جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

حوادث دشتی


حوادث دشتی
● به بهانه چاپ كتاب و نمایشگاه مصطفی دشتی
مصطفی دشتی،دی ۱۳۳۹ خاش بلوچستان،بیش از ۲۰ سال است كه به صورت حرفه ای نقاشی می كند. نقاشی های اولیه اش از بیابان های بلوچستان شروع شد. مصطفی جزء معدود نقاشانی است كه در ابعاد بزرگ نقاشی می كند و همه دلمشغولی اش در نقاشی طبیعت است.اولین نمایش انفرادی كارهایش در گالری سیحون و آخرین نمایش انفرادی اش سال پیش در گالری اثر بود.
در این فاصله ۲۰ نمایشگاه انفرادی دیگر در گالری های مختلف به نمایش گذاشته خانه هنرمندان ایران، فرهنگسرای نیاوران، گالری گلستان و... تاكنون بیش از ۵۰ نمایشگاه گروهی در ایران و خارج از ایران داشته كه از مهمترین آنها می توان از نمایش خانه كلنگی سال ۷۱ پاسداران كانسپچوال آرت، نمایش گروهی در آمریكا، دبی، طبیعت در نقاشی معاصر موزه هنرهای معاصر تهران، آبرنگ كارهای ایران موزه هنرهای معاصر تهران و اسب های دشت تركمن گالری سیحون نام برد.
اولین ملاقات من با دشتی به چند سال قبل بازمی گردد. آن روز مكالمه گنگ و بی معنایی با علی گلستانه داشت و هر دو جملات پراكنده و نامنظمی صد البته فراوان درباره هنر رد و بدل كردند، بی آنكه هیچ كدامشان به حرف های دیگری توجه داشته باشند.
آن روز به شباهت های فردی این دو پی بردم با این تفاوت كه دشتی نچسب تر اما زیرك تر به نظر می رسید و گلستانه گنگ و گستاخ بود. در كنار این رفتارها دهاتی منشی و البته صداقت گفتار دشتی درباره كارش آشكار بود. رفتار دشتی كاملا منطبق با كردار و خصایص بیابان نشین های ایرانی است خجالتی، رند، عاطفی، منزوی و باطنی درست مثل بلوچ ها و یا مردمان ساكن بیابان ها...
همیشه از دیدن بهترین نمایشگاه یك هنرمند حالی دوگانه پیدا می كنم، در عین خرسندی دلم می گیرد، می ترسم از اینكه با ادوار هنری بعدی اش چگونه مواجه می شود، آیا می تواند موفقیت اش را تداوم بخشد و...
نمایشگاه اخیر دشتی بی اغراق موفق ترین دوره كاری اوست. كیفیات بصری این نمایشگاه عرصه ای است دست نیافتنی كه كمتر هنرمند انتزاعی ایرانی به آن دست یافته است در این آثار شور و شوق آبستره های شهوق و شیدایی های سپهری موج می زند همچنان كه باید اعتراف كرد دست آخر آن چه در ذهن باقی می ماند اسلوب منحصر به فرد مصطفی دشتی است. دشتی در این نمایشگاه به سقف شگردهای تكنیكی اش نزدیك شده است. یك قدم آن سوتر در دام آبستره های بی محتوا می افتد و اگر یك قدم به عقب برگردد چاره ای جز بازنمایی اشیا و مناظر نخواهد داشت البته پیش بینی من این است كه آنقدر هوشمند هست كه راه اول را انتخاب نكند
در همین نمایشگاه تصویر پرنده ای خونین زیر یكی از كمپوزیسیون ها یا عینیت شهاب سنگ های معلق و یا آبگیری آبی رنگ در یك وسعت خشك و برهوت همگی نشانه هایی از سنت بازگشت دشتی به نقاشی عینیت گرا هستند.
دشتی در اواخر چهار دهه زندگانی اش نقاشی مستقل و صاحب اسلوب و شیوه است و نباید ارزش های مستقر در او را نادیده گرفت. او رنگ را خوب می شناسد مانند رنگرزها، به قابلیت های مدیوم ها و خصلت و مرام رنگ ها و حلال ها آشنا است و از این آشنایی بهترین استفاده را می كند. این شیوه گری حتی برای آدمیزادی مثل من كه آبستره را نتیجه شوك شدن آمریكای پیروز پس از جنگ می داند هم جذاب است. شاید دقیق تر این باشد كه بگویم دشتی هیچ وقت خودش را در كوران رنگ ها و فرم های بی شكل رها نكرد و همیشه ریسه پیوند با جهان واقعی در دستانش باقی ماند و تا زمانی كه این ریسه را رها نكند می توان او را دوست داشت، همچنان كه دیدیم استقبال بی نظیر عمومی از نمایشگاه یك هنرمند انتزاعی نشان دهنده پذیرش دشتی و آبستره هایش حداقل در میان خواص ایرانی است.
اصولا آبستره هنر مشوشی است و مخاطب عام هنر را حیران می كند، نافهمی های محتوایی آبستره برای این مخاطب نگران كننده است اما همین مخاطب در برابر دشتی مقاومت نمی كند به این دلیل كه می تواند دریا، درخت و گل و پرنده را در آثار دشتی شناسایی كند و خیالش از این بابت زود راحت می شود، سیاه ها و لكه های تیره در نقاشی او سوگوار و سیاه پوش نیست. رد قرمز و خونین فام نقاشی هایش چهره ترسناك و نفرت انگیز ندارد.
او شجاعانه و البته پراكنده به بوم حمله می كند و می داند كجا و كی باید عقب نشینی كند همین زنده بودن و البته دانش در نتیجه ممارست و تجربه باعث می شود نتوان به سادگی از آثار او رد شد. وقتی می خواهم به مصطفی دشتی و آثارش بپردازم پرده ای از پرتره دو آدمیزاد مهم زندگانی اش در برابرم قرار می گیرد برادر خردمندش علی و معلم و دوست هنرمند و عالمش آغداشلو. اگر از من بپرسند موفق ترین هنرآموز مكتب آیدین آغداشلو چه كسی است، بی درنگ نام مصطفی دشتی را به میان خواهم آورد دشتی توانسته است ارزش های خلاقانه ای را با جسارت تمام و كمال در گستره آبستراكسیون عینیت ببخشد و در كنار آن به سنت تكنیك مند و طبیعت شناسانه آغداشلو نیز وفادار مانده است.
اگر به آثار سال های اولیه اش نگاهی بكنیم و شاهد آبرنگ هایش باشیم و بعد آثار متاخرش را مرور كنیم خواهیم فهمید كه چگونه او پردازهای استادانه آغداشلو را نزد خودش به مجموعه ای از حوادث قابل كنترل تبدیل كرده است حوادثی كه ملغمه ای است از استفاده هوشمندانه از آب و باد و رنگ. اگر رنگ های آغداشلو در نتیجه ممارست فراوان از فرامین قلمش تخطی نمی كردند این بار دشتی همان فرمان پذیری را به باد و آب و خاك و... تحمیل كرده است. دشتی هیچ گاه رابطه اش با طبیعت ملموس را قطع نكرد و اصولا كمتر دیده ام كه هنرمندان پرورش یافته در مكتب آغداشلو از این امر سرباز زنند، وفادار ماندن به اشیا و مناظر در عین انتزاع خصلت منحصر به فردی را در دشتی به وجود آورده است. در كنار این ویژگی برخورد و جدال رودرروی او با سطوح گسترده و بزرگ توانسته است به تثبیت شخصیت هنری او كمك شایانی كند.
او به سئوال مهم مقیاس اثر در تاریخ هنر معاصر پاسخ منطقی داده است، آنگاه كه كارش ابعاد گسترده تری می طلبند از سطوح نمی هراسد و سراغ آنها می رود. منظره ای آبرنگ با ابعاد كوچك را با همان قطعیتی می سازد كه بوم های دومتر در دومترش را شكل داده است. برای مثال تفاوت شهاب سنگ های كوچكش را با این تابلوهای غول آسا نگاه كنید تا دریابید كه مقیاس های تابلو چیزی را به او تحمیل نمی كند، این درك از تكنیك و استفاده از حواسی به غیر از بینایی دخیل كردن حوادثی فراتر از توانمندی های دست هنرمند موجب شده است تا دشتی تبدیل به متشخص ترین نقاش انتزاعی معاصر ما شود.
هر چند به باور من سقف این حوادث نگاری هم محدود است و نمی شود آنها را در سال های متمادی دنبال كرد، همچنان كه در همین نمایشگاه دشتی مجبور به بازنمایی از طبیعت شده است و این در حالی است كه در نمایشگاه قبلی كمتر می شد فرم اشیا و مناظر بیرونی را تشخیص داد دشتی از آن جهت كه صبورانه مراحل هنری اش را سپری كرد و از هول زدگی های نقاشان هم نسل اش نیز پرهیز كرده است امروز جهان شخصی و مالوف خودش را تصاحب كرده است.
كتاب مجموعه آثار دشتی از سال ۶۷ تا ۸۴ همزمان با نمایشگاه نقاشی های او در گالری اثر منتشر شد. ناشر نودید طراحان است و كتاب به كوشش پیام برومند فر منتشر شده است.
در این كتاب می شود سیر تحول نگاه و قلم دشتی را به مرور مشاهده كرد. كتاب با مناظر جاده ای و خیابان های دشتی سال ۶۷ آغاز می شود. در این آثار دشتی اثبات می كند كه تا چه اندازه به بازنمایی مناظر و فضاها اشراف دارد. دشتی این پژوهش های رنگی و فرمی را تا تابلوهای چند لتی سال های اوایل ۷۰ خورشیدی دنبال كرد.
به اعتقاد من تا پیش از دوره بشكه های قیر هیچ گاه به كیفیت انتزاعی مناظرش پی نبرده بود پس از دوره بشكه ها بود كه به ظرفیت های انتزاعی تابلوهایش واقف شد و از آن پس به شگردی دست یافت میانه انتزاع و بازنمایی. همین میانه بودن كار دشتی را دشوار كرده است معلوم نیست كه چگونه می تواند میان این خط باریك پرخطر حركت كند و عجیب تر اینكه تا به حال از هیچ سوی بام سقوط نكرده است.
تنها بی راهه هایی كه حواس او را چند صباحی به خودش مشغول كرد شیطنت هنرهای جدیده بود و البته این شوخی ها زود از سرش افتاد.
دشتی بعد از تجربه خانه كلنگی و چند ویدئوآرت ناموفق به تجدید حیات نقاشانه اش روی آورد. او
بر خلاف بعضی ها زود به اشتباهش در مواجهه با هنر غیرملموس كانسپت پی برد و به سرعت دریافت كه هر ایده هنری در بسترهای خودش جوابگو خواهد بود و لزوما رسانه جدید تجربه جدید پدید نمی آورد. همچنان كه شور و جان شیدای دشتی با رنگ و بنزین و تینر و آتش خیلی بیشتر نمود پیدا می كند تا تصاویر تكراری و نامالوف ویدئویی تبحر دشتی را نمی شود در ویدئوآرت هایش دید و از اینجا به بعد ویدئوآرت های او هیچ تفاوت عمده ای با هزاران تصویر بی معنای این روزهای ویدئوآرت های ایرانی ندارد شاید این ویدئوآرت ها تلاش های روشنفكر مآب دشتی بودند تا پیوندش را با هنر شبه انتلكتوئلی قطع نكند، اما در آن رسانه دشتی یك نوآموز است و این نوآموزی و صدالبته بی اعتقادی باعث می شود میان این نقاش زبردست و هنرمند ویدئوآرت مبتدی نتوان رابطه ای برقرار كرد و به نظر من اگر نتواند خودش را به نقاش بودن قانع كند و هوس متفكر بودن و نویسنده شدن و شاعری و فیلمسازی را از سرش باز نكند یك جای مهمی از زندگانی اش به خنسی برمی خورد.
حالا باید منتظر سال های دشوار دشتی بود. آیا دشتی جلوتر از این كه هست پیش می رود می دانم اشتیاق و صدالبته هرهری بودن مزاج و مرام بی تكلف دشتی او را پیش می برد اما آیا این نمایشگاه بهترین دوران زندگانی او نیست.
● آیا می شود از این گستاخ تر و بی تكلف تر بود؟
▪ این روزها فكر می كنم نقاش ها همه دانش شان را نباید در یك نمایش عرضه كنند چون هر آن امكان متوقف شدن آدمی را تهدید می كند و در این اكنون ها باید همیشه چیزی برای عرضه داشت و دشتی هنوز این اكنون ها را دارد، با چشمان منتظر و جان مشتاق منتظر دشتی بعدی می مانم و حقیقت این است كه «كس را وقوف نیست كه انجام كار چیست».
شهروز نظری
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید