ اسرائیل‌ خرسند بود اما ازسوی‌دیگر از این‌كه‌ دولت‌ در تسلط‌ غیرمذهبی‌های‌ صهیونیست‌ قرار داشت، ناخرسند بود. تلاش‌ این‌ جنبش‌ برای‌ مسیحی‌ ــ صهیونیستی‌سازی‌ دولت،‌ به‌ دلیل‌ پیروزیهای‌ نظامی‌ دولت‌ لائیك‌ اسرائیل‌ و حمایت‌ امریكا از آن، ناكام‌ ماند. بنابراین، جنبش‌ كوشید مسیحی‌ ــ صهیونیستی‌سازی‌ را از پایین، یعنی از جامعه آغاز كند و با دولت‌ به‌ مخالفت‌ و مجادله‌ برنخیزد؛ چون‌ به‌ اعتقاد خاخام‌ كوك: «همین‌ دولت‌ غیرمذهبی‌ صهیونیستی، ابزار ناخودآگاه‌ تحقق‌ اراده‌ مسیح‌ موعود به‌ شمار می‌آید.» به‌‌هرروی، جنبش‌ یهودی‌سازی‌ از پایین‌ در اسرائیل‌ و مسیحی‌سازی‌ از پایین‌ در امریكا، از وجوه‌ مشتركی‌ در فعالیتهای‌ مذهبی‌، بهره‌ می‌برند. آنها با شعار پارسایی‌ شخصی‌ و پایبندی‌ به‌ موازین‌ اخلاقی، جهت‌گیریهای‌ سیاسی ــ‌ اجتماعی‌ مسیحیان‌ و یهودیان‌ غیربنیادگرای حاكم‌ را زیر سو‌ال‌ بردند و آن‌ را به‌ زیان‌ رستگاری‌ و تكاپوی‌ اخروی‌ و ظهور حضرت‌ مسیح دانستند و آنها را متهم‌ می‌كردند كه‌ مسئولیت‌ ابتدایی‌ خود در تبلیغ‌ كلام‌ خداوند در عهد عتیق‌ و عهد جدید را به‌ كناری‌ نهاده‌اند. هفته‌‌نامه‌ تایم‌ و نیوزویك، سال ۱۹۷۶ را سال‌ مسیحیان‌ و یهودیان‌ بنیادگرا یا مسیحیت‌ صهیونیستی‌ نامیدند؛ زیرا مطبوعات‌ به‌ اهمیت‌ این‌ پدیده‌ پی‌ بردند و به‌علاوه، این تفكر پس‌ از طی‌ یك‌ دوره‌ تجدید حیات‌ اخلاقی‌ و بلوغ‌ اخلاقی، خود را آماده‌ ورود به‌ سیاست‌ می‌كرد.[xxiv]
پسامسیحیت‌ صهیونیستی: از ۱۹۸۲ به‌ بعد، آغاز دوره‌ای‌ است‌ كه‌ می‌توان‌ آن‌ را پسامسیحیت‌ صهیونیستی‌ نامید؛ چراكه در این دوره زمانی،‌ مسیحیت‌ صهیونیستی، هم‌ در امریكا و هم‌ در اسرائیل، به‌ قدرت‌ دست‌ یافت و از یك‌ جنبش‌ مذهبی‌ به‌ یك‌ حزب‌ سیاسیِ‌ حاكم‌ تبدیل‌ شد و كارِ‌ یهودی‌ و مسیحی‌سازی‌ از بالا را آغاز كرد. مسیحیت‌ صهیونیستی‌ در این‌ دوره، دو مرحله‌ را سپری‌ كرده‌ است:[xxv]
مرحله‌ اول‌ ــ در این مرحله، كارتر و بیگن‌ با برپایی‌ كمپ‌‌دیوید به‌ آرمانهای‌ این‌ جنبش‌ خیانت‌ كردند و در پی‌ آن، عقب‌‌نشینی‌ از صحرای‌ سینا پیش‌ آمد. این اقدام آنها با هدف‌ بازیافتن‌ راه‌ رستگاری‌ و با فرارسیدن‌ قلمرو توراتی‌ اسرائیل، مغایرت‌ داشت. به‌‌بیان‌دیگر، به‌‌قدرت‌رسیدن‌ جیمی‌ كارترِ‌ انجیل‌گرا (۱۹۷۶)، نقطه‌ آغاز ورود مسیحیان‌ صهیونیست‌ به‌ سیاست‌ بود و ازسوی‌دیگر، در اسرائیل نیز مناخیم‌ بیگن‌‌ در ۱۹۷۷ از حزب‌ لیكود به‌ قدرت‌ رسید. آن‌ دو، با برپاساختن‌ كمپ‌‌دیوید، آرمانهای‌ جنبش یا اندیشه‌ و نظریه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ را موقتا نادیده‌ گرفتند. اما با انتخاب‌ رونالد ریگان‌ و اسحاق‌ شامیر، فضای‌ عمومی‌ و سیاسی، بیش‌ازگذشته‌ در اختیار مسیحیان‌ صهیونیست‌ امریكایی‌ و اسرائیلی‌ قرار گرفت. شاید ازاین‌رو بود كه ریگان، سال ۱۹۸۳ را سال‌ كتاب‌ مقدس‌ نامید.[xxvi]
مرحله‌ دوم‌ ــ آنچه‌ پروژه‌ قدرتیابی‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ را كامل‌ كرد، انتخاب‌ شارون‌ از حزب لیكود (۲۰۰۱) و بوش‌ از حزب جمهوریخواه (۲۰۰۱) بود. همزمان‌ با انتخاب‌ آن‌ دو، هال‌ لیندسی‌ در كتاب‌ پر تیراژِ‌ بیست‌وپنج‌میلیونی‌ «پیشگویی‌های‌ انجیل، جای‌ امریكا كجاست؟» ثابت‌ كرد كه‌ دولت‌ امریكا رهبری‌ جنگ‌ آرماگدون‌ را كه قرار است‌ متعاقب آن، مسیح‌ در اسرائیل‌ ظهور نماید، بر عهده‌ دارد. نوردونر، استاد كرسی تاریخ‌ خاور نزدیك‌ در دانشگاه شیكاگو، نیز از شدت‌ شباهت‌ دستورالعملهای‌ پیش‌ روی‌ سیاست‌ خارجی‌ بوش‌ و شارون، شگفت‌‌زده‌ شده‌ و باصراحت‌ بیان‌ می‌دارد كه‌ یك‌ رابطه‌ طبیعی‌ در‌ میان‌‌ این‌ دو وجود دارد. در حقیقت، گروه‌ بنیادگرایان‌ مسیحی‌ بر هیات‌ حاكمه‌ امریكا تسلط‌ یافته‌اند. آنها‌ نه‌تنها مناصب‌ كلیدی‌ دولت‌ بوش را در اختیار گرفته‌اند، بلكه‌ تشكیل‌دهنده‌ هسته‌ و حلقه‌های‌ مشاورانی‌اند كه‌ با شكل‌دادن‌ به‌ سیاستٍ امریكا و با تنظیم‌ تاثیرگذارترین‌ و مهمترین‌ روزنامه‌ها و نشریه‌های‌ امریكایی، علیه‌ سقط‌ جنین، همجنس‌بازی، هرزه‌گری‌ و مواد مخدر به‌ مقابله‌ می‌پردازند. آنها از زمان به‌‌قدرت‌‌رسیدن‌ بنیامین‌ نتانیاهو در اسرائیل (۱۹۹۶)، در مورد نحوه‌ مقابله‌ اسرائیل‌ با اعراب‌ و لزوم‌ سرنگونی‌ صدام، پیشنهادهایی‌ به‌ او دادند.[xxvii] بنابراین، می‌توان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ دست‌ یافت‌ كه نخستین هدف‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ مبارزه‌ با شر اجتماعی بوده‌ و از ۱۹۹۰ به‌ بعد، آنها به‌ مبارزه‌ با شر بین‌المللی نیز‌ روی‌ آورده‌اند. آوری‌ آنروی، روزنامه‌نگار و نویسنده‌ اسرائیلی، با تاكید بر مطالب‌ فوق، می‌افزاید: «امریكا جهان‌ را تحت‌ تاثیر قرار داده، و یهودیان‌ امریكا را.»[xxviii]خلاصه‌آنكه، پسامسیحیت‌ صهیونیستی‌ در فرایند قوام‌یابی خود، مراحلی‌ را طی‌ كرده‌ است: ۱ــ لوتر آموزه‌های‌ توراتی‌ را به‌ میان‌ مسیحیانِ‌ پروتستان‌ آورد. او به‌ پیشگویی‌ تورات‌ پیرامون‌ نجات‌ تمام‌ بنی‌اسرائیل‌ به‌ عنوان‌ یك‌ امت، ایمان‌ پیدا كرد، و در این‌باره‌ گفت: «چه‌ كسی‌ می‌تواند روی‌ از یهود برتابد و مانع‌ بازگشت‌ آنها به‌ سرزمین‌ خویش‌ در یهودا (فلسطین) شود.» (مسیحیت‌ یهودی) ۲ــ در نیمه‌ اول‌ قرن‌ شانزدهم، پروتستانهای‌ پیوریتنی‌ شروع‌ به‌ انعقاد پیمانهایی‌ نمودند كه‌ بر پایه‌ آن، تمام‌ یهودیان‌ می‌بایست اروپا را به‌ قصد فلسطین‌ ترك‌ كنند و این‌گونه بود كه به‌‌تدریج مساله‌ بازگشت‌ یهودیها رنگ‌ و بوی‌ سیاسی‌ یافت (صهیونیسم‌ مسیحی) و‌ نقطه‌ اوج‌ آن، شكل‌گیری‌ رسمی‌ صهیونیسم‌ در سال ۱۸۹۷ بود. ۳ــ تاسیس‌ دولت‌ اسرائیل (۱۹۴۸) نقطه‌ آغازین‌ ظهور نظریه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ است؛ زیرا ایجاد یك‌ دولت‌ یهودی، تحقق‌ پیشگویی‌های‌ توراتی‌ به‌ شمار می‌آمد كه‌ اشغال‌ قدس‌ در ۱۹۶۷، آن‌ را هرچه‌بیشتر به‌ مرزهای‌ توراتی‌ نزدیك‌ ساخت.[xxix] این‌ واقعه‌ را خاخام‌ مارك آرتانِنِ‌ بااوم، رابط‌ مشهور مسیحیان‌ و یهودیان،‌ عامل‌ مؤ‌ثری‌ در حیات‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ می‌داند و می‌گوید: «از جنگ‌ ۱۹۶۷ به‌ بعد، پروتستان‌ به‌ علت‌ همدردی‌ با فلسطین، از صهیونیستها دور شد كه‌ این‌ خلأ توسط‌ مسیحیان‌ بنیادگرا، مبلغان‌ انجیل (مسیحیان‌ صهیونیست)، پْر گردید.»[xxx] ۴ــ قدرتیابی‌ تدریجی‌ جناح‌ افراطی‌ دست‌ راستی‌ در امریكا (بوش) و اسرائیل (شارون)، به‌ویژه‌ از سال ۲۰۰۱، مسیحیت‌ صهیونیستی‌ را از عرصه‌ فعالیتهای‌ مذهبی‌، به‌ عرصه قدرت‌ سیاسی‌ وارد كرد. این،‌ همان‌ واقعه‌ای‌ است‌ كه‌ پروفسور اسرائیل‌ شاهاك، استاد دانشگاه‌ عبری‌ و رئیس‌ انجمن‌ اسرائیلی‌ حقوق‌ بشر و حقوق‌ مدنی‌، از آن‌ سخن‌ می‌گوید: «حالا، صهیونیسم‌ به‌طوركامل‌ دنبال‌ امریكا و وابسته‌ به‌ آن‌ هستند؛ یعنی‌ این‌ اتفاق‌ و اتحاد با مسیحیان‌ راست‌ نوین‌ كه‌ بر هر اقدام‌ نظامی‌ یا جنایتكارانه‌ای‌ كه‌ اسرائیل‌ مرتكب‌ می‌شود، صحه‌ می‌گذارد، برقرار شده‌ است.»[xxxi]
● تحلیل‌ محتوا
مسیحیان‌ صهیونیست، از خواسته‌ها و ویژگی‌های‌ خاصی‌ برخوردارند: تشویق‌ گفت‌وگوهای‌ یهودی‌ و مسیحی، مقابله‌ با افكار ضدیهودی، آموزش‌ با نگرش‌ به‌ ریشه‌های‌ یهودی‌ دین‌ مسیح‌، مخالفت‌ با مقامات‌ یهودی‌ میانه‌روی‌ اسرائیلی‌ كه طرفدار روش‌ مصالحه‌‌جویانهٔ‌ حلِ‌ بحران‌ خاورمیانه هستند، و نیز آخرالزمان‌شناسی‌ از كتاب‌ مقدس. پیروان‌ این‌ نظریه‌ و مكتب، خود را از مبلغان‌ انجیلی‌ می‌دانند و اعتقاد دارند هوادارانِ‌ مذهب‌ مسیحیت‌ صهیونیستی، مسیحیان‌ دوباره‌متولدشده‌ای‌ هستند كه فقط‌ آنها اهل‌ نجات‌اند و دیگران‌ هلاك‌ خواهند شد. آنها تعصب‌ ویژه‌ای‌ به‌ صهیونیسم‌ نشان‌ می‌دهند. تعصب‌ این‌ مسیحیان، بیش‌ از صهیونیستهای‌ مقیم‌ اسرائیل‌ و امریكا است. به‌هرروی، كنكاش‌ بیشتر در اندیشه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی، جنبه‌های‌ دیگری‌ از عقاید آنان‌ را روشن‌ می‌سازد كه در زیر به آنها اشاره می‌شود.[xxxii]
دوره‌ سرخوشی: مسیحیان‌ صهیونیست، معتقد به‌ هفت‌ مرحله‌ یا هفت‌ مشیت‌ الهی‌اند كه قرار است‌ به‌ این‌ ترتیب‌ در آخرالزمان‌ به‌ وقوع‌ بپیوندند: ۱ــ بازگشت‌ یهودیان‌ به‌ فلسطین ۲ــ ایجاد دولت‌ یهود در آن ۳ــ موعظه‌‌شدن‌ بنی‌اسرائیل‌ و دیگر مردم‌ دنیا به‌ وسیله‌ انجیل ۴ــ دوره‌ وجد یا سرخوشی‌؛ یعنی به‌بهشت‌رفتن‌ كلیه‌ كسانی‌ كه‌ به‌ كلیسا‌ ایمان‌ آورده‌اند ۵ــ دوره‌ هفت‌‌ساله‌ حكومتِ‌ دجال‌ یا آنتی‌كراست (ضد مسیح) و فلاكت‌ یهودیان‌ و سایرین ۶ــ وقوع‌ جنگ‌ آرماگدون‌ یا جنگ‌ همه‌گیر كه‌ در آن، همه‌ زمین‌ نابود خواهد شد ۷ــ شكست‌ لشكریان‌ دجال‌ و ایجاد حكومت‌ مسیح‌ به‌ پایتختی‌ قدس (اورشلیم). در این‌ دوره، یهودیان‌ به‌ مسیح‌ ایمان‌ می‌آورند. اعتقاد بر آن‌ است‌ كه‌ مرحله‌ اول پیش از سال‌ ۱۹۴۸ و مرحله دوم نیز در سال‌ ۱۹۴۸ تحقق‌ یافته‌ و اینك، دنیا در مرحله‌ سوم (كلیسای‌ تلویزیونی) به‌ سر می‌برد و بقیه‌ مراحل‌ تا سال‌ ۲۰۰۷ و به‌ اعتقاد برخی‌ تا سال‌ ۲۰۲۶ تحقق‌ خواهند یافت. در مرحله‌ چهارم‌ این‌ نظریه، گرچه‌ اختلاف‌ به‌ چشم‌ می‌خورد، ولی‌ یكی‌ از روایتها از این‌ مرحله، چنین است: مرحله چهارم، دوره‌ای‌ است‌ كه‌ مسیح‌ می‌آید و در برابر مسیحیان‌ صهیونیست‌ ظاهر می‌شود و عده‌ای‌ ــ به‌ روایتی‌ صدوچهل‌وچهار نفر ــ را با سفینه‌ به‌ بهشت‌ می‌برد و از آنجا به‌ مشاهده‌ نابودی‌ جهان‌ طی‌ جنگ‌ آرماگدون‌ می‌نشینند، اما‌ مسیح‌ در گیرودار نابودی‌ جهان، به‌ زمین‌ برمی‌گردد و در جنگ‌ آرماگدون‌ بر سپاه‌ شر پیروز می‌شود.[xxxiii]
هفت‌ سال‌ فلاكت: نویسنده‌ای‌ دیگر، مراحل‌ هفت‌گانه‌ اندیشه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ ــ كه‌ به‌ اعتقاد آنان‌ در كتابهای‌ مقدس (عهد عتیق‌ و جدید) آمده‌ و یا پیش‌بینی‌ شده ــ را با كمی‌ تفاوت، این‌‌گونه‌ برمی‌شمارد: ۱ــ بازگشت‌ یهودیان‌ به‌ ارض‌ موعود (فلسطین) ۲ــ ایجاد دولت‌ یهودی‌ در ارض‌ موعود ۳ــ موعظه‌‌شدن‌ بنی‌اسرائیل‌ و دیگر مردم‌ دنیا به‌ انجیل ۴ــ به‌‌بهشت‌‌رفتن‌ كلیه‌ كسانی‌ كه‌ به‌ كلیسا ایمان‌ آورده‌اند ۵ــ دوران‌ هفت‌‌ساله‌ فلاكت. در این‌ مرحله‌ یهودیان‌ و دیگر مو‌منان، از سوی‌ دجال مورد ظلم‌ واقع خواهند شد ۶ــ وقوع‌ جنگ‌ آرماگدون، جنگی‌ كه‌ در صحرای‌ مگیدو یا مجدو و در اسرائیل‌ به‌ وقوع‌ می‌پیوندد ۷ــ شكست‌ لشكریان‌ دجال‌ و استقرار هزارساله‌ پادشاهی مسیح‌ در اورشلیم. این‌ پادشاهی‌ به‌ وسیله‌ یهودیان‌ مسیحی‌‌شده‌ اداره‌ خواهد شد. در دوره‌ هفت‌ساله‌ فلاكت، دجال‌ در نیمه‌ اول‌ هفت‌سال، صلح‌ ظاهری‌ ایجاد خواهد كرد اما در نیمه‌ دوم‌، به‌ اسرائیل‌ حمله‌ نموده، بیت‌المقدس‌ را به محاصره‌ در خواهد آورد و صحنه‌ را برای‌ نبرد نهایی‌ یا جنگ‌ آرماگدون‌ فراهم‌ خواهد ساخت. در این‌ زمان، عیسی‌ سوار بر اسبی‌ سفید به‌ زمین‌ می‌آید و در پی‌ او، مو‌منان‌ از ابرها سرازیر می‌شوند. آنها جنگ‌ را به‌ نفع‌ خود پایان‌ می‌دهند و حكومت‌ هزارساله‌ خود را شروع‌ می‌كنند. برخی‌ نیز‌ وقوع‌ هفت‌ساله‌ رنج‌ و محنت‌ را همزمان‌ با آغاز آرماگدون‌ می‌دانند؛ یعنی‌ این‌ جنگ،‌ هفت‌ سال طول‌ می‌كشد و پس‌ از هفت‌ سال، مسیح‌ وارد عرصه‌ كارزار شده‌ و به‌ پیروزی‌ نهایی‌ دست‌ می‌یابد.[xxxiv]جنگ‌ آرماگدون: مطابق‌ اعتقادات‌ مسیحیان‌ صهیونیست، حوادث‌ زیر باید به‌ وقوع‌ بپیوندند تا مسیح، دوباره‌ ظهور كند و البته، پیروان‌ نظریه‌ و اندیشه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی، وظیفه‌ دارند برای‌ تسریع‌ در عملی‌شدن‌ این‌ حوادث، كوشش‌ نمایند: ۱ــ یهودیان‌ از سراسر جهان، باید به‌ فلسطین‌ آورده‌ شوند و كشور اسرائیل‌ در گستره‌ای‌ از رودخانه نیل‌ تا فرات‌ به‌وجود آید. یهودیانی‌ كه‌ دست‌ به‌ این‌ مهاجرت‌ می‌زنند، اهل‌ نجات‌ خواهند بود ۲ــ یهودیان‌ باید مسجدالاقصی‌ و نیز مسجد قبهٔ الصخره‌ در بیت‌المقدس‌ را منهدم‌ كنند و به جای‌ آن، معبد بزرگ‌ یهودیان‌ را بنا نهند ۳ــ روزی‌ كه‌ یهودیان‌ مسجد الاقصی‌ و صخره‌ را منهدم‌ نمایند، جنگ‌ نهایی‌ مقدس‌ یا آرماگدون‌ به‌ رهبری‌ امریكا و انگلیس‌ آغاز شده‌ و در این‌ جنگ، تمام‌ جهان‌ نابود خواهد شد ۴ــ روزی‌ كه‌ جنگ‌ آرماگدون‌ آغاز می‌شود، تمامی‌ مسیحیان، توسط‌ یك‌ سفینه‌ از دنیا به‌ بهشت‌ منتقل‌ می‌شوند و از آنجا همراه‌ مسیح، نظاره‌گر نابودی‌ جهان‌ و عذاب‌ سخت‌ خواهند بود ۵ــ در جنگ‌ آرماگدون، زمانی‌ كه‌ ضد مسیح‌ یا دجال، در حال‌ دستیابی‌ به‌ پیروزی‌ است، مسیح‌ همراه‌ مسیحیانی كه‌ به‌ بهشت‌ رفته‌اند، ظهور می‌كند. او ضد مسیح‌ را شكست‌ می‌دهد و سپس حكومت‌ جهانی‌ خود را با‌ مركزیت‌ بیت‌المقدس‌ برپا می‌كند.[xxxv]
ازجمله وجوه‌ مشترك و برجسته در نوشته‌های همه‌ كسانی‌ كه‌ مراحل‌ چندگانه‌ اندیشه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ را برشمرده‌اند، جنگ‌ آرماگدون‌ یا جنگ‌ فرات‌ است. جنگ‌ آرماگدون‌ در دره‌ مجدو در دشت‌ خزرال‌ واقع‌ در شمال‌ اسرائیل‌ و در كرانه‌ غربی‌ رود اردن‌ روی‌ خواهد داد. گفته‌ می‌شود آیه‌های‌ زیر در صحیفه‌ حزقیال‌ و زكریای‌ نبی،‌ درباره‌ این‌ جنگ‌ هستند:
الف‌ــ «بارانهای‌ سیل‌آسا و تگرگ‌های‌ سخت‌ آتش‌ و گوگرد، تكانهای‌ سختی‌ در زمین‌ پدید خواهد آورد. كوهها سرنگون‌ خواهند شد، صخره‌ها خواهند افتاد و جمیع‌ حصارهای‌ زمین‌ منهدم‌ خواهد شد.» ب‌‌ــ «گوشت‌ ایشان‌ درحالی‌كه‌ بر پاهای‌ خویش‌ ایستاده‌اند، كاهیده‌ خواهد شد، و چشمان‌ ایشان‌ در جای‌ خود گداخته‌ خواهد شد و زبانهای‌شان‌ در دهانشان‌ كاهیده‌ خواهد شد.» مسیحیان‌ صهیونیست‌ از كنارهم‌‌قراردادن‌ این‌ دو آیه، نتیجه‌ می‌گیرند این‌ جنگ، اتمی‌ و نوترونی‌ خواهد بود.[xxxvi]
هزاره‌گرایی: گریس‌ هال‌سل‌ در جریان‌ دومین‌ گشت‌ سیاحتی‌ خود به‌ اسرائیل، از براد، یك‌ مسیحی‌ صهیونیست‌ پروپا قرص، درخواست‌ كرد رویدادهایی‌ را كه‌ پیش‌ از دوران‌ هفتم‌ روی‌ خواهند داد، برشمارد. براد چنین‌ آغاز كرد: اول، بازگشت‌ یهودیان‌ به‌ سرزمین‌ فلسطین، دوم، تاسیس‌ دولت‌ یهود و استقرار دوباره‌ یهودیان‌ در ارض‌ موعود. به گفته براد تشكیل‌ اسرائیل، نشانه‌ آن‌ است‌ كه‌ نقشه‌ الهی‌ در حال‌ اجرا‌ است و به‌طورقطع نجات‌‌دهنده‌ مسیحیان‌، مجددا ظهور خواهد كرد. براد می‌افزاید: «ایجاد دولت‌ اسرائیل، خطیرترین‌ و مهمترین‌ رویداد تاریخ‌ معاصر است. این‌ رویداد، معرف‌ نخستین‌ گام، یعنی‌ آغاز آخرالزمان‌ است. رویداد سوم، تبلیغ‌ كلام‌ خدا برای‌ همه‌ ملتها از جمله‌ اسرائیل می‌باشد، چهارم، ربودگی‌ یا عروج‌ به‌ ملكوت‌ كلیسا، پنجم، آزمایش‌ سخت‌ كه‌ دوران‌ رنج‌ و محنت‌ عظیمی‌ خواهد بود. در عرض‌ هفت‌ سال، همه‌ كسانی‌ كه‌ ربوده نشده‌اند، گرفتار زجر و آزار بزرگی‌ از سوی‌ دجال‌ خواهند شد. ششم، نبرد هارمجدون. در این‌ نبرد، یهودیان، همه‌ سرزمینی‌ را كه‌ خداوند به‌ عبرانیان‌ داده‌ است‌، آزاد می‌سازند؛ یعنی، قبل‌ازآنكه‌ مسیح‌ باز گردد (مرحله‌ هفتم)، یهودیان‌ باید مالك‌ تمام‌ سرزمینهایی‌ شوند كه‌ خداوند به‌ آنان‌ وعده‌ داده‌ است. در حقیقت، عربها باید از این‌ سرزمینها بروند؛ زیرا این‌ زمینها، تنها به‌ یهودیان‌ تعلق‌ دارند. خداوند همه‌ این‌ سرزمینها را به‌ یهودیان‌ داده‌ است.» به‌هرروی، همه‌ این‌ حوادث‌ باید در آغاز هزاره‌ سوم‌ میلادی‌ روی‌ دهند. ازاین‌رو، نظریه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌ را هزاره‌گرایی‌ هم‌ نامیده‌اند؛ چرا كه‌ در كتاب‌ مقدس (تورات) بر وقوع‌ جنگ‌ آرماگدون‌ در هزاره‌ سوم‌ اشاره‌ شده و یا حداقل باید گفت‌ چنین‌ تفسیری‌ از آن‌ به‌ عمل‌ آمده‌ است. البته، گاه‌ از هزاره‌گرایی‌ این‌گونه تفسیر می‌شود كه وقتی‌ عیسی‌ مسیح از آسمان‌ به‌ زمین‌ می‌آید، دجال‌ را می‌كشد و هزار سال حكومت‌ می‌كند. گاه‌ نیز، هزاره‌گرایی‌ مسیحی‌ بر این‌ تفكر استوار است‌ كه‌ در ابتدای‌ هر هزاره، اتفاق‌ مهمی‌ روی‌ می‌دهد.[xxxvii]
نتیجه‌‌اینكه، علیرغم‌ نواقص شكلی‌ و محتوایی‌ مراحل‌ ظهور مسیح (نظریه‌ مسیحیت‌ صهیونیستی)، و نیز صرف‌نظر از تردیدهای‌ جدی‌ درخصوص‌ انطباق‌ این مراحل‌ با آموزه‌های‌ توراتی‌ و انجیلی‌ و...، روایتهای مذكور از چند ویژگی‌ مشترك‌ برخوردارند‌ كه‌ مهمترین‌ آنها مرحله‌ اول‌ و دوم، یعنی‌ گردآوردن‌ یا آمدن‌ یهودیان‌ در ارض‌ موعود یا فلسطین‌ و تاسیس‌ یك‌ دولت‌ یهودی‌ به‌ مركزیت‌ بیت‌المقدس‌ و در گستره‌ای‌ از نیل‌ تا فرات می‌باشند؛ چراكه این دو مرحله تاكنون تحقق عینی یافته‌اند. علل‌ توجه‌ مسیحیان‌ صهیونیست‌ به‌ مهاجرت‌ یهود و دولت‌ یهود را چنین می‌توان برشمرد:
«۱ــ یهودیان‌ امت‌ برگزیده‌ خدا هستند، لذا همه‌ كسانی‌ كه‌ به‌ یهودیان‌ دعا می‌كنند، خدا به‌ آنها بركت‌ می‌دهد، ۲ــ خدا در طرح‌ كلی‌ خود درباره‌ هستی، جایی‌ برای‌ اعراب‌ فلسطینی‌ در نظر نگرفته، بلكه توجه‌ خدا تنها معطوف‌ به‌ یهودیان‌ است ۳ــ خدا در همه‌ كارهایی‌ كه‌ اسرائیل‌ انجام‌ می‌دهد، دستی‌ دارد؛ یعنی خداوند همیشه‌ در طرف‌ اسرائیل‌ است ۴ــ اسرائیل، تو را دوست‌ می‌داریم، چون‌ خدا تو را دوست‌ دارد و اگر عربها دشمن‌ اسرائیل‌اند، پس‌ دشمن‌ خدایند ۵ــ خداوند به‌ این‌ دلیل‌ با امریكا مهربان‌ می‌باشد كه‌ امریكا نسبت‌ به‌ یهودیان‌ مهربان‌ است ۶ــ اگر ما پشتیبانی‌ از اسرائیل‌ را رها كنیم، اهمیت‌ خود را در نزد خداوند از دست‌ می‌دهیم.»[xxxviii]
● ‌‌اطلاعاتی‌ درباره‌ نظریه‌ مسیحیت‌صهیونیستی‌
‌كشیش‌های‌ انجیلی‌: بیلی‌ گراهام، جری‌ فالول، پت‌ رابرتسون، هال‌ لیندسی، مایك‌ ایوانس، جرج‌ كاری، جیمی‌ سواگارت، الیور كرامول، پاول‌ فلگن‌هاور، كارتیس، پالووس‌ قدیس، ویلیام‌ تیندل، جان داربی، ویلیام‌ میلر، جوزف‌ اسمیت، اورسون‌ هاید، جان‌ توماس، تری‌ رسین‌هو، رالف‌ رید، جیم‌ باكر، جری‌ واینز، پاستور جان‌هاگی، جان‌ كوتون، جان‌ وین‌تروپ، دیوید آلن‌لوییس، دی. ال. مودی، ویلیام‌ بلاكستون، فرانكلین‌ گراهام، جیم‌ رووینسون، اورال‌ رابرتس، رابرت‌ شولر، گری‌ فریزر، الوا مارتین، آروین‌ بكستر، كشیش‌ جونز.
‌كتابهای‌ انجیلی‌: مرگ‌ كره‌ زمین‌ و دنیای‌ نوینی‌ دارد فرا می‌رسد از هال‌ لیندسی، در تدارك‌ جنگ‌ بزرگ‌ از گریس‌ هال‌سل، جنگجوی‌ انجیل‌ از گریس‌ هال‌سل، عیسی‌ مسیح یهودی‌ زاده‌ شد از مارتین‌ لوتر، تكاپوی‌ ۲۰۰۰ از جان‌ انسبیت‌ و پارشیا البردین، جنگ‌ مقدس‌ از آرمسترانگ، دو سفر به‌ قدس‌ از ناتانیل‌ كروچ، برجای‌مانده‌ از تیم‌ لاهه (۱۲ جلد)، آموزه‌های‌ خداوند با نظر به‌ اسرائیل‌ از یك‌ مسیحی‌ بنیادگرا، در پیشگوییهای‌ انجیل جای‌ امریكا كجاست؟ از هال‌ لیندسی، مسیح‌ می‌آید از بلاكستون، جنگ‌ برای‌ بیت‌‌المقدس‌ از جان‌ هاگی، معبد روزهای‌ آخرالزمان‌ از جان‌ اشمیت، معبد مسیح‌ كه‌ می‌آید از كارل‌ لانی، خیانت‌ به‌ بیت‌المقدس‌ و نیز آیا این‌ آخرین‌ قرن‌ است؟ از وبروهات‌ چینگز، انجیل‌ مرجع‌ از اسكوفیلد، اراده‌ خداوند از ژیل‌ كپل.‌فیلم‌ها‌ و مراكز آموزشی‌ انجیلی‌: ۱ــ فیلم:‌ آرماگدون، ماتریكس، شمارش‌ معكوس‌ تا آرماگدون، امگاكد (یا مگیدو)، اسرائیل‌ كلید نجات‌ امریكا، قدس ــ د ــ س، نوستر آداموس، اكسودوس‌ (مهاجرت بنی‌‌اسرائیل‌ از مصر به‌ كنعان)، مردی‌ كه‌ آینده‌ را می‌دانست، روز استقلال.
۲ــ مراكز آموزشی: دانشگاه‌ هاروارد، دانشگاه‌ باب‌ جونز كالیفرنیای‌ جنوبی، انستیتوهای‌ پژوهشی‌ مانند: هاوسن‌ انیستیتوت، هری‌ تیج‌ فاندیش، امریكن‌ انترپرایز اینستیتوت، دانشكده‌ پیشگوییهای‌ لاهایه‌ در لینچ‌برگ.
‌ابزارهای‌ تبلیغی‌: سایتهای‌ اینترنتی، خبرنامه‌ها، نوارهای‌ ویدئویی، نوارهای‌ صوتی، تلویزیون، مطبوعات، رادیو، كتاب‌، كنفرانسهای‌ تعلیمی، تورهای‌ زیارتی، دانشگاهها، سینمای‌ هالیوود، روزنامه‌ها و خبرنامه‌ها و فیلم‌های‌ رایگان، اداره‌ امور سمینارها، سازماندهی‌ فعالیتهایی‌ برای‌ حمایت‌ مالی‌ از اسرائیل‌ و افزایش‌ فروش‌ محصولات‌ آنها، دعا برای‌ اسرائیل، شبكه‌های‌ دیداری‌ و شنیداری، مو‌سسات‌ پژوهشی، استادیومهای‌ ورزشی، گردهماییهای‌ مردمی، استفاده‌ از تلفن‌ برای‌ تبلیغ، شوی‌ تلویزیونی، نوارهای‌ كاست، كلیسا، مدارس، سازمانهای‌ كلوپها، جمع‌آوری‌ كمكهای‌ مالی‌ ملی، فاكس، تماس‌ با اعضای‌ كنگره، احداث‌ مراكز آموزشی‌ انجیلی‌ و جذب‌ و تربیت‌ دانشجو.
برنامه‌های‌ رادیویی‌ و تلویزیونی‌: برنامه‌ تلویزیونی‌ از جك‌وان‌ ایمپ، پت‌ رابرتسون و جری‌ فالون‌ از شبكه‌ تلویزیونی‌ كلوپ‌ ۷۰۰، برنامه‌ تلویزیونی‌ اسرائیل‌ رمز بقای‌ امریكا از شبكه‌ تلویزیونی‌ سی.بی.اس، بزرگترین‌ مركز رادیویی‌ یهودی‌ متعلق‌ به‌ سگال، شبكه‌ جیم‌ بیكر، شبكه‌ جیمی‌ سوهرت، شبكه‌ تلویزیونی‌ مسیحیان‌ امریكا، برنامه‌ روز اكتشاف‌ از كنت‌ كوپلند و ریچارد دوهان، ایستگاه‌ تلویزیونی‌ جنوب‌ لبنان،‌ شبكه‌ تلویزیونی‌ فاكس‌ نیوز، لحظات‌ یهودی‌ در صبحگاه، ساعت‌ بشارت‌ از جری‌فالول، خانواده‌ در مركز توجه‌ از رابرتسون.
رهبران‌ و شخصیتهای‌ سیاسی‌ انجیلی‌: جیمی‌ كارتر، رونالد ریگان، جرج‌ بوش، مورتیمر زوكرمن، رابرت‌ وكسر، استانلی‌ گولدفوت، آرتور بالفور، براندیس ویلسون، آنتونی‌ اشلی، لوید جرج، واردر كرسون، ادویس‌ شرمن‌والیس، جوسیاوگ‌ وود، جان‌ وان، دوایت‌ گیبسون، جیمیس‌ وات، الینگ‌ وود، مالكوم‌ هوئن‌لین، گری‌ بوئر، ویلیام‌ پینت، لیندون‌ لاروش.
‌نشریات‌ انجیلی: واشنگتن‌‌تایمز، نیویورك‌‌تایمز، خبرنامه‌ای‌ كه‌ توسط‌ دارل‌ یانگ‌ از كلیسای‌ گت‌‌سمین‌ باپتسیت‌ در دانویل‌ كنتاكی‌ منتشر می‌شود، نشریه‌ و ماهنامه‌ جهان‌ اورشلیم، گروه‌ خبری‌ حقیقت‌ اورشلیم، مجله‌ گزارش‌ خاورمیانه‌ از ICEJ، روزنامه‌ سازمان‌CFICDF، گاهنامه‌هایی‌ مانند نشنال‌‌ریویو، كمانتری، نیوریپابلیك، هفته‌نامه‌ ویكلی‌‌استاندارد، وال‌استریت‌‌ژورنال‌ و...
‌روش‌های‌ تبلیغی‌: موعظه، القا، تشویق‌ حامیان‌ و تبلیغ‌ اندیشه‌ها، وعده‌دادن‌ به‌ بهشت‌ اخروی، تحریف‌ واقعیتهای‌ دین، توهین‌ به‌ مقدسات‌ ادیان‌ دیگر، تشویق‌ به‌ دعا برای‌ اسرائیل، فریب‌ و نیرنگ‌ و استثمار، تا‌ثیرگذاری‌ در سیاستهای‌ خارجی، روشهای‌ نظامی، حمایتهای‌ اقتصادی‌ از معتقدان‌ به‌ این‌ اندیشه، ایجاد گروههای‌ مذهبی، جذب‌ افراد از دیگر فرهنگها و كشورها از طریق‌ دادن‌ كمكهای‌ اقتصادی، دورسازی‌ شیطان‌ از انسان، غسل‌ تعمید دوباره‌ بزرگسالان، اتحاد با راست‌ افراطی.
‌اسامی‌ مختلف‌ مسیحیت‌ صهیونیستی‌: انجیل‌گرای‌ توده‌ای، بخشوده‌شدگان، مسیحیان‌ دوباره، بنیادگرایان‌ مسیحی، جناح‌ راست‌ جدید مسیحی، انجیل‌گرایان‌ مسیحی، مسیحیان‌ احیاشده، صهیونیسم‌ مسیحی، نهضت‌ انجیل‌گرایی‌ امریكایی، جناح‌ راست‌ افراطی، گروه‌ متعصب‌ مسیحی، مسیحیان‌ دوباره‌‌متولدشده، راست‌ مسیحی‌، موعظه‌گرایی‌ انجیلی‌، هزاره‌گرایی.
‌جمعیت‌ مسیحیان‌ صهیونیست‌: از جمعیت‌ مسیحیان‌ صهیونیست‌ در امریكا آمارهای مختلفی ارائه‌ شده‌ است: جمعیت‌ آنان‌ بین‌ چهل تا هفتاد و گاه‌ تا صدمیلیون نفر‌ تخمین‌ زده‌ می‌شود. بیست‌‌درصد جمهوریخواهان‌ دارای‌ اندیشه‌ انجیلی‌ هستند.گاه‌ بیست‌وپنج‌درصد و یا یك‌چهارم‌ جمعیت‌ امریكا را مسیحی‌ صهیونی‌ می‌دانند. بر اساس‌ نظرسنجی‌ مجله‌ تایمز در سال ۱۹۹۸، پنجاه‌ویك درصد مردم‌ امریكا دارای‌ این‌ اندیشه‌اند. از هر چهارده اصولگرای‌ مسیحی‌، سه نفر مسیحی‌ صهیونیست‌ هستند. نُه تا شانزده‌میلیون‌ خانواده امریكایی،‌ برنامه‌های‌ مسیحیان‌ صهیونیست‌ را تماشا می‌كنند. هزارودویست جنبش‌ و گروه‌ امریكایی‌ به‌نوعی‌ آرماگدون را قبول‌ دارند.

پی‌نوشت‌ها
[i]ــ توماس اسپریگمن، فهم نظریه‌های سیاسی، ترجمه: فرهنگ رجایی، تهران، آگاه، ۱۳۶۵، ص۱۸
[ii]ــ آلوین استانفورد كوهن، تئوری‌های انقلاب، ترجمه: علی‌رضا طیب، تهران، نشر قدس، ۱۳۶۹، صص۵۳ــ۵۰ [iii] - http:www.mouood.org
[iv]ــ همان.
[v]ــ ژیل كٍپل، اراده خداوند: یهودیان، مسیحیان و مسلمانان در راه تسخیر دوباره جهان، ترجمه: عباس آگاهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۰، ص۱۹۴
[vi]ــ حیدررضا ضابط، «صهیونیسم مسیحی»، ماهنامه معارف، شماره ۲۰، آبان ۱۳۸۳، صص۱۵ــ۶
[vii]ــ دیوید هاوری، مسیحیت، ترجمه: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، مركز مطالعات ادیان و مذاهب، ۱۳۷۸، صص۵۷ــ۳۸[viii]ــ مرتضی شیرودی، فلسطین و صهیونیسم، قم، تحسین، ۱۳۸۲، صص۲۸ــ۲۷
[ix]ــ عبدالوهاب المسیری، صهیونیسم، ترجمه: لواء رودباری، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، ۱۳۷۴، ص۷؛ روژه گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمه: نسرین حكمی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹، ص۸
[x] - http:www.icro-euroamerica.com
[xi] - http:www.mouood.org
[xii]ــ همان.
[xiii]ــ اسماعیل شفیعی سروستانی، «رسانه، مهدویت و مسیحیت صهیونیستی»، فصلنامه گل نرگس، شماره ۱۲، پاییز ۱۳۸۳، صص۵۶ــ۵۲
[xiv]ــ همان.
[xv]ــ رضا هلال، «مسیح یهودی و فرجام جهان»، ترجمه: قبس زعفرانی، ماهنامه موعود، شماره ۴۱، آذر ۱۳۸۲، ص۲۱
[xvi]ــ رضا هلال، «مسیح یهودی امریكایی»، ترجمه: قبس زعفرانی، ماهنامه موعود، شماره ۴۲، دی ۱۳۸۲، ص۳۵
[xvii]ــ همان، شماره ۴۳، بهمن ۱۳۸۲، ص۲۵
[xviii]ــ همان.
[xix]ــ مرتضی شیرودی، همان، ص۳۹
[xx]ــ همان.
[xxi]ــ همان.
[xxii]ــ همان، «پورتین‌ها و صهیونیسم مسیحی»، ماهنامه موعود، شماره ۴۱، آذر ۱۳۸۲، ص۲۰
[xxiii]ــ نصیر صاحب‌خلق، «مسیحیت صهیونیستی، پیدایش و ظهور آن»، ماهنامه موعود، شماره ۴۰، همان، ص۲۱
[xxiv]ــ حیدررضا ضابط، همان.
[xxv]ــ استقان ساكیور، «مسیحیان صهیونیست جدید امریكا»، ترجمه: فاطمه شفیعی سروستانی، ماهنامه موعود، شماره ۴۴، اسفند ۱۳۸۲، ص۱۸
[xxvi]ــ «تشكیلات مسیحی حامی اسرائیل»، ترجمه: فاطمه شفیعی سروستانی، ماهنامه موعود ۴۱، آذر ۱۳۸۲، ص۵۱
[xxvii]ــ مرتضی شیرودی، «پسا یهودیسم و یهودیان تلاش‌گرا»، پگاه حوزه، شماره ۱۴۸، ۷ آذر ۱۳۸۳، ص۴
[xxviii]ــ محمد ماضی، سیاست و دیانت در اسرائیل، ترجمه: غلام‌رضا تهامی، تهران، سُناء، ۱۳۸۱، ص۲۰۳
[xxix]ــ همان.
[xxx]ــ گریس هال‌سل، در تدارك جنگ بزرگ، ترجمه: خسرو اسدی، تهران، رسا، ۱۳۷۷، صص۲۵۶ و ۲۳۴
[xxxi]ــ مرتضی شیرودی، «گرایش بنیادگرایان مسیحی به یهودیسم»، پگاه حوزه، ش۱۳۷، ۶ تیر ۱۳۸۳، ص۴
[xxxii]ــ علی فهیم‌دانش، ‌«مسیحیان صهیونیست را بهتر بشناسیم»، ماهنامه موعود، شماره ۴۰، همان، ص۴۵
[xxxiii]ــ نصیر صاحب‌خلق، «بهشت زمینی: رویاهای عهد عتیقی لوتر در پروتستانتیزم»، ماهنامه موعود، شماره ۴۹، مرداد ۱۳۸۳، ص۳۲
[xxxiv]ــ پیشارا اواد، «مسیحیت صهیونیستی»، ترجمه: فاطمه شفیعی سروستانی، ماهنامه موعود، شماره ۴۰، همان، ص۱۵
[xxxv]ــ حیدررضا ضابط، «احداث معبد بزرگ در بیت‌المقدس»، ماهنامه موعود، شماره ۴۶، اردیبهشت ۱۳۸۳، ص۳۱
[xxxvi]ــ روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۸ مهر ۱۳۸۲، ص۱۵؛ گریس هال سٍل، همان، ص۱۹
[xxxvii]ــ همان، ص۱۴۲؛ رحیم كارگر، آینده جهان، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، ۱۳۸۳، صص۱۰۷ــ۱۰۰
[xxxviii]ــ حیدررضا ضابط، «اینك آخرالزمان»، ماهنامه معارف، همان، ص۸
‌مرتضی‌ شیرودی‌
منبع : ماهنامه زمانه


همچنین مشاهده کنید