دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا
پری دریایی
چشمبهراهت بودم كه بیایی و قصهٔ «داشآكل» را برایت تعریف كنم. خودت گفتی كه میآیی. نه! هیچ تداركی برایت نچیدم، حتا میوه هم نخریدم، یا یك دستهگُل كه در آستانه بگذارم و خانه را بیارایم. میدانستم كه نمیآیی. تو را میشناسم، تو را كه بین تیرگی دنیای كُهن و روشنایی عصر جدید سرگردانی. مثل پری دریایی.
تراژدی زندگی ما این است كه چشم به عصری گشودهایم كه هواپیماهای غولپیكر، قطارهای برقی و كشتیهای عظیم چشماندازی دیگر پیش روی نهادهاند. پس دنیای كهن كجاست؟ چه پرسش كودكانه و شگفتانگیزی!: كُلبهای در كنار دریا، كمی دورتر از آن صخرهٔ لیز و سخت هست از آن پیرمردی ماهیگیر. میتوانی شبی تاریك دزدانه خودت را كنار پنجرهٔ كلبه بكشانی و به صفحهٔ تلویزیون (جام جهان نمای عصر) خیره شوی و تصاویر دهشتبار سنّت را ببینی.
تراژدی زندگی تو نه این است كه من پسر آن پیرمرد ماهیگیرم بلكه شاهزاده رؤیاهایت نیستم و در ژرفای اقیانوس و بر زمین سرد جادوگری نیست كه «سنّت» را میان شیشه بفرستد و به ژرفای آبها رها سازد.
اكنون كه دریا توفانی نیست و ناقوس كلیساها سپری شدن شب را مینوازد و پرندههای شبگرد هر یك در گوشهای پلك برهم نهادهاند، منتظرم بیایی و قصهٔ «داشآكل» را برایت تعریف كنم و بعد ـ از همه چیز مهمتر ـ قصهٔ خودم را.
دستهایی از همهسو تو را به سوی جهان كُهن میكشانند اما من، از پشت شیشههای كلبه، وقتی كه پیرمرد خوابیده بود و پرتو نقرهگون ماه بر امواج، بلور و آینه و حریر میپاشید، لحظهای، فقط یك لحظه تو را دیدم كه گیسویت را چونان یالِ اسبهای آناهیتا رها كرده و میرقصیدی.
میدانستی كه من از پشت شیشههای كلبهٔ قدیمی دارم تو را میبینم، تو درچشمانداز نگاهم گیسو برافشانده و رقص شگفتت را آغاز كرده بودی.
در كلبه را با دلشوره گشودم، پابرهنه به سویت دویدم، جز امواج دریا كه برپیكر صخرهٔ پیر چنگ میكشید و صدای سحرانگیز یك كمانچه كه نفهمیدم ازكجا میآمد، صدای دیگری در جهان نبود. لبهایت كه از جنس مرجانها بود بالبخند پریدهای بر سیمای مهتابیت گشوده شد و گفتی كه: «شب هنگام میآیم.»
یكآن كه پلك بر هم زدم رفته بودی. صدای كمانچه دیگر نمیآمد.
پیرمرد به شهر رفته كه سری به اقوامش بزند. میترسد بمیرد. نیمه شبی هولانگیز است و صدای چاویدن پرندهای تنها با آواز مرموز آبها در هم میآمیزد. روی دیوار كمانچه قدیمی آویزان شده است و من در كلبه را گشادهام كه تو بیایی و دستپاچه و مضطرب، قصهٔ «داشآكل» را برایت تعریف كنم. میدانم قصهٔ «داشآكل» را نخواندهای. حالا كه تو اینجا نیستی. من روی صخرهای كه امواج دریاهای دور، صدفها و لاشه ماهیهای مُرده و عروسهای دریایی را بر آن میكوبد نشستهام. هوا كمی سوز دارد. باد بوی پاییز را از جنگل میآورد. كُلنگها مهاجرت شبانه خود را آغاز كردهاند: «داشآكل» پهلوانِ جوانمردی بود كه تنها زندگی میكرد. نه! نه! خودت باید بروی و قصه را به قلم صادق هدایت بخوانی. داش آكل از تمام هر آن چیزی كه در این جهان وجود دارد یك طوطی داشت. وقتی كه در تاریكی شب با دشنه كاكا رستم همچون سرو عظیمی بر خاك افتاد، پیش از آنكه بمیرد وصیت كرد كه طوطیاش را به «مرجان» بدهند [میدانی اومرجان را سرپرستی كرده و با دست خودش به خانه بخت فرستاده بود.]
طوطی را به مرجان میدهند. طوطی رو به مرجان میگوید:«مرجان... مرجان... تو مرا كُشتی... به كه بگویم مرجان... عشق تو... مرا كُشت...»
من در چنان شب دهشتانگیزی كه بوی پاییز، دریا و جنگل و كلبه را درهم پیچانده، میخواستم رازی را با تو در میان بگذارم. طوطی و مرغ مینا با رازداری بیگانهاند، به این پرندهها نمیشود اعتماد كرد. اما جانِ انسان، آن چیزی كه ماورایی است، توی چشمانمان آینهای میگرداند. چشمان ما آینه جان مایند. من میخواستم در جایی كه مرغ مینایی پرسه نزند و طوطیای بال نگشاید، دركنار این صخره كه رازهای بسیاری را در سینه پنهان كرده، خودم، آری، خودم، با تو از چیزی سخن بگویم كه گاهی در آینه چشمانمان بازتاب و درخششی خیرهكننده مییافت. اما تو نیامدی. میدانم آن پیرزن مرموز تو را به مأوایش برده تا مهرههای قدیمیاش را به تو نشان دهد و برایت اسپند دود كند. شاید هم تمام این سالها در دستت عروسكی فریبنده بودهام.
از كُلبه قدیمی آواز غمناك كمانچه برمیخیزد. داخل كلبه میروم. كسی آنجا نیست!
منصور یاقوتی
منبع : پایگاه اطلاعرسانی دیباچه
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی صادق زیباکلام مجلس انتخابات دولت انتخابات مجلس مجلس دوازدهم انتخابات مجلس دوازدهم انتخابات مجلس شورای اسلامی ستاد انتخابات کشور دولت سیزدهم
قتل سیل فضای مجازی تهران هواشناسی شهرداری تهران زلزله سازمان هواشناسی وزارت بهداشت پلیس سلامت بارش باران
سایپا خودرو حج تمتع قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا گاز بازار خودرو حقوق بازنشستگان نمایشگاه نفت ایران خودرو بانک مرکزی
نمایشگاه کتاب کتاب نمایشگاه کتاب تهران جشنواره فیلم فجر دفاع مقدس تئاتر سینمای ایران تلویزیون رضا عطاران سینما نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران سریال
فناوری کره زمین
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه حماس افغانستان سازمان ملل رفح اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید لیگ برتر بازی هوادار باشگاه پرسپولیس لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران سپاهان باشگاه استقلال
هوش مصنوعی شفق قطبی همراه اول خورشید مریم میرزاخانی ایلان ماسک تبلیغات ناسا اپل نوآوری گوگل
سرطان رژیم غذایی کاهش وزن دیابت فشار خون استرس قهوه بارداری افسردگی