شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


حباب اقتصاد جهانی


حباب اقتصاد جهانی
● كتاب جدید شما اخیراً توسط انتشارات «جی ویلی و پسران» چاپ شد. شما در این كتاب استدلال كرده‌اید كه سیستم اقتصاد بین‌الملل فعلی، در خطر فروپاشی است. توضیح دهید كه چرا معتقدید، سیستم تجارت بین‌المللی حاضر، خطری برای همهٔ ما می‌باشد؟
▪ این عدم توازن در سیستم تجارت بین‌المللی است كه خطر را ایجاد می‌كند نه خود سیستم. اكنون كسری حساب جاری ایالات متحده، ۶۰ میلیون دلار در هر ساعت افزایش می‌یابد؛ كل این كسری، تقریباً برابر با ۵% تولید ناخالص داخلی ایالات متحده است. این عدم توازن تجاری بی‌سابقه، به‌طور فوق‌العاده‌ای در اقتصاد جهانی تزلزل ایجاد كرده است. كشورهایی كه به خاطر حساب جاری زیاد و یا مازاد حساب مالی خود، ذخیره‌های بزرگی از اندوخته بین‌المللی را پدید آورده‌اند- مثل ژاپن در سال ۱۹۸۰، كشورهای بحرانی آسیا در ۱۹۹۰ و چین امروز- اقتصادی حباب شكل (bubble) را تشكیل می‌دهند. هنگامی كه این حباب‌ها می‌تركند (كه البته این اتفاق لامحاله رخ خواهد داد)، بحران‌های بانكی و اقتصادی از خود به جا خواهند گذاشت.
در این صورت، دولت آن كشورها باید به شدت زیر قرض برود تا بتواند سپرده‌گذاران بانك‌های ورشكسته را آزاد كند. در همین هنگام، ظرفیت، اضافی در اقتصاد منجر به كاهش قیمت‌ها می‌شود. تا وقتی كه كسری حساب جاری آمریكا به غرق كردن جهان با نقدینگی دلار ادامه می‌دهد، انتظار می‌رود كه حباب‌های اقتصادی و بحران‌های فراگیر بانكی دوباره روی دهد و نیز محتمل است كه فشارهای ضدتورمی ادامه پیدا كند.
●شما در كتابتان نوشته‌اید كه سیستم فعلی، نه برای كشورهایی كه به ایالات متحده كالا صادر می‌كنند خوب است و نه اساساً برای آمریكا. سیستمی كه موجب این چنین رشدی در بیشتر جهان شده است. چگونه می‌تواند بد باشد؟
▪ اساساً، عدم توازن‌ها در سیستم، برای شركای تجاری آمریكا و برای خود آمریكا مضر هستند. كشورهایی كه دارای توازن كلی هستند از طریق صعود و سقوط حباب‌های اقتصادی، بی‌ثبات می‌شوند. عجیب آنكه، كسری حساب جاری آمریكا به تشدید «حباب نوع جدید» در آمریكا نیز كمك می‌كند. كشورهای صادر كننده مهم، بیشتر مازاد تجاری خود را از دلارهای آمریكا به‌دست می‌آورند. آنها یا باید این دلارها را در سرمایه‌هایی به دلار آمریكا سرمایه‌گذاری كنند و یا در غیر این صورت، دلارها را به پول رایج خودشان تبدیل كنند. اگر آنها، این مقدار عظیم از دلار را به پول رایج خودشان تبدیل كنند، پول آن‌ها به‌طور ناگهانی گران می‌شود و مازادهای تجاری آنان پایان یافته و شاید اقتصادشان را به ركود ببرد، در نتیجه آنها مازاد تجاری خود را به دلار آمریكا حفظ می‌كنند. شركای تجاری ایالات متحده، با سرمایه‌گذاری مازادهای دلار خود در سرمایه‌های دلار آمریكا، به محرك‌های بازار بورس حباب مانند كمك می‌كنند و توزیع اشتباه باور نكردنی سرمایهٔ مشترك را تسهیل می‌كنند، و با بدست آوردن قرض‌های «فانی ما»، در یك صعود خطرناك قیمت‌های املاك در آمریكا سهیم می‌شوند.
نابرابری‌ها در سیستم پولی بین‌المللی فعلی، ضرر دیگری نیز دارد و آن، تداوم نداشتن است. ایالات متحده نمی‌تواند به بدهكار شدن به دیگر كشورهای جهان با نرخ ۱ میلیون دلار در دقیقه، برای مدت نامعلومی ادامه دهد. بدهی خالص ایالات متحده به دیگر كشورهای جهان، قبلاً، تقریباً ۳ هزار میلیارد دلار یا ۳۰% تولید ناخالص داخلی ایالات متحده بود... و اكنون سالیانه حدود ۵% تولید ناخالص داخلی رشد می‌كند. اقتصاد اكثر شركای تجاری بزرگ ایالات متحده، در اثر صادرات بسیار بیشتر آنها نسبت به واردات از آمریكا، رشد كرده است. هنگامی كه عدم توازن حساب جاری آمریكا به تعادل باز گردد- كه البته نهایتاً این‌گونه خواهد شد- دورهٔ صادرات منجر به رشد به پایان می‌رسد و جهان خود را بدون یك موتور رشد اقتصادی خواهد یافت.
در اینجا لازم است بگویم كه شما یك اقتصاددان هستید و در گذشته برای صندوق بین‌المللی پول كار كرده‌اید: از جمله به عنوان مشاور در تایلند و بعداً در بانك جهانی. ممكن است كمی در مورد سابقهٔ خود برای ما بگویید و اینكه چگونه به این نتیجه رسیدید كه سیستم تجارت بین‌المللی فعلی بسیار ناقص است.
▪ من از سال ۱۹۸۶ در آسیا به عنوان تحلیلگر امنیتی برای شركت­های واسطه­گر بین­المللی كار كرده­ام. از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۶ در بانكوك مستقر بودم و یك تیم بزرگ از تحلیلگر پژوهشی را رهبری می­كردم. ما اكثر شركت­های تایلندی ثبت شده اكثر صنایع عظیم و كلاً اقتصاد را تجزیه و تحلیل می­كردیم و در مورد آنها گزارش­های خبری می­نوشتیم. در اوایل دهه ۱۹۹۰، اقتصاد تایلند تا حدودی یك معجزهٔ اقتصادی را تجربه می­كرد. اصول اساسی و چشم انداز رشد شركت­ها بسیار قابل اعتماد بود. با این وصف، در اواسط سال ۱۹۹۳، دیگر قضیه از این قرار نبود. شركت­ها وام زیادی گرفتند. این مشكل بود كه تصور كنیم این شركت­ها چگونه قادر خواهند بود كه به اندازهٔ كافی سودآور باشند تا بدهی­شان را بازپرداخت كنند. در پایان آن سال من به اقتصاد تایلند مشكوك شدم، اما اقتصاد حبابی برای ۴ سال دیگر به توسعه ادامه داد. من می­خواستم بفهمم كه چه چیزی و چرا در حال رخ دادن است؛ شروع به خواندن آثار كلاسیك كردم: كینز، اسكامپتر، فریدمن و رستو. نهایتاً با گذشت زمان، این حباب در اواسط سال ۱۹۹۷ تركید و من تصور كردم كه این مسأله را حل كرده­ام. من این شانس خوب را داشتم كه در ماه می سال ۱۹۹۸ به مدت سه هفته به عنوان مشاور صندوق بین­المللی پول (IMF) در تایلند كار كنم و بعد از آن سال به واشنگتن رفتم تا برای بانك جهانی كار كنم. وقتی كه در آنجا بودم، اعتقاد داشتم كه می­توانم دیگر قسمت­های این معمای جورچین را نیز كنار هم بگذارم. این حباب اقتصادی تایلند بود كه نقصان­هایی را در سیستم بین­المللی پول به من فهماند.
● شما در كتاب خود، در مورد اقتصاد ژاپن و تجربهٔ تایلند و بحران مالی آسیا در سال­های ۱۹۹۷ به بعد، بحث كرده­اید. همچنین در فصل ۶ و ۸ و جاهای دیگر نوشته­اید كه «چین یك اقتصاد حبابی دارد كه فقط منتظر تركیدن است». ممكن است این جمله را توضیح بدهید و چرا احساس می­كنید، چین كه اخیراً یكی از بیشترین نرخ­های رشد تولید ناخالص داخلی را در میان دیگر كشورها داشته است. نیز درخطر است؟
▪ بله، چین یك اقتصاد حبابی دارد. حباب­های اقتصادی به­وسیلهٔ ایجاد اعتبار بانكی بیش از حد به­وجود می­آیند. در چین برای حدود ۱۵ سال، رشد سالانهٔ وام­های بانك­های بازرگانی، تقریباً برابر با ۱۵% بوده است. بانك­ها برای افزایش دادن وام­ها باید سپرده داشته باشند. هنگامی كه شركت­ها كالاهایشان را به ایالات متحده صادر كردند، بسیاری از سپرده­هایی كه بانك­های چینی به عنوان وام افزایش داده بودند، سود دادند. در سال ۲۰۰۱، مازاد تجارت چین با آمریكا برابر با ۷% تولید ناخالص داخلی چین بود. رشد تولید ناخالص داخلی چین در آن سال ۸% بود. اقتصاد چین بدون مازاد تجاری­اش با آمریكا، با آهنگ بسیار آهسته­تری رشد می­كرد- اگر رشد می­كرد- زیرا درآمدهای صادركنندگان بسیار وخیم بود و بانك­ها سپردهٔ كافی نداشتند كه به آنها اجازه دهد، وام دادن را گسترش دهند. مشكلات زیادی در این مدل اقتصادی وجود دارد: اول اینكه، درصد بالایی از اعتبارهایی كه توسط بانك­های چینی ارائه شده است، نمی­تواند بازپرداخت شود: دامنهٔ وام­های غیر اجرایی از ۲۵ تا ۵۰% كل وام­ها تخمین زده می­شود. دیگر اینكه، توسعهٔ اعتبار بانكی در چین قبلاً آن­قدر زیاد بوده است كه عرضه كالا از قدرت خرید جامعه، با یك تفاوت چشم­گیر، بیشتر بود. در نتیجه، قیمت­ها در حال پایین آمدن است و چین علی­رغم رشد اقتصادی سریعش، در حال تجربه كردن تنزل قیمت­ها می­باشد. نهایتاً چین نمی­تواند به حفظ این مازاد تجاری زیاد با آمریكا برای سال­های زیادی، متكی باشد. منابع رشد سریع چین- ایجاد اعتبار و مازاد تجاری- هر دو ناسالم و غیر قابل ادامه هستند.
● بسیاری از سیاست­مداران آمریكایی، علت كسری حساب جاری آمریكا را تقاضای سرمایه­گذاران خارجی برای خرید سرمایه­های آمریكایی می­دانند كه آن هم به خاطر ریسك پایین سرمایه­گذاری در آمریكا می­باشد. آیا شما با این نظر موافقید؟ و اگر نیستید چرا؟
▪ این درست است كه مازاد حساب مالی آمریكا باید با كسری حساب جاری آن برابر باشد. هر هر حال، اینجا یك معمای «مرغ یا تخم مرغ» وجود ندارد. این بسیار واضح است كه چه چیزی بیشترین اهمیت را دارد. مصرف­كنندگان آمریكایی، كالاهای خارجی را می­خرند، زیرا از كالاهای ساخته شده در آمریكا ارزان­تر هستند. كالاهای خارجی ارزان هستند، چرا كه نرخ دستمزد در كشورهای در حال توسعه حدود ۴ دلار در روز می­باشند.كشورهای در حال توسعه، پول كافی برای خرید كالاهای گران آمریكایی را ندارند. این، دلیل كسری حساب جاری آمریكا است. هنگامی كه شركای تجاری ایالات متحده، مازاد درآمد دارند، آنها باید یا این مازاد را به دلار آمریكا سرمایه­گذاری كنند یا آنها را به پول خودشان تبدیل كنند كه در این صورت باعث نگران شدن پول آن­ها می­شود. اگر بخواهند از گران شدن پول خود اجتناب كنند، باید درآمدهای دلاری خود را در آمریكا سرمایه­گذاری كنند. آنهایی كه استدلال می­كنند، مازاد حساب مالی باعث كسری حساب جاری شده است، باید بتوانند توضیح دهند كه چگونه سرازیر شدن سرمایه به ایالات متحده، آمریكایی­ها را به خرید روزافزون كالاهای ساخت خارج مجبور می­كند.
● همچنین شما در كتاب خود اشاره كرده­اید كه «سرمایه­گذاری بیش از اندازه، باعث ظرفیت اضافی و ظرفیت اضافی باعث انقباض می­شود». می­توانید برای خوانندگان ما توضیح دهید كه انقباض دقیقاً چیست و چرا باید از آن بیم داشت و چرا شما معتقدید كه تهدید انقباض جهانی واقعیت دارد؟
▪ تورم تقریباً هنگامی به­وجود می­آید كه تقاضای بسیار زیادی وجود داشته باشد. انقباض هنگامی به­وجود می­آید كه عرضهٔ بسیار زیادی به نسبت تقاضا، یا به­وطور دقیق­تر قدرت خرید، وجود دارد. هنگامی كه اعتبار بانكی فراوان است، شركت­ها وام می­گیرند و ظرفیت صنعتی­شان را افزایش می­دهند و عرضهٔ كلی افزایش می­یابد. با این وصف، قدرت خرید جامعه، توسعه پیدا نمی­كند. در طول دوره­های گسترش بسیار سریع اعتبارهای بانكی، همانند دهه­های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ در ژاپن و در طول دههٔ ۱۹۹۰ در كشورهای بحرانی آسیا و در ۱۰ سال گذشته در چین، عرضه بسیار سریع­تر از درآمدهای شخصی جامعه رشد كرده است. هنگامی كه عرضه از قدرت خرید تجاوز كرد، قیمت­ها پایین می­آید. به این دلیل است كه اكنون ژاپن و چین از انقباض رنج می­برند. كشورهای بحرانی آسیا، با كاهش دادن ارزش پول­هایشان و به خارج فرستادن انقباض، از خطر آن گریختند. برای مثال، كاهش ارزش «وُن» كرهٔ جنوبی، بعد از كمك آسیای بحرانی به فشار رو به پایین جهانی بر قیمت نیمه رساناها و فولاد، نمونه­ای از این اقدام است.
كسری حساب جاری آمریكا، در حال غرق كردن اقتصاد جهانی با نقدینگی دلار می­باشد. هنگامی كه درآمدهای دلاری مازاد كشورها، در سیستم بانكی داخلی آنها نگهداری شود، آن دلارها برای سیستم­های بانكی مثل یك پول پرقدرت عمل می­كنند و منتهی به افزایش ناگهانی در ایجاد اعتبار بانكی می­شوند. ایجاد اعتبار بیش از حد، موجب سرمایه­گذاری بیش از اندازه می­شود كه به نوبت باعث ظرفیت اضافی و انقباض می­شود. در مدتی كه كسری حساب جاری عظیم ایالات متحده به غرق كردن جهان با دلار ادامه می­دهد، خیلی احتمال دارد كه فشارهای ضدتورمی جهانی ایجاد شوند، آن­چنان كه ایجاد اعتبار شتاب­زده، به یك ظرفیت صنعتی، بیشتر از آن چیزی كه می­تواند توسط سطح قیمت غالب جذب شود، منجر می­شود.
دلیل اینكه انقباض مضر است این است كه انقباض سودآوری شركت را تضعیف می­كند و با این كار، منجر به افزایش بی­كاری و كاهش قدرت خرید می­شود.
● شما در فصل هفت كتابتان دو جدول را كه لیستی از بحران­های بانكی را نشان می­دهند، ثبت كرده­ایند (جدول ۷۰۲ و ۷۰۳). همچنین متذكر شده­اید كه «یك رابطهٔ علت و معلولی مستقیم بین سرمایه­های بین­المللی پرخروش و ورشكستگی­های سراسری بانك­ها وجود دارد.» می­توانید این مطلب را توضیح دهید؟
▪ گرفتاری شركت­ها اغلب به گرفتاری بخش مالی و بحران بانكی منجر نمی­شود. كاهش قیمت تولیدات، بازپرداخت وام­های بانك را برای شركت­ها غیر ممكن می­سازد. یك روند مشابه هنگامی رخ می­دهد كه ایجاد اعتبار بیش از حد، باعث قیمت­های حباب شكل سرمایه در بازار بورس و بازار املاك می­شود. رشد سریع وام باعث افزایش قیمت دارایی­ها می­شود. بانك­ها اغلب سرمایه­های بزرگ را به عنوان وثیقه برای وام اولیه می­پذیرند. این روند در ژاپن آن­قدر ادامه پیدا كرد كه باغ ملی سلطنتی در توكیو ارزشی برابر با كالیفرنیا پیدا كرد. عاقبت، پرداخت بهرهٔ هزینهٔ این چنین سرمایه­های فوق­العاده با ارزش، غیر ممكن می­شود. مالكان به تعهد خود عمل نمی­كنند، سپس بانك­ها از پرداخت وام­های جدید خودداری می­كنند؛ خانهٔ كاغذی قیمت­های سرمایه شروع به لرزیدن می­كند؛ هراس شروع می­شود؛ حباب می­تركد و بانك­ها ورشكست می­شوند.
بحران بانكداری به سرمایه­گذاری پرهزینه احتیاج دارد. از زمانی كه سیستم «برتون وودز» در اوایل دهه ۱۹۷۰ شكست خورد، این الگو اغلب در سراسر جهان تكرار شده است. وقتی كه مقدار زیادی سرمایه خارجی به سیستم بانكداری تجاری یك كشور وارد می­شود و موجب ایجاد اعتبار بانكی بیش از حد می­شود، این سلسله از حوادث به جریان می­افتد.هنگامی كه بیشتر از سرمایه­ای كه از یك كشور خارج می­شود، به آن كشور سرمایه خارجی وارد شود، اندوختهٔ بین­الملی آن كشور افزایش می­یابد. زمانی كه اندوختهٔ بین­المللی، در یك دورهٔ زمانی كوتاه، به سرعت افزایش پیدا كند، حباب­هایی اقتصادی و تورم در قیمت­های سرمایه افزایش می­یابد و سپس منفحجر می­شود و انقباض و بحران فراگیر بانكداری را باقی می­گذارد.
● مخالفت كردن با تجارت آزاد، تقریباً شبیه این است كه علیه «مادری» بحث كنیم. چرا شما معتقدید كه آرایش تجاری موجود، اقتصاد جهانی را بی­ثبات می­كند و لذا باید مورد مخالفت قرار گیرد؟
▪ سودهای زیادی از تجارت بین كشورها حاصل می­شود. با این حال، سیستم تجاری كه بعد از فروپاشی سیستم برتون وودز شكل گرفت، هم منفعت­هایی دارد و هم عوارض جانبی بسیار خطرناكی به دنبال دارد. در حقیقت، آرایش تجاری موجود، با ایجاد حباب­های اقتصادی، بحران­های بانكداری و فشارهای ضدتورمی، در حال بی­ثبات كردن اقتصاد جهانی می­باشد. این مشكلات به این دلیل پدید آمده است كه تجارت بین­المللی بسیار نامتعادل شده است. میزانی كه ایالات متحده از دیگر كشورهای جهان خرید می­كند، بیشتر از آن چیزی است كه دیگر كشورها از آمریكا می­خرند. یا به گونه­ای دیگر بیان كنیم، سال گذشته، كسری، تقریباً برابر با ۲% تولید ناخالص داخلی جهانی بود. برای آنكه آن را به­طور درونی بیان كنیم، تولید ناخالص داخلی جهانی، سال گذشته كمتر از ۲% رشد كرد؛ بنابراین، آیا این به­خاطر كسری ایالات متحده نبود. با این شرایط، احتمال داشت كه اقتصاد جهانی واقعاً منقبض بشود. كسری ایالات متحده، آمریكا را به موتور رشد اقصادی جهان تبدیل می­كند. با این وصف، آمریكا باید هزینهٔ این كسری را با توزیع اعتبار بانكی بپردازد. افزایش اعتبار بانكی با این میزان بالا، یك حباب اعتبار بانكی جهانی ایجاد می­كند. این كار نمی­تواند ادامه داشته باشد. ایالات متحده برای همیشه قادر نخواهد بود كه هزینهٔ این كسری بزرگ را بپردازد. هنگامی كه كسری­های ایالات متحده به تعادل بازگشت، احتمال دارد كه یك ركود جهانی سخت و طولانی پدید آید مگر اینكه سیاست­گذاران بتوانند یك منبع جدید از مجموعه تقاضای جهانی طرح­ریزی كنند تا آن را با چیزی كه اخیراً به­وسیله كسری حساب جاری آمریكا فراهم شده است، جایگزین كنند.
● در فصل نهم شما بیان كرده­اید كه «بدهكار بودن بیش از حد اقتصاد آمریكایی، موجب ركودی شده است كه احتمال دارد كه یك ركودی شده است كه احتمال دارد به اندازهٔ شكوفایی اقتصادی، طولانی و بیش از حد باشد». اینها سخنان بسیار مهمی است. آیا شما واقعاً اعتقاد دارید كه یك ركود سخت،قطعی است؟ و اگر بله، چرا؟
▪ چرخه­های اقتصادی قاعدتاً یك درجهٔ چشم­گیر از توازن را ارائه می­دهند. شكوفایی­های بزرگ معمولاً به دنبال ورشكستگی­های بزرگ می­آیند. فزونی­های دهه­های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، با اتفاقات دهه­های پرهیاهوی بیستم تفاوت دارد. نرخ پس­انداز جامعه، به پایین­ترین سطوح ثبت شده سقوط كرده است. حباب به سرعت در حال بزرگ شدن املاك، مصرف­كنندگان آمریكایی را قادر ساخته است كه مقدار عظیمی از ارزش خالص خانه­هایشان را بیرون بكشند؛ تا جایی كه آنها می­توانند، بیشتر از درآمدشان خرج می­كنند. وقتی كه نرخ­های بهره به پایین­ترین حد رسید، افزایش قیمت خانه متوقف می­شود، بیرون كشیدن ارزش خالص خاتمه می­یابد؛ میزان مصرف پایین می­آید و مرحله دوم «ركود نوع جدید» شروع خواهد شد.
● شما در فصل بعدی كتاب اثر احتمالی ركود را بر اقتصادهای ژاپن چین و صادركنندگان آسیایی بررسی كرده­اید. چشم­انداز شما این است كه ممكن است آنها در ركود آتی به­طرز بدتری از ایالات متحده پیش بروند. ممكن است توضیح دهید كه چرا فكر می­كنید، این چنین است و اینكه آیا در آسیا كارهایی نیست كه بتواند انجام گیرد تا آثار این ركود را كاهش دهد؟ آیا یك چین در حال رشد نمی­تواند از شدت ضربه بكاهد؟
▪ در طول سال­های ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ «حباب نوع جدید» واردات ایالت متحده ۳۰۷ میلیارد دلار جهش كرد. این افزایش ۳۳% بیشتر از سال ۱۹۹۸ بود. سپس در سال ۲۰۰۱، واردات آمریكا ۷۹ میلیارد دلار یا ۳/۶ درصد كاهش یافت. اثر كاهش تقاضا در ایالات متحده بر دیگر كشورهای جهان، شگفت­آور است. آن سال، نرخ­های رشد اقتصادی تمام شركای تجاری آمریكا به­طور ناگهانی كُند شد. بازارهای بورس با شتابی فزاینده پایین آمدند؛ قیمت كالاها كاهش یافت و سرمایه­گذاری­های دولتی در سراسر جهان تحت فشار قرار گرفت. در طول دورهٔ دوم ركود، هنگامی كه مصرف كننده آمریكایی نهایتاً مجبور می­شود كه خرج كردن بیشتر از درآمد را متوقف كند، نتایج مشابهی مورد انتظار است. در آن زمان، واردات آمریكا كاهش خواهد یافت و تمام كشورهایی كه به صادرات به آمریكا متكی هستند، دچار زیان خواهند شد. از آنجا كه چین یك عرضه كنندهٔ اصلی كالاهای مصرفی ارزان به ایالات متحده است، یكی از شدیدترین صدمات را می­بیند. هنگامی كه صادرات چین به آمریكا كاهش یابد، دیگر پولی نخواهد داشت كه به عنوان یك موتور رشد برای دیگر كشورهای آسیا عمل كند. آسیا نباید به عنوان آخرین راهكار، امیدهای نادرستی به جایگزینی چین با آمریكا به عنوان یك وارد كننده، در دل نگه دارد. در عوض، سیاست­گذاران آسیایی باید متوجه باشند كه زمانی كه دیگر هزینهٔ كسری حساب جاری آمریكا نتواند پرداخت شود، دورهٔ صادرات منجر به رشد پایان خواهد یافت و اكنون آنها باید درست به كار شوند تا تقاضای داخلی كافی را توسعه دهند.
● شما در آخرین بخش كتاب استدلال كرده­اید كه باید یك مجموعهٔ جهانی تقاضا پیدا بشود تا جایگزین آمریكا شود. شما از طرحی دفاع كرده­اید كه یك دستمزد حداقل جهانی را ایجاد می­كند. بسیار سخت به نظر می­رسد كه در یك زمان كوتاه به این نتیجه برسیم و شاید هیچ­گاه آیا چاره­های دیگری هست تا به جهان فرصت دهد كه یك سیستم تجارت بین­المللی جدید ارائه دهد؟
▪ شما حق دارید كه فكر كنید، رسیدن به یك حداقل دستمزد جهانی مشكل خواهد بود. البته من هم متوجه آن هستم. با این حال، چیزهای سخت­تری انجام شده است. در برخی كشورهای پیشرفته، حداقل نرخ­های دستمزد ملی، برای صدها سال جاری بوده است. من معتقدم كه اگر حداقل دستمزدها بتواند دریك مقیاس ملی عمل شود، در مقیاسی جهانی هم می­تواند عملی شود. اساساً در جایی كه اراده و روش وجود دارد، برای مشكل تقاضای كافی برای جایگزینی ۵۰۰ میلیارد دلار در سال، كه اكنون به­وسیله كسری حساب جاری آمریكا عرضه شده است، ممكن است راه حل­های آسان­تری وجود داشته باشد. با این حال، من نمی‌توانم تفسیر كنم كه این راه­حل­ها ممكن است چه باشند. اكثر كشورها- در آسیا یا هر جای دیگر در سراسر جهان- در حال حاضر بدهی ملی بسیار زیادی دارند كه برای یك راه حل دراز مدت كسری مالی كینزی منظور كنند. از این هم بدتر این است كه، ممكن است سیاست مالی بیشتر مضر عمل كند تا مفید، چرا كه این توسعهٔ بسیار زیاد مالی در نوع نقدینگی دلار آمریكا بود كه مشكلاتی را كه توضیح دادیم، ایجاد كرد. ممكن است محتمل باشد كه آتش با آتش بجنگد اما تاكنون كسی نگفته است كه احتمال دارد نقدینگی با نقدینگی بجنگد. من امیدوارم كه طرح­های دیگری ریخته شود. هر بحثی در مورد این موضوع بسیار مهم، قدمی در مسیر صحیح خواهد بود.
● سرانجام شما اظهار كرده­اید كه یك پیمان مالی بین­المللی جدید مورد نیاز است تا تجارت بین­المللی را كنترل كند و در مورد «كینزپلن»، «اسپشیال دروینگ رایتز» (SDRS) و ایجاد بانك مركزی جهانی بحث كرده­اید تمام اینها قدم­های بزرگی به نظر می­رسند، خصوصاً در جهانی كه مجموعهٔ بزرگ بین­المللی، (سازمان ملل متحد)، كنار گذاشته شده است، توضیح دهید كه چگونه تصور می­كنید پیشنهادات شما آثار یك ركود عظیم را كاهش می­دهد و به ما بگویید كه چطور شما فكر می­كنید كه هر كدام و یا همهٔ این اقدامات، انجام شدنی است؟ و چرا؟
▪ كسری حساب جاری آمریكا مانند یك یارانه به دیگر كشورهای جهان عمل كرده است؛ آنها همچنین جهان را با دلار، كه به عنوان یك اندوختهٔ سرمایهٔ بین­المللی جدید با طلا جایگزین شده است، غرق كرده­اند. آن كسری­ها عملاً یك چشمهٔ عرضه پول جدید شده­اند. این سیستم علاوه بر ایجاد بی­ثباتی، نه قابل ادامه است و نه به­راحتی قابل كنترل؛ قابل ادامه نیست، چرا كه آمریكا نمی­تواند برای مدت نامعلومی به مقروض شدن به دیگر كشورهای جهان ادامه دهد. به راحتی قابل كنترل نیست زیرا پرداختی یك «عرضه پول بین­المللی» جدید، به­عنوان نتیجهٔ عدم توازن تجاری و گردش­های سرمایه می­باشد كه برای به­راحتی اداره شدن، تا حد زیادی پیچیده هستند. ادارهٔ یك اقتصاد جهانی واقعاً غیر ممكن است. یك پیمان مالی بین­المللی جدید نیاز است. سیستم جدید باید از نابرابری تجاری پایدار جلوگیری كند و باید مكانیسمی را به وجود آورد كه تحت كنترل بودن رشد عرضهٔ جهانی پول و توزیع آن در یك شیوهٔ منظم و منطقی را امكان­پذیر سازد. در غیر این صورت، نقص­های موجود در سیستم پولی بین­المللی حاضر، به بی­ثبات كردن اقتصاد جهانی ادامه می­دهند؛ همان­طور كه در طول دو دهه پیش این­گونه بوده است.
ممكن است سخت باشد كه با این واقعیت سازگار شویم ولی یك بانك مركزی جهانی برای كنترل عرضهٔ جهانی پول لازم است. IMF ساختار سازمانی و بسیاری از ابزارهای لازم برای انجام وظیفهٔ یك بانك مركزی تقریباً جهانی را دارد. با این وصف، اگر این بنیاد می­خواهد دراین نقش موفق باشد، سه وظیفهٔ مهم است كه اكنون باید در اختیار خود بگیرد: نخست باید نظارت بر عرضهٔ جهانی پول را- كه بر ایجاد سرمایه­های اندوختهٔ بین­المللی می­باشد- به­دست آورد. دوم اینكه باید یاد بگیرد كه عرضه نقدینگی جهانی (SDRs) آتی را چگونه در مقادیری كه نه بیش از حد است و نه كم، تخصیص دهد. نهایتاً باید بداند كه چگونه عرضهٔ بین­المللی پول را به روشی تخصیص دهد كه هم ثبات اقتصادی جهانی را تضین كند و هم به­طور همزمان برنامهٔ توسعهٔ جهانی را حمایت كند.
اولین اقدام، تسلط بر عرضه جهانی پول است كه ایجاد اعتبار بانكی بیش از حد را متوقف خواهد كرد و این ایجاد اعتبار بیش از حد، مسبب اقتصادهای حباب شكل و بحران­های سراسری بانكداری كه در دهه­های اخیر در سراسر جهان رخ داده است می­باشد. با این وصف به­دست آوردن نظارت بر عرضه جهانی پول برای جلوگیری از جبران همیشگی كسری حساب جاری آمریكا، به­واسطه منجر شدن به یك ركود جهانی سخت و طولانی، كافی نخواهد بود. من معتقدم، آن كشورهایی كه اكنون به صادرات منجر به رشد وابسته هستند، باید منابع جدید تقاضای داخلی را ایجاد كنند ومعتقدم كه این با یك ابتكار بین­المللی (سر جای خود قرار دادن یك حداقل دستمزد جهانی) می­تواند اجام شود.
گفت‌و‌گو با ریچارد دون‌كن
منبع: ماهنامه سیاحت غرب
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید