شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

زلم زیمبو


زلم زیمبو
فلسفه هیچ نسبتی با آموزش ندارد. زیرا در تفكر فلسفی، هرچه هست رقابت و پیكار است، هم رقابت در عشق به آن به اصطلاح «حكمت» و هم پیكار برای زوركردن حقیقت. چیزی به نام «زبان ساده» برای تفكر در كار نیست، دانش هایی كه «به زبان ساده» ترویج و تبلیغ و فروخته می شوند، همگی بر اصل موضوعه ای واحد استوارند: «شهر در امن و امان است.» ولی این بدین معنا نیست كه هر ایده ای ضرورتاً باید دشوار باشد. برعكس، آنچه ساده است، سادگی خویش را دائماً جار نمی زند.
فقط یك سادگی تصنعی است كه نشان می دهد تا چه اندازه برای رسیدن به آن زور زده اند: درست مثل سادگی خوفناك دكوراسیونِ داخلی و مدرنیستی خانه های بورژوایی (كه اخیراً تهرانی ها نیز به محاسن آن پی برده اند) در تقابل با شلوغی دكوراسیون خانه های خرده بورژوایی كه عنصر اصلی آن فرش های هزار رنگ و پر از طرح های شلوغ است. ولی از قضا هرچه این اثاثیه مدرنیستی «سادگی» بیشتری داشته باشند، قیمت بیشتری هم خواهند داشت. سادگی خوفناك این نوع مبلمان به لطف جنبه دیگری از این اسباب جبران شده است: جنس و مواد به كار رفته در آنها. این اثاثیه در عین آن كه به هیچ رو تجملی و «شلوغ و پلوغ» به نظر نمی رسند، ولی جنس روكش یا چوبِ دسته ها و پایه های فلان مبل، در عدم تناسب كامل با سادگی كار، گران قیمت و اعلا هستند.
به عبارت دیگر، مطابق با یكی از قوانین جادویی بازار، اجناس بنجل همواره خود را متجملانه نشان می دهند، حال آنكه اجناس حقیقتاً متجملانه و گران واجد شكل و شمایلی ساده اند، سادگی ای بس مغرورانه و فخر فروش. در جهان سنتی، این نسبت عملاً معكوس بود. سادگی نشانی از صلابت و تكبر دارد. چیزی كه زیادی شلوغ است نشان می دهد كه دارد آنچه را به واقع فاقد آن است در سطح خویش جبران می كند. مثل ضبط صوت های ده واتی بنجلی كه رنگ صورتی تند دارند و به شكل ماشین فراری یا یك سفینه فضایی ساخته شده اند و توی بازارهای كنار ترمینال های اتوبوس می فروشند.
از قضا ماشین ماكسیما و بسیاری از دیگر مدل های محبوب بورژوازی تهران، نیز از همین منطق پیروی می كند، با این تفاوت كه خریدار ایرانی را (كه به نظر می رسد مدل های فعلی آن منحصراً مطابق با سلیقه او ساخته شده اند) به نحوی مضاعف فریب می دهد: هم مثل یك سفینه فضایی است و هم زیادی گران. پس به طرز عجیبی، چیزهای ساده خرج بیشتری برمی دارند. این خود استعاره ای است كه تقدیس سنتی «سادگی» را زیر سئوال می برد. امروزه، در همان حال كه زرق و برق نشانه بی ذوقی و دهاتی گری است، سادگی نیز گویای نخوت و گرانقیمت بودن است.
زیرا در هر حال، تظاهر به چیزی همواره از خود آن چیز خرج بیشتری بر می دارد. درست همان طور كه به قول برتولت برشت در یكی از «ماجراهای آقای كوینر»، اگر بخواهی سعی كنی لباس های فقیرانه بپوشی، خانه ای فقیرانه داشته باشی و اثاثیه ای فقیرانه در آن بچینی، مجبور می شوی چند برابر بیشتر از حد معمول پول بالای همه این چیزهای فقیرانه بدهی. بهترین مثل این نوع وارونگی در تهران پست مدرن، همان شلوارهای جینِ پاره و پوره است، جین هایی كه سر زانو، یا روی ران، یا كنار فاق شان شكافته یا ریش ریش یا سفید و رنگ رفته شده. ولی قیمت شان اگر از جین های معمولی خیلی بیشتر نباشد مطمئناً كمتر نیست.
زیرا این پارگی ها دقیقاً همان «زینت» یا «مزیت نسبی» این شلوارها به حساب می آیند. كسی چه می داند، شاید این هم یكی دیگر از ترفندهای ناخودآگاه بورژوازی برای كنارآمدن با چیزی به نام وجدان معذب خویش در مواجهه با آن به اصطلاح فقر است. به هر حال، برشت در همان دهه ۱۹۳۰ درست پیش بینی كرده بود، و غالباً آن پیش بینی هایی درست درمی آیند كه در متن وضعیتی به غایت بحرانی صورت گرفته باشند، نه در فضایی امن و مطمئن و تضمین شده.
اكنون با یك جهش می رویم سراغ موضوعی كه با آن شروع كردیم: آموزش با زبان ساده. قرینه منطق فوق در همین حیطه نیز وجود دارد. البته طبیعی است.
اگر در جامعه سرمایه داری، سرمایه همان عاملی باشد كه مایه «هماهنگی پیش بنیاد» تمام مونادها یا جوهرهای منفرد جامعه است، پس طبیعی است كه صور گوناگون كالایی شدن جامعه از منطقی واحد پیروی كنند. چاك شلوارهای جین معادلِ كلمات سترون و فروتنی كاذبِ متون آموزشی و دانشگاهی فلسفه و انبوه یادداشت هایی است كه می كوشند «مفاهیم دشوار» را «به زبان ساده» بیان كنند. این متون قیمتی دارند.
سادگی آنها با «دشواری ذاتی» موضوع شان و منت بسیاری كه نویسنده بر سر خوانندگان می نهد تلافی می شود. البته این ساده پرستی نهایتاً در یك نمونه برجسته به نتیجه و مقصود منطقی خود دست می یابد، نمونه ای كه می توان آن را الگوی تام و تمام سادگی و سهولت در انتقال معانی و لاجرم كنترلِ سهل و ساده وضعیت دانست: دستورالعمل های موجود در بروشورهای برخی اجناس، نظیر راهنمای راه اندازی یك دستگاه پخش دی وی دی زبان این متون در حد اعلای سادگی اند: «فیش قرمز را در سوراخ قرمز و فیش سبز را در سوراخ سبز و فیش زرد را در سوراخ زرد فرو نمایید. دكمه power را فشار دهید. قبل از قراردادن سی دی مطمئن شوید كه جای سی دی كاملاً بیرون آمده است. سپس دكمه eject را فشار دهید.» لحن آمرانه این دستورالعمل ها حقیقتاً خوفناك است و به لحن یك ارباب مقتدر و بی رحم می ماند: آنها واقعاً دستور می دهند. متون آموزش فلسفه (از «مباحثات» تلویزیونی گرفته تا كتاب های «تالیفی» درباره نشانه شناسی و فلسفه سیاسی و انبوه همایش های پر خرج) نیز دستور می دهند و این بار این دستورها برای استفاده صحیح و بی خطر از وضعیت موجود و تلاش برای حفظ هرچه مسئولانه تر آن است.
امید مهرگان
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید