چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

خطاهای استدلال


خطاهای استدلال
در بررسی یك استدلال اخلاقی، جدا از صدق دلایل، باید توجه داشته باشیم كه آیا دلایل ارائه شده می توانند نتیجه را حمایت كنند یا نه. وقتی دلایل نمی توانند نتیجه را حمایت كنند، می گوییم استدلال «معیوب» است. مغالطات زیادی در استدلال ها ذكر شده اند كه برخی از مشهورترین آنها «خلط میان علیت و وابستگی (correlation)»، «خلط میان شرایط لازم و كافی» و مغالطه «تعمیم های ناموجه (unwarranted generalizations) » است.
بعضی اوقات افراد فكر می كنند اگر دو چیز به طور منظم همراه هم رخ دهند، یكی از آنها باید علت دیگری باشد. ارتباط منظم میان دو چیز مختلف، «وابستگی» نامیده می شود. وابستگی میان دو چیز مختلف وقتی برقرار می شود كه هرگاه مثلاً x را داشتیم، احتمالاً y را نیز خواهیم داشت یا هر گاه جمعیتی خصوصیت x را داشت، احتمالاً آنها خصوصیت y را نیز خواهند داشت. كشف چنین ارتباطی، فی نفسه نمی تواند به ما بگوید كه x علت y است یا x موجب y می شود. مثلاً ممكن است كسی استدلال كند كودكانی كه فیلم های خشونت آمیز نگاه می كنند، پرخاشگر هستند. اما این استدلال دو وجه دارد، از یك طرف ممكن است تماشای فیلم های خشونت آمیز موجب رفتار پرخاشگرانه در كودكان شود، اما از طرف دیگر ممكن است چون یك تمایل طبیعی برای رفتار پرخاشگرانه وجود دارد موجب شود تا چنین كودكانی فیلم های خشونت آمیز نگاه كنند. یا فرض كنید شما درمی یابید افرادی كه تعداد زیادی دندان های خراب دارند، افزایش وزن هم دارند. چنین حالتی ممكن است به دلیل یك عامل سوم باشد. یعنی مصرف مقدار زیاد مواد قندی موجب هر دو حالت می شود. مثال تیپیك چنین وابستگی هایی، افت درجه حرارت دماسنج و ریزش باران یا برف است. در واقع كاهش فشار جو موجب می شود كه باران ببارد و درجه حرارت دماسنج افت كند؛ یعنی افت درجه حرارت دماسنج علت ریزش باران نیست.
خطای دیگری كه در برخی استدلال ها دیده می شود، خلط میان شرایط لازم و كافی است.
در برخی استدلال ها، گاهی شرایط لازم را به عنوان شرایط كافی درنظر می گیرند. وقتی می گوییم x شرط لازم برای y است، یعنی اگر x رخ ندهد، آنگاه y نیز رخ نخواهد داد و وقتی می گوییم x شرط كافی برای y است یعنی اگر x رخ دهد، y هم رخ خواهد داد. مثلاً خوردن گلوله به كسی شرط كافی برای مرگ اوست، اما شرط لازم نیست، چون علل دیگری نیز وجود دارد. اما وجود اكسیژن برای بقا شرط لازم و ضروری است چون در نبود اكسیژن، مرگ حتماً رخ می دهد، ولی وجود اكسیژن شرط كافی برای بقا نیست چون بدون آب و غذا فرد نمی تواند به زندگی اش ادامه دهد. حال به این استدلال توجه كنید: «چون تلاش و درس خواندن بسیار برای كسب نمره عالی، ضروری است، بنابراین هر كسی كه سخت تلاش كند و زیاد درس بخواند، نمره عالی خواهد گرفت» چنین استدلالی واضحاً «معیوب» است. چون تلاش زیاد و درس خواندن بسیار اگرچه ضروری است اما كافی نیست چون ممكن است شرایط دیگری نیز برای كسب نمره عالی لازم باشد؛ مثلاً هوش زیاد. مغالطه دیگری كه گاهی در برخی استدلال ها دیده می شود، استنتاج یك نتیجه كلی بر پایه دانستن یك نمونه (تعمیم های ناموجه) است. مثلاً به این استدلال توجه كنید: «مددكاران اجتماعی آدم های فضولی هستند، چون وقتی سر و كارم به یكی از آنها افتاد، متوجه این موضوع شدم.» واضحاً این استدلال معیوب است چون بر مبنای مشاهده یك مورد، نتیجه ای كلی ارائه شده است، البته مشاهده تعداد زیاد چنین افرادی می تواند نتیجه را بیشتر حمایت كند اما قطعاً استدلال معتبر به لحاظ قیاسی نیست. استنتاجات استقرایی از این دسته اند و شاید بیشتر استنتاج های ما در زندگی روزمره در زمره چنین استدلالاتی قرار بگیرند. روش های نوین احتمالات و «معرفت بیزی» امروزه پایه محكمی برای چنین استدلالاتی ساخته است. اما قطعاً مشاهده یك مورد و سپس یك نتیجه كلی در هر حالتی خطا است.
برخی استدلال ها نیز از «تمثیل» برای حمایت از نتیجه استفاده می كنند، كه چنین تمثیل هایی گاه به نتیجه ربطی ندارند. در استدلالات اخلاقی استفاده از تمثیل بسیار رایج است. در نوبت بعد به این مسئله می پردازیم.
احمد رضا همتی مقدم
منبع:Critical Reasoning In Ethics. Ann Thomson۱۹۹۹.
منبع : روزنامه شرق