جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


انگار زیادی بزرگ شده بودیم


انگار زیادی بزرگ شده بودیم
● یادی از استاد غلامحسین بنان، به مناسبت زادروز او
آخرین سال های حكومت پهلوی است. جشن مفصلی به مناسبت سالروز افتتاح رادیو ایران در حال برگزاری است. در این مراسم كه به طور مستقیم در حال پخش تلویزیونی _ و البته رادیویی ـ است هنرمندان زیادی حضور یافته اند. دو مجری خانم و آقا، با حرف های شاد و شنگول، مراسم را «جشن تولد» نام گذاشته و اصلاً به یك شوی تلویزیونی تبدیل كرده اند. در كنار چهره های مشهور موسیقی روز، گاه معدودی از هنرمندان مقبول و اصیل نیز به روی صحنه دعوت می شوند. تا این كه موقع بریدن كیك جشن تولد، خانم مجری از «آقای بنان» می خواهد تا زحمت این كار را برعهده بگیرد. «بنان» مثل همیشه با ظاهری آراسته و رنجیده خاطر از شرایط حاكم بر هنر و به ویژه موسیقی، به صحنه می رود. مجری از او می خواهد تا كلامی بگوید یا آوازی بخواند؛ اما او حتی به میكروفن نزدیك هم نمی شود. حین بریدن كیك از مجری می خواهد تا از سوی او تبریكی به مردم و میهمانان بگوید و آرام آرام به سر جای خود برمی گردد.
آخر همه می دانند كه او فقط به پاس احترام به مقام والای هنر و هنرمندان به ماوایش رادیو آمده است. شأن او بسیار بالاتر از مشاركت در كارهای سبكسرانه است؛ اما افسوس كه همواره سطح سلیقه عمومی را چیزهای دیگری رقم می زند. یكی دو سال بعد هم كه اصلاً تر و خشك با یكدیگر می سوزند و صدای بنان به خاطره ای تبدیل می شود. سرانجام در ۸ اسفند ۱۳۶۴ با كوله باری از آزردگی آخرین آواز عمر خود را سر می دهد و در حالی كه دوستدارانش با جاودانه تصنیف «كاروان» او را بدرقه می كنند:
با ما بودی بی ما رفتی‎/ تنها ماندم تنها رفتی...
غلامحسین بنان در ۱۱ اردیبهشت ۱۲۹۰ در تهران متولد شد. فقط چند سال از پیروزی انقلاب مشروطه می گذشت و غلامحسین در دامن مادری كه برادرزاده ناصرالدین شاه قاجار بود پرورش می یافت. مادر با ساز پیانو آشنا بود و به مرور فرزندش را با دیگر نشانه های تجدد وارداتی در قرن بیستم آشنا می كرد. با این كه ستاره اقبال خاندان قاجار در همان كودكی بنان افول اما او در ادامه مشق پیانو در نزد مادرش به محضر دیگر استادان موسیقی راه یافت. از جمله این هنرمندان مرتضی نی داود _ استاد و همراه دیرین قمر بانوی آواز ایران _ و ضیاءالذاكرین رسایی ردیف دان بودند. در ادامه همنشینی و موانست با بزرگانی چون ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، احمد عبادی و از همه مهم تر كلنل علی نقی وزیری از بنان خواننده ای ساخت كه به «صدا مخملی» آواز ایرانی معروف شد. او با در هم آمیختن جوهره ردیف و پیشینه هنر ایرانی با ضرورت های زمانه به شیوه فاخری دست یافت و آواز ایرانی را متحول كرد. میزان این دگرگونی ها را می توان با مقایسه صفحه های صدای خوانندگان پیش از بنان با او سنجید؛ چه در شعرخوانی و چه در ادای تحریرها. مثلاً بعضی از خوانندگان قبل _ و حتی بعد _ از بنان، یك باره یكی دو حرف پایانی بیت را نادیده می گیرند و آن را مثلاً از حرف «میم» یا «دال» به تحریر روی مصوت «آ» تبدیل می كنند! در آن زمان چند دهه بیشتر از زمان تدوین و گردآوری ردیف دستگاهی نمی گذشت و هنوز آواز ایرانی رنگ و بوی روستایی خود را حفظ كرده بود. این ویژگی صرف نظر از ارزش هایش چندان با شرایط روز و ورود به دنیای ماشینی همخوانی نداشت. بنان به موازات تلفیق موسیقی علمی و بین المللی با موسیقی ایرانی توسط وزیری و همراهانش به خوبی در رشته آواز این ضرورت ها را دریافت و به كار بست. البته پیش از او «دماوندی» و «سیدحسین طاهرزاده» و كسان دیگری نیز در تعالی آواز كوشیده بودند اما بنان در ادامه راه آنها جلوه های دیگری از پیشرفت هنر آوازی را در ایران باستان نمایان كرد. او آواز ایرانی را به «شیك خوانی» مزین كرد. نظم و انضباط در تولید صدا و حفظ رنگ و شخصیت آن، دقت در ادای شعر و تلفیق آن با موسیقی و اجرای درست تحریرها و هجاهای مختلف.
تا پیش از ظهور بنان، موسیقی ایران به دلیل شرایط اجتماعی حاكم، فقط دو سه گونه خواننده تولید می كرد. خوانندگان یا مذهبی، واعظ و تعزیه خوان بودند یا وابسته و گرمابخش محیط دربار به شمار می رفتند. شق دیگر خوانندگان مربوط به مطربان روحوضی و خراباتی بود. بنان از معدود افرادی بود كه از دربار به میان مردم آمد و برای آنان هنرنمایی كرد؛ هر چند كه شروع كار هنری او مربوط به دوران پس از سقوط حكومت قاجاریه است. به همین دلیل در سال هایی از زندگی با فقر نیز دست و پنجه نرم می كرد. این سختی ها اما تسلط او بر ابزار هنر را موجب شد. او هر شعر مشكلی را به روانی می خواند. به تحقیق بنان بهترین تلفیق گر و اجراكننده شعر در میان آوازخوانان یكصد سال اخیر است. ویژگی دیگر بنان، بم خوانی او است.
تا قبل از او به دلیل نبود بلندگو و دستگاه پخش صوت، خواننده به كسی می گفتند كه صدایی بلند و رسا داشت. مثل موذنانی كه صدایشان تا چند آبادی به گوش می رسید. در آن زمان و تا سال ها بعد حتی خوانندگان زن نیز سعی می كردند مردانه آواز بخوانند! اما بنان تحت تاثیر وزیری و به ضرورت ورود میكروفن و دستگاه های ضبط و پخش صوت به این گنج بكر و دست نخورده صدای انسانی دست یافت و نخستین جلوه های صدای بم را برای ایرانیان عرضه كرد. او با اهدای صدای بم و فاخر خود به آواز ایرانی، بیش از پیش درست خواندن را رواج داد. با صدایی كه وسعت و محدوده زیادی نداشت اما برد و تاثیر آن بسیار فراتر از گستره نت هایش بود! با مرور صدای خوانندگان تاریخ یكصدساله ضبط و پخش موسیقی در ایران، می بینیم كه آواز بیشتر آنها در جاهای مختلف صدا، دارای رنگ و شخصیت متغیری است. بسیاری از آنها مثلاً صدای اوج خیلی خوبی دارند اما در صدای بم و میانی دارای ضعف هایی هستند.
اما بنان با وحدت تونالیته در سه جای مختلف صدای خود، در همان محدوده دارای كامل ترین شخصیت صدایی در میان همه خوانندگان قرن اخیر است. او با پاك ماندن و حفظ روح و جسم خود حتی در دوره پیری و كهولت هم رنگ فاخر صدای خود را حفظ كرد. (آثاری از بنان در این دوره به همراه تار محمدرضا لطفی كه به صورت خصوصی اجرا شده گواهی بر این مدعاست.) بنان طی مصاحبه ای در دهه پنجاه، محمدرضا شجریان را امید آینده آواز ایران خوانده بود. این پیش بینی درست از آب درآمد و شجریان در ادامه راه طاهرزاده و بنان به آوازخوانی پیشرو تبدیل شد. بی تردید فضای كلی بیشتر آوازهای شجریان ملهم و متاثر از بنان بود. كافی است سه گاه و چهارگاهی كه در كلاس های مكتب آوازی شجریان تدریس می شوند را با شیوه بنان مقایسه كنید. به نظر نگارنده بی تردید اگر بنان به عنوان حلقه واسط میان طاهرزاده و شجریان وجود نمی داشت، امروز آواز ایرانی با سبك و سیاقی دیگر شنیده می شد.
در واكاوی زندگی او یك راز همچنان سر به مهر و ناگشوده وجود دارد؛ این كه چگونه ممكن است فردی در هنر ظهور كند و سال ها فراتر از زمان خویش گام بردارد و جلو بزند. این شعار نیست، اغراق هم نیست. نگاهی به صداهای موجود فعلی و قبل و بعد از بنان بكنید تا به حقیقت _ در واقع بخشی از حقیقت ـ صدای بنان پی ببرید. اصولاً در آن سال ها و همزمان با ظهور نیما و بعدتر اخوان و فروغ و شاملو در شعر و همچنین ستارگان عصر طلایی تئاتر ایران، در آواز نیز بنان ظهور می كند.
او از جمله نوابغ و مفاخر فرهنگ و هنر ایرانی است، عجیب این كه همه این افراد فاصله زیادی با زمانه خویش داشتند و بیشتر آنها پس از مرگ خود از سوی جامعه كشف شدند. البته این ویژگی شامل بسیاری از آنها _ از جمله شاملو در شعر و بنان در آواز _ نمی شود؛ اما به زعم نگارنده این دو تن نیز خصوصیات زیادی دارند كه مدت ها باید بگذرد تا مكشوف شوند.
جعفر والی هنرمند ارزنده تئاتر و سینما با نقل خاطره ای به گونه ای نمادین بر این نكته صحه می گذارد: «یكی از مسائل مهم و حیاتی ما در كودكی و نوجوانی پوشاك بود. هر سال شب عید، پدر ما را به بازار می برد و برای من و برادرانم نفری یك دست كت و شلوار كازروی می خرید و آن یك لباس به رنگ خاكستری روشن بود كه چینی ها شبیه اش را بر تن می كردند؛ از همان هایی كه كت هایش تا پایین تكمه داشت. از طرفی چون ما در حال رشد دائمی بودیم همیشه برایمان یكی دو سایز بزرگ تر از اندازه واقعی مان لباس می خریدند. در نتیجه در تمام مدت عید و بهار، این لباس ها به تن ما گریه می كرد!
برای رفع این مشكل مادرم پاچه ها و آستین های این لباس را به اصطلاح «تو» می زد تا اندازه مان شود. در فصل تابستان كه به دلیل گرما لباس ها را كنار می گذاشتیم اما دوباره اول پاییز لباس ها را از گنجه بیرون می آوردیم. سپس با باز كردن آستین و پاچه توزده سعی می كردیم آن را به اندازه جدید خود وفق دهیم. اما چشمتان روز بد نبیند! هر سال پاییز لباس های ما كوتاه تر از خودمان می شد؛ انگار زیادی بزرگ شده بودیم! مشكل دیگر این كه به دلیل نتابیدن آفتاب به قسمتی از آستین و پاچه، لباس ما دو رنگ شده بود. مثل این كه تنگ و گشاد شدن لباس ما كنایه ای از تقدیرمان بود كه همیشه می بایست یا در تنگنا باشیم و یا در گشادی و بی قوارگی!» عجیب این كه اكثر هنرمندان و نوابغ عصر ما نیز درست در موقعی ظهور كردند كه از سوی اكثریت جامعه درك نشدند. در مقابل در سال های بعد با رشد و فراگیر شدن طبقه متوسط كمتر هنرمند و اندیشمندی در آن اندازه ها رخ نمود. به احتمال زیاد این پارادوكس بزرگ نتیجه بازی های یك در میان افراط _ تفریط یا بهتر بگویم جابه جایی های مكرر سنت _ تجدد در جامعه همچنان در حال گذار ماست. جامعه ای كه همواره سنت خود را بر آن تحمیل كرده است.
ایرج قادری فیلمساز معروف سینمای فارسی در مصاحبه ای به نكته جالبی اشاره كرد. او می گفت (نقل به مضمون) كه وقتی پس از رها كردن تحصیلات دانشگاهی در رشته پزشكی به سینما رو می كند، می بیند كه در دهه چهل بسیاری از شخصیت های فیلم های ایرانی از قشر روشنفكر یا اشرافی و دست كم نظامی بوده اند. این شخصیت ها معمولاً نام هایی شیك چون بهروز، كامران و منوچهر داشته اند. اما در اواخر این دهه تا زمان انقلاب قاطبه كاراكترهای سینمای بعد از قیصر به قشر لمپن و جاهل تنزل درجه پیدا می كنند و نام هایی مثل غضنفر و فتنه و كافر بر خود می گیرند! نظیر این سیر نزولی را در موسیقی آوازی نیز می توان ردیابی كرد. چنان كه آواز ایرانی از طاهرزاده، ظلی، قمر و بنان در اواخر دهه سی به گلپایگانی می رسد. سپس ایرج در دهه چهل با صدای بی نظیر خود در ابتذال فیلمفارسی _ به ویژه از نظر كلامی- شریك می شود. در ادامه كسانی چون آغاسی، عباس قادری، جواد یساری و چند خواننده زن نوع خاصی از موسیقی ایرانی آمیخته با تم های عربی و تركی استانبولی را رواج می دهند. هر چند كه بعدتر در دهه پنجاه و سال های بعد شجریان تا حدودی آواز ایرانی را از این بیراهه ها نجات می دهد. اما موسیقی كوچه بازاری بار دیگر در لس آنجلس حیاتی دوباره می یابد. این موسیقی در دهه شصت از طریق صدای یك خواننده لس آنجلسی (معین) تا دورترین روستاهای ایرانی نفوذ می كند و امروز بسیاری از خوانندگان مجاز پاپ داخلی او را الگوی خود قرار داده اند.
علی شیرازی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید