جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

آزمایش هسته ای کره شمالی؛ چرا و چگونه؟


آزمایش هسته ای کره شمالی؛ چرا و چگونه؟
با توجه به اهداف كشورهای مختلف در انجام آزمایش های هسته ای، معمولاً این آزمایش ها با دو هدف صورت می گیرد: پاسخ به معمای امنیت و كسب پرستیژ بین المللی. آزمایش های هسته ای كه با توجه به معمای امنیت صورت می گیرد به ایجاد بازدارندگی منجر می شود و آزمایش هایی كه با هدف كسب پرستیژ بین المللی صورت می گیرد به افزایش قدرت و اقتدار یك كشور در تاثیرگذاری به مسائل بین المللی و تبدیل آن كشور به یك بازیگر مهم منطقه ای و یا جهانی منجر می گردد.
آزمایش هسته ای كره شمالی بیشتر پاسخی به معمای امنیتی این كشور بوده است. موقعیت جغرافیایی كره شمالی و اساساً شبه جزیره كره به گونه ای است كه همواره محل تلاقی منافع قدرت های بزرگ بوده است. صرفنظر از تهاجمات تاریخی كه به این شبه جزیره شده است، این شبه جزیره محل تلاقی منافع ژاپن، چین، روسیه و آمریكا بوده است. تجزیه شبه جزیره كره در دوره جنگ سرد نوعی شكاف درون سرزمینی را در این شبه جزیره بوجود آورد و سطح دیگری از شكاف ها را بر قطب بندی های موجود افزود و معمای امنیتی این منطقه را پیچیده تر كرد. پس از پایان جنگ سرد كاهش توجه روسیه و چین به متحد سنتی خود یعنی كره شمالی و افزایش توجهات امنیتی – نظامی آمریكا و متحدین منطقه ای اش به كره شمالی به عنوان آخرین مرز جنگ سرد، تنگناهای شدیدی را با كره شمالی ایجاد كرد.
در این دوره نه تنها گشایش در روابط كره شمالی با جهان خارج بویژه كشورهای همسایه (كره جنوبی و ژاپن) ایجاد نشد بلكه تحریم های اقتصادی این كشور كه پس از جنگ كره (۵۳ – ۱۹۵۱) علیه كره شمالی وضع شده بود همچنان ادامه یافت و اوضاع داخلی این كشور را به یك وضعیت فلاكت بار رساند. هدف این تحریم ها و نیز اعمال فشارهای سیاسی، فراهم كردن زمینه لازم برای فروپاشی كره شمالی از درون بود. اما برای حكومت توتالیتری همچون كره شمالی، فروپاشی از درون تقریباً گزینه ای منتفی بود. چرا كه نه جو پلیسی حاكم بر این كشور چنین امكانی را فراهم می ساخت و نه دغدغه های اقتصادی مردم كه در وضعیت قوت لایموت زندگی می كردند، اجازه بروز مخالفت را به آنها می داد. بنابراین تحریم های اقتصادی و فشار سیاسی نتیجه عكس آنچه كه غرب تصور می كرد، به بار آورد. یعنی به قدرتمند شدن نظام سیاسی و تضعیف مردم كره شمالی برای هرگونه عكس العملی منجر شد.
سالهای آخر دهه ۱۹۹۰، سالهای بازگشت روسیه و چین به باز تعریف خود در عرصه بین المللی است و توجه به متحدین سابق بخشی از این بازتعریف برای ایفای نقش موثر در مسائل جهانی است. این یك فرصت طلایی برای كره شمالی بود تا بتواند از ناحیه پنجره چین و روسیه، نفس تازه كند. این وضعیت باعث شد كه حتی آمریكا و متحدین منطقه ای اش از احتمال فروپاشی نظام سیاسی كره شمالی از درون ناامید شوند. بنابراین اگر قصد آمریكا فروپاشی نظام كره شمالی است و اگر این فروپاشی از درون غیرممكن است باید در پی اضمحلال نظام كره شمالی از بیرون بود. هرگونه تهاجم احتمالی به كره شمالی نیازمند طی شدن یك فرایند حقوقی بین المللی است. توجیه مناسب برای این كار و ناكام ماندن فرایند مذاكره می توانست زمینه را برای این مهم فراهم كند.
آمریكا بحث تلاش كره شمالی برای دستیابی به سلاح هسته ای و شروع دور نسبتاً طولانی از مذاكره بی نتیجه را به عنوان توجیه مطرح نمود. از دید آمریكا، كره شمالی دارای یك برنامه هسته ای مخفیانه بوده كه نتیجه آن به هسته ای شدن كره شمالی می انجامید. این ادعای آمریكا كه بعداً كره شمالی نیز به آن اعتراف كرد و سرانجام در شكل آزمایش هسته ای كره شمالی خودنمایی كرد، به واقعیت نزدیك بود. با این حال آمریكا زمانی می توانست علیه برنامه های هسته ای كره شمالی اقدام كند كه مذاكرات در این باره به شكست منجر شود و فعالیت های هسته ای كره شمالی به عنوان اقدامی كه صلح و امنیت بین المللی را تهدید می كند، به شورای امنیت ارجاع گردد.
فرایند مذاكره كره شمالی و آمریكا در دو مقطع مهم بطور برجسته پیش رفت. یكی در سال ۱۹۹۴ كه به توافقنامه ژنو منجر شد و براساس آن آمریكا متعهد شد به همراه هم پیمانان غربی خود سوخت هسته ای كره شمالی را تامین كنند. راكتورهای آب سنگین كره شمالی را به راكتورهای آب سبك تغییر دهند، تحریم های اقتصادی كره شمالی را لغو نمایند و... اگر چنین اتفاقی می افتاد آمریكا در اهدافش كه همانا فروپاشی نظام سیاسی كره شمالی بود، ناكام می ماند و برعكس در پرتو توافقات حاصل شده نظام سیاسی كره شمالی بیش از پیش تقویت می شد. لذا اگر چه آمریكا و متحدینش توافقنامه ژنو را امضا كردند اما از اجرای آن سر باز زدند.
دومین مقطع به آغاز مذاكرات شش جانبه مربوط می شود. این مذاكرات ابتكاری از جانب چین بود تا هم روند مسالمت آمیز حل بحران ادامه یابد و هم از بروز درگیری احتمالی آمریكا و كره شمالی كه با خروج كره شمالی از NPT و احتمال صدور قطعنامه در شورای امنیت علیه كره شمالی جدی شده بود، جلوگیری كند. این اقدام چین دست آمریكا را در هرگونه اعمال فشار بر كره شمالی بست. زیرا با ورود ژاپن، روسیه، كره جنوبی و چین به روند مذاكرات، این مذاكرات به سود كره شمالی پیچیده می شد. هر چهار كشور یاد شده با هر گونه اعمال زور علیه كره شمالی مخالف بودند و در عین حال هیچ یك تمایل نداشتند كره شمالی و اساساً شبه جزیره كره به سمت هسته ای شدن حركت كنند.
مشكلی كه در اینجا بروز كرد آن بود كه آمریكا در راستای اهداف خود كه همانا فروپاشی نظام سیاسی كره شمالی بود، در روند مذاكرات شش جانبه اخلال ایجاد می كرد. در حقیقت مشكل آمریكا با كره شمالی یك مشكل فنی و حقوقی نبود كه از طریق مذاكره قابل حل باشد، مشكل آمریكا با كره شمالی یك مشكل سیاسی و ایدئولوژیك بود. آمریكا از نظام سیاسی كره شمالی متنفر بود و چاره آن را فقط در فروپاشی و اضمحلال این رژیم می دانست. این ادراك آمریكا از سوی مقامات كره شمالی كاملا روشن بود و سایر كشورهای عضو مذاكرات شش جانبه نیز از این موضوع اطلاع داشتند و لذا تمام مذاكرات به خاطر این بود كه آمریكا را از این تصمیم منصرف كنند. حتی اگر صراحتاً از این ایده آمریكا سخنی به میان نمی آوردند.
شكست پیاپی مذاكرات شش جانبه، به رغم انعطاف های كره شمالی و خودداری آمریكا از دادن تضمین امنیتی به كره شمالی، پیونگ یانگ را به این سمت هدایت كرد كه باید برای بقای نظام سیاسی خود چاره ای بیندیشد و آن دست یابی به سلاح هسته ای بود. در حقیقت كره شمالی بقای سیاسی خود را فقط در گرو سلاح هسته ای می دانست و این دقیقاً چیزی بود كه واشنگتن قصد داشت از طریق مذاكره از آن ممانعت به عمل آورد. به عبارت دیگر واشنگتن قصد داشت با محروم كردن كره شمالی از توانایی هسته ای، زمینه را برای آسیب پذیری این رژیم در صورت هر گونه حمله احتمالی فراهم كند.
با این اوصاف در حالی كه طولانی شدن روند مذاكرات برای حل بحران كره شمالی نوعی وقت كشی از سوی كره شمالی برای حركت به سمت سلاح هسته ای بود، این مذاكرات برای آمریكا نیز نوعی توجیه برای بهره گیری از دیپلماسی و زمینه سازی برای حمله به كره شمالی بدلیل ناكامی مذاكرات بود. در این مسابقه ذهنی كه در پس مسابقه عینی (مذاكرات) نهفته بود، این كره شمالی بود كه گوی سبقت را از آمریكا ربود و با آزمایش هسته ای خود، واشنگتن را در مقابل عمل انجام شده قرار داد.
اكنون برای آمریكا هم بسیار سخت و هم بسیار دیر شده است كه بتواند به كره شمالی تعرض كند. سختی كار در آن است كه كره شمالی به سلاح هسته ای مجهز شده و حمله به این كشور بسیار پرهزینه خواهد بود، حتی احتمالاً متحدین منطقه ای آمریكا، مخالفت جدی تری را با این كشور در خصوص حمله نظامی به كره شمالی خواهند كرد. چین و روسیه نیز صرفنظر از اینكه كره شمالی متحد سیاسی آنها است، صرفاً به خاطر فاجعه ای كه در نتیجه حمله نظامی به كره شمالی در سطح منطقه بوجود خواهد آمد؛ با هرگونه اقدام نظامی بطور جدی مخالفت خواهند كرد. تنها گزینه ممكن، تحریم اقتصادی و سیاسی شدید است كه آن هم بعید است كره شمالی را كه بیش از نیم قرن است كه در تحریم به سر می برد، از پا درآورد.
آنچه اكنون برای آمریكا و كشورهای منطقه شرق آسیا باید مهم باشد این است كه چگونه می توان از وخیم تر شدن اوضاع جلوگیری كرد؟ چگونه می توان كره شمالی را از انجام آزمایش های هسته ای بیشتر بازداشت؟ چگونه می توان موازنه قوا را كه اكنون در شرق آسیا به سود كره شمالی و به زیان ژاپن و كره جنوبی به هم خورده است، برقرار نمود؟ چگونه می توان امنیت جهان را در عصر هسته ای تامین كرد؟
دكتر نوذر شفیعی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید